به گزارش خبرنگار مهر، مراسم اختتامیه و معرفی برگزیدگان چهارمین دوره جایزه ادبی هفت اقلیم، عصر دیروز ۲ اسفند در مجموعه برج میلاد تهران برگزار شد.
محمد کشاورز یکی از داوران این جایزه به عنوان اولین سخنران این برنامه گفت: داستان به ما یاد می دهد که صداهای مختلف را بشنویم و در واقع کار داستان این است که به ما یاد بدهد صداهای مختلف را بشنویم و تحمل کنیم. علیرغم همه شکسته نفسی هایی که می شود که داستان امروز ما، توانا نیست، می گویم که این طور نیست. داستان نویسی امروز ما، کمتر از داستان هایی که در دنیا نوشته می شوند، نیست.
وی افزود: در بخش داستان کوتاه، در همین چند دهه یا یک نزدیک به یک قرنی که در ایران به راه افتاده و بالیده، توانسته راه طولانی و درازی را طی کند و به مرزهای ادبیات داستانی درجه یک برسد. اگر روزی بند از دست و پای زبان فارسی برداشته شود و داستان کوتاه ایرانی ترجمه شود، ما هم می توانیم دوشادوش داستان آمریکا و اروپا قدم برداریم. امیدوارم این فرصت برای داستان فارسی پیش بیاید.
این داستان نویس در ادامه گفت: داستان ما، علاوه بر این که در زمینه تکنیک پیش رفته، توانسته خود را در عرصه محتوا هم پیدا کند. داستان نویسی ما که زمانی در اواخر دهه های ۳۰ و ۴۰ دچار یک نوع ایدئولوژی زدگی شده بود، داستان نبود بلکه نوعی ابزار بود؛ ولی در دهه ۶۰ هم به کوشش هوشنگ گلشیری توانست خود را پیدا کند. داستان آن دهه بدون آن که بخواهد وام دار ایدئولوژی یا مانیفست فلان حزب باشد، پیش رفت و کسانی هم که گلشیری تربیت کرد، توانستند داستان را در راه خودش پیش ببرند.
کشاورز گفت: در ۲ دهه اخیر، داستان توانسته نگاهش را بازتر کند. در نیمه دوم دهه ۸۰ به یک تعادل در داستان فارسی رسیدیم و دیگر فقط یک قشر متوسط شهرنشین را با مسائل محدودشان در داستان نمی بینیم. چون زبان همه قومیت های ایرانی در حال تقویت در داستان فارسی است. یعنی از افراز دهه ۴۰ و تفریط دهه ۷۰، حالا داریم به یک خط مشخص در داستان نویسی می رسیم.
در ادامه بلقیس سلیمانی یکی دیگر از داوران جایزه هفت اقلیم گفت: ما به عنوان نویسنده، این روزها با مصائب گوناگون روبرو هستیم. یکی از بزرگ ترین مصائب ما این است که تعدادمان زیاد شده و به مدد تکنولوژی و تسهیلات، آثارمان را راحت منتشر می کنیم اما نسبت به نویسندگان نسل پیش مان، در دل مردم کتابخوان نفوذ نکرده ایم. رقم تیراژ کتاب، دردناک است اما مساله بر سر این است که تقریبا عده زیادی از ما، برای هم دیگر می نویسیم و این اصلا برای ادبیات ایران خوب نیست.
مردم خود را در آینه آثار ما پیدا نمیکنند
وی افزود: نویسندگانی که سابق بر ما آمدند و نوشتند، نفوذ گسترده تری داشتند؛ مانند محمود دولت آبادی و احمد محمود. و این به آن معناست که احتمالا مردم، خودشان را در آینه آثار ما پیدا نمی کنند که به آثارمان اقبال نشان نمی دهند. باید ببینیم چه شده که مانند پیشکسوت های خودمان نیستیم. مساله دومی که می خواهم به آن اشاره کنم، به نوعی نقض مورد اولی است که به آن اشاره کردم. و آن نکته هم این است که دنیای امروز، به نسبت، دنیای متوسط الحال هاست و همه شنیده ایم که دوران غول ها از فلسفه و سیاست گرفته تا ادبیات، طی شده است. تعداد کثیری نویسنده داریم که در گذشته کم بودند اما چهره های شاخص، زیاد داشتیم. امروز اما چهره شاخص کم داریم و همه متوسط ایم.
مولف رمان «سگ سالی» در ادامه گفت: این مساله باید آسیب شناسی شود. آیا حقیقتا دوران شاخصها، گذشته است یا زمانه ما به واقع توانایی تولیدشان را ندارد. نکته سومی که می خواهم به آن اشاره کنم، این است که ما هم یک کم ترسو شده ایم. شاید شرایط باعث شده باشد. ما دیگر دست به تجربههای سهمگین نمی زنیم؛ از جهت فرم بهتر از محتوا کار کرده ایم ولی بیش از هرچیزی در رویکردمان به جهان، محافظه کارانه عمل میکنیم. فکر می کنم، این هم از جمله دلایلی است که باعث شده در دل مردم نفوذ نکنیم.
سلیمانی گفت: ما همان اندازه که داستان کوتاه خوب داریم، رمان خوب هم داریم و می توانیم در عرصه جهانی، بیش از هر چیزی، در زمینه رمان، حرف بزنیم. در هر حال، اقبال جهانی هم امروز، نسبت به رمان بیشتر از داستان کوتاه است. من برای این دوره جایزه هفت اقلیم، ۷۰ رمان را مطالعه کردم و می توانم بگویم فراورده بدی نداشتیم. جوان ها خوب دارند جلو میآیند. با این همه، جای چند نکته ای که به آنها اشاره کردم، خالی است.
نظر شما