۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۶

با کاروان حسینی تا اربعین

زینب جان! مُقدر همان است که او می‌خواهد

زینب جان! مُقدر همان است که او می‌خواهد

در روزشمار وقایع کاروان حسینی شبی زینب(س) با برادر از هاتفی سخن می گوید که در گوش او نجوا کرده است که پس از من کیست تا بر این شهیدان بگرید؟

خبرگزاری مهر- گروه هنر: مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با سلسله یادداشت هایی که از روز هفتم ذیحجه شروع شده است و تا اربعین ادامه دارد قرار است روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت کند و امروز هجدهم ذیحجه دوازدهمین یادداشت وی را می خوانید:

هجدهم ذیحجه

«فلق از افق سر زد و بر دشت پهناور تابید. خیمه ها برچیده شد و اشتران پُر بار و اسبان زین و کاروانیان غبراق، آمادۀ سفری دوباره شدند.

قافله سالار ردا بر تن کرد و خواهر او را خواند. سر چرخاند. خواهر در آستانۀ خیمه ایستاده بود.

چشمان به اشک نشستۀ او را که دید.

گفت: چه شده زینب!

زینب بغض خُفته در گلو را فرو نشاند.

گفت: برادر! بگویم که دیشب چه شد؟

گفت: بگو خواهرم.

گفت: نیمه های شب از خیمه برون شدم، هاتفی در سکوت شب، ندا کرد، ای دیده، بکوش و لبریز شو زِ اشک، پس از من کیست تا بر این شهیدان بگرید؟ بر این قُوم گریه کنید، که مرگ زیر پای آنان دهان بُگشوده.

زینب در نگاه به برادر ساکت شد، و قافله سالار، شال کمر محکم کرد.

گفت: زینب! مُقدر همان است که او می خواهد!»

کد خبر 2929699

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha