۴ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۴۵

نامه منتشر نشده حاج قاسم برای «من زنده‌ام»

نامه منتشر نشده حاج قاسم برای «من زنده‌ام»

معصومه آباد در کتاب «من زنده ام» توانست مخاطبین زیادی را پای خاطرات اسارت خود بنشاند؛ حالا «سردارسلیمانی» پس از خواندن کتاب نامه ای برای نویسنده آن نوشته است. نامه‌ای که پاسخ آباد را به همراه داشت.

مجله مهر: «قاسم سلیمانی» فرمانده سپاه قدس ایران پس از خواندن کتاب «من زنده ام» دو یادداشت برای معصومه آباد نویسنده این کتاب نوشته است.

سلیمانی در نامه اول خود که آن را در بغداد نوشته است، حس خود را نسبت به این کتاب زیبا بیان کرده است. در این نامه آمده است: 

حاج قاسم سلیمانی

«بسمه تعالی

خواهرم، مثل همان برادرهای اسیرت همه جا با تعصب مراقبت می کردم کسی عکس روی جلد کتابت را نبیند. و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس بدنبال این بودم که آیا کسی به شما جسارت کرد؟

آخر مجبور شدم روی عکست را با کاغذ بچسبانم تا نامحرمی او را نبیند.

برادرت

بغداد

«سلیمانی»

در دومین نامه حاج قاسم که در «نینوا» نوشته شده، با اشاره به رشادت های معصومه آباد می گوید: «انشالله کتابت را به همه زبان ها ترجمه می کنم تا همه بدانند زینب بنت رسول الله چگونه بوده است.»

متن دومین نامه قاسم سلیمانی به این شرح است: 

حاج قاسم سلیمانی

«خواهر خوبم. در آن اسارت، اسارت را به اسارت گرفتی

سعی کن در این آزادی اسیر نشوی

انشالله کتابت را به همه زبان ها ترجمه می کنم تا همه بدانند زینب بنت رسول الله چگونه بوده است وقتی کنیز او معصومه اینگونه معصوم بوده است.

به تو بعنوان خواهرم، بعنوان معرف دختر مسلمان شیعه، معرف ایران اسلامی، معرف تربیت خمینی افتخار می کنیم.

حقیقتا شگفت زده شدم و هزاران بار به تو و دوستانت مرحبا گفتم

ساعت ۲۳

(نینوا)

«سلیمانی»

گفتنی است معصومه آباد نویسنده کتاب و عضو فعلی شورای شهر تهران نیز در یادداشتی نسبت به ابراز لطف «حاج قاسم» واکنش نشان داده است.

آباد در نامه خود برای سردار سلیمانی آورده است: «قاسم و احمد و مهدی و محمد و حمید و ... همگی در هیبت‌ها و شکل‌های مختلف اما یکی هستید. خاک جبهه و هشت سال دفاع مقدس همه رنگ‌ها را از شما گرفته و به رنگ صبغه الله در آورده است."صبغه الله و من احسن من الله صبغه" برادرم، یادداشت‌های شما نسخه‌ای مشابه از وصیت شهدا بود و پژواک صدای احمد را در من طنین‌انداز کرد.»

نویسنده کتاب من زنده ام همچنین در بخش دیگری از نامه خود آورده است: «برادرم، در آسمان وجودت تلألو ستارگان بی‌شماری است که می‌درخشد تا چراغ راه گمگشتگان و در راه ماندگان باشد. شجاعت توأم با رأفت ایمان توأم با عمل، مقاومت توأم با صلابت؛ اما آنچه که گوهر وجود تو را متعالی و مرزها را برای تو بی‌اعتبار کرده غیرت است که هر جا صدای مظلومی را می‌شنوی قد و قامت تو پدیدار می‌شود.»

وی همچنین با اشاره به حماسه آفرینی های «سردار سلیمانی» می نویسد: «تو سردار سلحشور امروز برای تحقق ارزش‌های دینی و انقلابی، با دنیا و عافیت طلبی قهر و وداع کرده‌ای. آنچه که در نینوا نوشته‌ای را حتما سرمشق زندگی خود قرار می‌دهم و به چاپ رساندم تا همه دینداران و ارادتمندان تلاش کنند تا خود را از اسارت دنیا خلاص کنند.»

