پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۴ مهر ۱۳۹۴، ۹:۵۰

با کاروان حسینی تا اربعین

زینب (س) از برادر می‌گوید/ او فرزند راه‌هاى روشن خداست

زینب (س) از برادر می‌گوید/ او فرزند راه‌هاى روشن خداست

در روزشمار وقایع کاروان حسینی به روز دوازدهم می رسیم و خیمه هایی که زنان گرد آن نان می‌پزند و همین حین یکی از آنها رو به زینب (س) کرده و از او می‌خواهد برادر را از رفتن به کوفه بازدارد.

خبرگزاری مهر- گروه هنر: مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با سلسله یادداشت هایی که از روز هفتم ذیحجه شروع شده است و تا اربعین ادامه دارد قرار است روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت کند که امروز دوازدهم ذیحجه ششمین یادداشت وی را می خوانید:

دوازدهم ذیحجه 

«خیمه گاه برپا شده بود و خورشید رفت تا در پس افق رُخ پنهان کند.

مردان به تیمار اسبان و اشتران، نوجوانان حامل پشته های هیزم، و زنان در خیمه ای گِرد آمده بودند.

چند زن، پشته های هیزم را از نوجوانان ستاندند، دیگری اجاق را آماده کرد و آن یکی در حال خمیر کردن آرد، رو به زینب (س) کرد.

گفت: کاش برادرت بنی امیه را بحال خود رها می کرد و به استقبال حوادث نمی رفت.

زینب گفت: نمی تواند.

گفت: نه مردمان یار اویند و نه تقدیر زمانه.

زینب گفت: او فرزند راه هاى روشن خداست و تدبیر و ترسیم امور عالم به اذن خدا در دست اوست! پس به انتظار یاری این و آن نمی ماند.

و نگاه اش را به بیرون خیمه دوخت.

و ادامه داد: او نور هدایت است در دل تاریکی ها و صحراهای خشک و بی آب و علف. کشتی نجات و معدن قداست و علم و بندگی است. او امین خدا در زمین و حجت اوست بر بندگان و خروج او به امر خداست. پس هرکه از او روی گرداند هلاک خواهد شد.

به صدای دو سوار از دور، نگاه زنان درون خیمه سوی آنان چرخید. محمد و عون سواره از راه رسیدند. زینب به شوق استقبال از آنان، برخاست. دو نوجوان از اسب به پایین جهیدند و خود را به مادر رساندند.

زینب آنان را در آغوش گرفت.

گفت: عزیزان مادر!

و سپس سر و رویشان را بوسه زد.»

کد خبر 2924313

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha