به گزارش خبرنگار مهر، کتاب شعر قفس تازه ترین سروده های علیرضا روشن است که همزمان با نمایشگاه بین المللی کتاب از سوی نشر آموت منتشر شد. روشن که در سال های گذشته همواره دفتر شعرهای پرمخاطبی را روانه بازار نشر کرده است با «شعر قفس» نیز توانست نام خود را در زمره شاعران پرمخاطب نمایشگاه کتاب ثبت کند.
روشن در پاسخ به خبرنگار مهر، درباره تفاوت مجموعه شعر تازه منتشر شده «شعرِ قفس» با آثار ديگر خود گفت: ارسطو میگوید «همه داستانها را پیش از ما گفتهاند و آنچه ما میگوییم بازتکرار آنهاست، به شیوه خودمان». البته منظور از داستان در اینجا ادبیات داستانی نیست بلکه مضمونی است که درباره آن صحبت میکنیم. به همین دلیل معتقدم بشر در تاريخ زندگى و حيات خود از چند «وضعیت» بيشتر صحبت نکرده است و در شعر امروز نیز همانها را كه در تاريخ گفته شده است، بازتاب مىدهد.
وی ادامه داد: البته جامعه امروز نیز خصيصههايى دارد كه به هر تقدير در شعر بازتاب مییابد و از ميان آنها میتوان به سیاست اشاره کرد که به قول ارنست فیشر، سرنوشت انسان مدرن است. بشر به همین موضوعات است که در شعر واکنش نشان داده و میدهد و وقتی شعر وارد چنین دامنهای از اتفاقات میشود، رنگى ديگر به خود مىگيرد.
سراینده مجموعه شعر «کتاب نیست» افزود: شعرهای مجموعه «شعر قفس» شعرهای درونی من نیست بلکه شعرهای بیرونی من است. اينها را در فاصله سال های ۸۵ تا ۸۶ نوشته ام. شاید بپرسید درونى و بیرونی یعنی چه؟ گاهی غم از من است و در درون من است و گاهی هم غم از من نیست و از جامعه آمده. شعرهای این کتاب بيرونى هستند. من البته نمیخواهم بر این غمهای بيرونى اسم اجتماعی بگذارم، چون همه چیز اجتماعی است. حتی غمهای درونی من هم اجتماعی است ولی چیزهایی هست که در بیرون بیشتر دیده شده و تبدیل به کج فهمی شده است. مثل حقایقی که در روز روشن انکار میشوند. شعر قفس گفتن این موضوعات است در كنار مساله زبان. زبانی که خودش را به خودش را به ولنگاری پناهنده کرده است و همه چيز را نديده گرفته است.
روشن درباره جايگاه و كاركرد شعرش در ادبيات امروز، گفت: من کاری به وضعیت شعر و شاعری در زمانه خودم ندارم. این شعرهای برای من آداب تنها دویدن و آداب جلو زدن از خود است. اینها آداب جدال با خویشتن است. کاری به جامعه ندارم. حرف خودم را میزنم. دنبال تاثیرگذارى نه بر مخاطب كه بر خودم هستم.
وی درباره اينكه چه اندازه در اشعار و نوشتههايش به مخاطب و خواسته او مىانديشيد، اظهار كرد: با مخاطب کاری ندارم چون او تنها با کلیشهها کار دارد. من از مخاطب البته بیزار نیستم اما کار من در لحظه شعر گفتن است و به خاطر او چیزی را کم و زیاد نمیکنم و به خاطر او سادهنویسی نمیكنم يا نمىپيچانم. شعر کارش این چیزها نیست. شعر لحظه ترد و ظريف کشف و نزديك شدن است و در اين ورطه، چه جاى مخاطب كه چه فكر خواهد كرد يا منتقد كه چه خواهد گفت.
نظر شما