 

متن نامه «معصومه آباد» در پاسخ به دست نوشته های سردار سلیمانی که با عنوان «راهی به سوی سعادت» نگاشته شده، به این شرح است:

«سردار سلحشور قاسم سلیمانی؛

یادداشت‌های زیبای شما برکتاب "من زنده‌ام" همزمان با سالگرد عملیات کربلای ۵ بدستم رسید. برنامه ای به یاد شهید حمید اردستانی و هشت تن از شهدای محله امیریه، (مسجد پنبه‌چی) بعد ازنماز مغرب و عشا  سخنرانی داشتم. صحن و سرای مسجد طبقه بالا و پایین مملو از جمعیت و فضا کاملاً با نخل‌ها و خاکریزها و عکس‌های شهدا مزین شده بود و حال و هوای جبهه را تداعی می‌کرد. بعد از سخنرانی و ذکر خاطرات اسارت و زندان الرشید و استخبارات، می‌خواستم از میان آن نخل‌ها عبور کنم که تعداد زیادی دور من جمع شدند، آرام زیر گوش من گفتند: خواهر آباد تو در کتابت نوشته‌ای دنیا بداند که ما هنوز شبها با کابوس الرشید، الانبار و تکریت از خواب می‌پریم... ما آمده‌ایم که بگوییم ما انتقام رنج روزهای جوانی شما را می گیریم با اشتیاق صفحه تلفن همراهشان را نشان دادند. عکس شما پشت زمینه تلفن هایشان بود و گفتند ما در رکاب ایشان منتظر یک اشاره ایم. آنها به پاس همه رشادت­ها و دلاورمردی­های شما و همراهانت اعلام آمادگی می کردند تا مرام و مسلک غیرت و جوانمردی تو برایشان الگو باشد. یاد همه شهدای دفاع مقدس و کربلای پنج و یاد برادر شهیدم احمد هم گرامی بادو چقدر شما و الفجری‌ها و کربلایی‌ها و خیبری‌ها و ... شبیه هم شده‌اید.

قاسم واحمد و مهدی و محمد وحمید و ... همگی در هیبت‌ها و شکل‌های مختلف اما یکی هستید. خاک جبهه و هشت سال دفاع مقدس همه رنگ‌ها را از شما گرفته و به رنگ صبغه الله در آورده است."صبغه الله و من احسن من الله صبغه"

برادرم، یادداشت‌های شما نسخه‌ای مشابه از وصیت شهدا بود و پژواک صدای احمد را در من طنین‌انداز کرد. او در وصیت نامه‌اش نوشته است "ما از مردن هراسی نداریم اما از این می‌ترسیم که بعد از ما ایمان را سر ببرند و اگر هم نسوزیم که روشنایی می‌رود و جای خود را به شب می‌سپارد. چه باید کرد هم بایستی امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم که فردا شهید نشود."اگر چه منظومه اندیشه و دریچه نگاه شما مملو از شاهکارهای اخلاقی و انسانی است که می‌تواند برای بشریت عبرت‌آموز باشد بی‌مناسبت نیست خاطره آخرین لحظه شهادت احمد و مهدی را از زبان یکی از همرزمانش بازگو کنم:

در کشاکش عملیات وقتی احمد دید دوست و همرزم قدیمی و همیشگی‌اش ترکش خورد اما با تنی مجروح و زخمی هنوز می‌رزمد تا ایستاده شهید شود غیرتش به جوش آمد و مهدی را قلمدوش کرد. او در حالی می‌رزمید که بر روی یک دوشش اسلحه و بر دوش دیگرش شهید مهدی بود و در همان لحظه دشمن زیباترین تصویر جنگ را شکار کرد و دو دوست و دو برادر در آغوش یکدیگر به شهادت رسیدند. احمد در فراز دیگری از وصیت‌نامه‌اش نوشته است: می‌ترسم خونین کفنان در غربت بمیرند تا خوش باوران غرب کام بگیرند. وقتی پیکر احمد و مهدی را از خاک جبهه برداشتند دست احمد هنوز به گردن مهدی قلاب بود گویی این دست آخرین عضو بدن او بود که تسلیم شد و امروز احمد و مهدی در گلزار شهدای اهواز کنار هم آرمیده‌اند.

برادرم، در آسمان وجودت تلألو ستارگان بی‌شماری است که می‌درخشد تا چراغ راه گمگشتگان و در راه ماندگان باشد. شجاعت توأم با رأفت ایمان توأم با عمل، مقاومت توأم با صلابت؛ اما آنچه که گوهر وجود تو را متعالی و مرزها را برای تو بی‌اعتبار کرده غیرت است که هر جا صدای مظلومی را می‌شنوی قد و قامت تو پدیدار می‌شود.

نمی‌دانم غیرت از چه جنس وحسی است وعیار آن چقدر است اما غیرت تنها عنصر ذی قیمت حیات آدمی است که فراتراز یک حس یا یک جنس است. کاش عیارمردان را با غیرت و زنان را با حیای   آنان سنجش و میزان می‌کردند. سرمایه‌ای که به فرهنگ ما غنا می‌بخشد اگرچه امروز مورد هدف وتاراج دشمن قرار گرفته تا از نسل ما چیزی باقی نگذارد.

