به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب صد و یکمین عنوان رمان نوجوان نشر افق است که چاپ می شود. رسم الخط و نوشتار این کتاب نیز از حال معمول خارج است و طبق نظر نویسنده درج شده است.
سیامک گلشیری نویسنده این اثر، پیش از این حدود ۴۰ کتاب منتشر کرده است که بیش از ۱۰ رمان و ۵ مجموعه داستان را در بر می گیرد. تعدادی از این کتاب ها، از عناوین مجموعه رمان نوجوان نشر افق هستند.
در رمان «خانه ای در تاریکی»، جنگلی وجود دارد که که خانه ای بزرگ در آن وجود داشته و خانواده ای در آن زندگی می کنند. یک شب اتفاقی می افتد که زندگی این خانواده را متحول می کند. به این ترتیب که ناگهان صدای زنگ در خانه به صدا در می آید. از پشت در صدای دختری می آید که خواهش می کند در را به رویش باز کنند. او می گوید که پدر و مادرش چند ماه پیش درگذشته اند اما اهالی خانواده نمی دانند که دختر این حرف را به دروغ می گوید و داستان هایی را از خودش درآورده است...
در قسمتی از این رمان می خوانیم:
صبر کردم. زل زده بودم به نور که داشت به من نزدیک می شد و بعد جایی لابه لای درخت ها ایستاد. گفتم: «دانیال، تویی؟»
این کلمات آن قدر آهسته از دهانم خارج شدند که خیال کردم اصلا هیچ صدایی از گلویم درنیامده و بعد باز آن صدا را شنیدم؛ کسی داشت اسمم را صدا می زد، درست از لابه لای درخت های تاریک. دو سه قدمی از ماشین فاصله گرفتم. رو به نور چراغ، که حالا جایی ثابت مانده بود، گفتم: «دانیال!»
نور به سمت من حرکت کرد. کمی که جلوتر آمد، کسی باز اسمم را صدا زد. صدای دانیال بود. تقریبا مطمئن بودم. گفتم: «چرا نمی آی؟»
ایستاد. بلند گفتم: «دانیال!»
دوباره صدایم کرد. گفت بروم پیشش. خواستم راه بیفتم بروم طرف نور چراغ شارژی که دیگر چیزی تا من فاصله نداشت. حالا حتی دانیال راه هم کمابیش با آن تی شرت آبی رنگش می دیدم. چند قدم هم جلو رفتم، اما بعد احساس کردم نمی توانم از جایم تکان بخورم. انگار سر جایم خشک شده باشم. احساس عجیبی داشتم. احساس می کردم اگر پا توی آن جنگل بگذارم، دیگر هرگز برنمی گردم. اما بعد فکر کردم این دانیال است که ایستاده چند متری من و صدایم می زند. نفس عمیقی کشیدم. خواستم باز صدایش بزنم که شنیدم گفت: «بیا دیگه!»...
این کتاب با ۱۷۶ صفحه، شمارگان ۲ هزار نسخه و قیمت ۸ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما