خبرگزاری مهر- گروه هنر: مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با سلسله یادداشت هایی که از روز هفتم ذیحجه شروع شده است و تا اربعین ادامه دارد قرار است روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت کند که امروز دوازدهم ذیحجه ششمین یادداشت وی را می خوانید:
دوازدهم ذیحجه
«خیمه گاه برپا شده بود و خورشید رفت تا در پس افق رُخ پنهان کند.
مردان به تیمار اسبان و اشتران، نوجوانان حامل پشته های هیزم، و زنان در خیمه ای گِرد آمده بودند.
چند زن، پشته های هیزم را از نوجوانان ستاندند، دیگری اجاق را آماده کرد و آن یکی در حال خمیر کردن آرد، رو به زینب (س) کرد.
گفت: کاش برادرت بنی امیه را بحال خود رها می کرد و به استقبال حوادث نمی رفت.
زینب گفت: نمی تواند.
گفت: نه مردمان یار اویند و نه تقدیر زمانه.
زینب گفت: او فرزند راه هاى روشن خداست و تدبیر و ترسیم امور عالم به اذن خدا در دست اوست! پس به انتظار یاری این و آن نمی ماند.
و نگاه اش را به بیرون خیمه دوخت.
و ادامه داد: او نور هدایت است در دل تاریکی ها و صحراهای خشک و بی آب و علف. کشتی نجات و معدن قداست و علم و بندگی است. او امین خدا در زمین و حجت اوست بر بندگان و خروج او به امر خداست. پس هرکه از او روی گرداند هلاک خواهد شد.
به صدای دو سوار از دور، نگاه زنان درون خیمه سوی آنان چرخید. محمد و عون سواره از راه رسیدند. زینب به شوق استقبال از آنان، برخاست. دو نوجوان از اسب به پایین جهیدند و خود را به مادر رساندند.
زینب آنان را در آغوش گرفت.
گفت: عزیزان مادر!
و سپس سر و رویشان را بوسه زد.»
نظر شما