در کنار همه جملات زیبایت غیرت خودنمایی می‌کرد، تا آنجا که نگران این بودی که نگاه نامحرمان به عکس روی جلد نیفتد. چه افتخاری بزرگتر از این که حتی عکس خواهرت از نگاه نامحرم درامان باشد.

من زنده ام

دلنوشته‌های شما آنچنان گرم و با صلابت اما آرام بر جانم فرو نشستند که گویی ازخاک همان سرزمین و از جوهره آب فرات آنها را ساخته و نگاشته بودی و چقدر خوب فهمیده بودی نگاه غیرتمند برادران آزاده همانند دژ مستحکمی پیرامون ما کشیده شده بود که می‌توانست هر نگاه شرور و بدخواهی را از ما دور کند و در همیت این عنصر گرانبها در کنار هم با افتخار زندگی می‌کردیم.

قلب سرشار از محبت و عطوفت شما با خواندن کتاب "من زنده ام"، که حکایت مقاومت و ایستادگی توأم با درد و رنج خواهران شما بود دل رئوف رهبر و مقتدایمان و تو و بسیاری از دوستداران دین و وطن را در اندوه فرو برد و چشمان شما را تر کرد اگرچه این اشک و اندوه غیرت و جوانمردی است و این سند زبونی و رسوایی قومی است که با هیچ دین الهی و آیین و اساسا انسانیت نسبت ندارد و تو سردار سلحشور امروز برای تحقق ارزش‌های دینی و انقلابی، با دنیا و عافیت طلبی قهر و وداع کرده‌ای. آنچه که در نینوا نوشته‌ای را حتما سرمشق زندگی خود قرار می‌دهم و به چاپ رساندم تا همه دینداران و ارادتمندان تلاش کنند تا خود را از اسارت دنیا خلاص کنند.

اگر ما در دوره ای از تاریخ کشورمان به دلیل آنکه جنگ برما تحمیل شد و مجبور به دفاع ومقاومت بودیم اما در خلال آن حماسه شاهکارهای بسیار انسانی و اخلاقی آفریده شد پس چگونه دنیای بیرحم امروز می تواند ما را متهم به مرام غیرانساندوستانه و غیراخلاقی (آدم کشی و قتل) کند که نه تنها با اسلام که با هیچ آئینی سازگاری ندارد.

آنها نشنیده‌اند و نخوانده‌اند امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرمایند: من خود از زبان پیامبرشنیدم که فرمودند، ازمثله کردن هر چند سگی گزنده باشد بپرهیزید تن و بدن میت آنقدرکریم و محترم است که باید در حریمش نماز بگذارید.

امروز مدعیان ادب و آزادی گستاخانه حرمت پیامبر رئوف و رحیم ما را می شکنند اگرچه ما را در دفاع از حریم مقدس و مبارک آنحضرت همدل و همصدا کرده­اند. آنها نمی دانند که ترنم صدای قلب ما فقط با محبت اهل بیت هماهنگ است. الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم.

معصومه آباد»

 

کد خبر 2472551

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • رضا شیردل ۱۴:۲۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
      5 0
      درود بی پایان خدا بر ای ن برادر و خواهر ایمانی،شما افتخار کشور ما ایرانید،شما افتخار این انقلابید،دست حق به همراهتان و خدانگهدارتان.
    • مجتبی ۱۴:۴۶ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
      1 0
      سردار مدینه گفتی و کردی کبابم اسم زینب که میاد آدم دلش میخواد کنار تو باشه و انتقام خون برادر مظلومشو از ستمکاران عالم بگیره الهم عجل لولیک الفرج
    • صفایی دهبارز ۱۷:۱۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
      3 0
      سلام به شما برادرم حاج قاسم ..وسلام بر خواهرغیورم ..شرف و اصالت ایرانی تان که جوانمردی و ایثار به آن زیبنده است را ستودم ..شرف و غیرتی که نشان از شیفتگی و تواضع در برابر شهدای ظهر عاشورا دارد ..که هر که آزاده است و آزادگی در بند اوست او خود پیش از هر چیز در بند آزادگی سیدالشهدا حضرت حسین ع قرن هاست که جان بخشیده است ...خدا را گواه میگیرم به بودن خویش با بودن هم وطنانی چون شما می بالم ..امیدوارم این غیرت هاشمی و شرافت محمدی و صبر زینبی تان فراگیر شود ..سلام به همه خوبان ..
    • حسینی ۲۰:۲۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
      0 0
      سلام. من زنده ام زیباترین کتاب در مورد دفاع مقدس، و سردار سلیمانی، شخصی که همه دوستش دارند، و من بسیار.
    • حسنی ۰۷:۵۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۵
      1 0
      سلام هم به تو خواهرم افتخار میکنم وهم به برادرم سردار سپاه اسلام سلیمانی عزیز و همیشه با شما ودر صف ولایت هستم
    • عزیزی ۰۷:۵۷ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۵
      0 1
      سردار سلیمانی نماد غیرت دینی و ولایت مداری ایرانیان است انشاا.. سرانجام در رکاب امام زمان عاقبت به خیر شود به اندازه تمام خوبیهای عالم دوستش دارم.
    • سما خسروی ۱۵:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۴/۱۵
      2 0
      سلام ودرود خدا بر تمامی مجاهدان درراه ایمان وعقیده...
    • زهرا افشار ۱۸:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۳
      1 0
      سلام به الگوی زن مسلمان شیعه خانم معصومه آباد و سلام به الگوی جوانمردی و غیرت حاج قاسم سلیمانی برایتان آرزوی سلامتی ، توفیق خدمت و شهادت در رکاب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را دارم
    • مهدیه گرامی ۱۸:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۶
      0 0
      زنان ومردان غیوری چون شما؛مایه فخرومباهات ماهستند،همیشه پیروزباشید؛دلاوران وطن، دعای ناقابل ماهمیشه بدرقه راهتان باد
    • فاطمه اصفهانی ۱۷:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
      0 0
      من زنده ام به خاطر آبادها وسلیمانیها. به وجود شما افتخار میکنم دوستتان دارم
    • فاطمه ابن علی ۰۰:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
      0 0
      "من زنده ام" به خاطر آبادها و سلیمانی ها. شما افتخار ایران زمین اید. دوستتان دارم.
    • لعیا صفری ۱۰:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۴
      0 0
      ایران اسلامی با. وجود چنین مردان زنان شجاع و خستگی. ناپذیر. ورهبری. شجاعانه مقام عظمای ولایت. پشت دشمن را می لرزاند همواره دعاگوی شما هستیم برای جوانان فرزندان ما دعا کنبد
    • فاطمه ۱۵:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۸/۱۰
      0 0
      سلام خدمت خانم معصومه آباد. من تازه با کتاب شما آشنا شدم و تا نصفه آن را مطالعه کردم. برای من خیلی جالب بود جسارت و بی پروایی شما نسبت به سن کمتون. در تمام مراحل زندگیتون موفق باشید. برای ما هم دعا کنید.
    • آمنه ۱۲:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۲
      2 0
      منم در حال خواندن کناب هستم .....با خواندن این کتاب حس های مختلف را تجربه کردم. گاهی خوشحال یودم و گاهی ناراحت. گاهی بغض راه گلویم را می بست و گاهی سراپا خشم و نفرت بودم. خواندن این کتاب تجربه ای جدید برای من بود.برای خانم آباد طول عمر و سلامتی را آرزو می کنم.....در پناه حق
    • پیله چی ۱۵:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۸
      0 0
      فقط یک کلام:خاک پای شما توتیای دیدگانم
    • فاطمه ۱۰:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۲
      0 0
      کتاب رو با اشک تموم کردم......چقدر شرمنده ی شهداییم.....
    • حسین ۱۵:۴۲ - ۱۳۹۴/۱۱/۲۹
      0 0
      سلام٬خسته نباشی خدمت همه ی خواهران اسیر فاطمه٬حلیمه٬مریم و معصومه کتاب من زنده ام
    • فاطمه معصومه ۲۱:۳۶ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۶
      0 0
      سلام بر سربازان پر افتخار مملکتم اعم اززن و مرد .با تمام مشغله فکریم خط به خط کتاب را با احساس کامل مطالعه کردم گاهی با اشک گاهی با خنده گاهی با نفرت و گاهی با عشق و این تنوع احساس به قلم بی نظیر خانم آباد بر میگردد. در نهایت فقط میتوانم بگویم که خدا اجرتان دهد.زبان قاصر از هر گونه نظر دیگری است.
    • هلیا ۰۷:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۶
      3 0
      یک شب علیرغم خستگی فراوان نخوابیده بودم. بعد از نماز صبح در حال تعقیبات، روی سجاده این کتاب را که تازه خریده بودم باز کردم. آرام آرام با چشمانم کلمات را دنبال کردم و شد نباید آنچه میشد!!! آفتاب زد و من هنوز مشغول خواندن کتاب بودم در حالیکه با خستگی فراوان، شب قبلش را نخوابیده بودم. حقیقتا کتاب جذابی بود. درود بر همه شیرمردان و شیرزنان ایران اسلامی.