۲۵ دی ۱۳۹۴، ۱۷:۳۴

یادداشت مهمان

«کیمیا» تصویر دقیقی از مقاومت ارتش در خرمشهر ارایه نمی‌کند

«کیمیا» تصویر دقیقی از مقاومت ارتش در خرمشهر ارایه نمی‌کند

مرتضی قاضی نویسنده و پژوهشگر در یادداشتی درباره «کیمیا» بیان کرد که این سریال تصویر دقیقی از مقاومت نیروهای ارتشی در مقاومت خرمشهر ارایه نکرد.

به گزارش خبرنگار مهر، مرتضی قاضی نویسنده و پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس و مقاومت در یادداشتی به نقد سریال «کیمیا» به کارگردانی جواد افشار و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی که از شبکه دو پخش می شود، پرداخته است و در آن با استناد به خاطرات و نوشته ها یادآور شده است که «کیمیا» تصویر دقیقی از مقاومت نیروهای ارتشی در مقاومت خرمشهر ارایه نکرده است.

متن یادداشت بدین قرار است: «بخش مرتبط با دفاع مقدس و مقاومت ۳۵ روزه خرمشهر در سریال «کیمیا» تمام شد. ابتدائاً باید از عوامل تولید این سریال صمیمانه تشکر کنم. بازسازی دوباره صحنه‌های جنگ، کار بسیار مشکلی است که عوامل این سریال به خوبی از عهده آن برآمده‌اند.

در این سریال در بخش مربوط به مقاومت ۳۵ روزه خرمشهر، ارتشی‌هایی هم نشان داده شدند که کنار مردم عادی می‌جنگیدند اما آنچه به نمایش درآمد، تصویر دقیق مقاومت نیروهای ارتشی در مقاومت خرمشهر نبود. من از آنجایی که در مورد خاطرات و نقش ارتشی‌ها در خرمشهر تحقیق کرده‌ام و کتابی در این زمینه نوشته‌ام، لازم می‌دانم به چند نکته اشاره کنم.

ما در سریال «کیمیا» نیروی ارتشی می‌بینیم ولی ارتشی‌هایی که اسلحه دستشان گرفته‌اند و مانند مردم عادی می‌جنگند، البته تفاوت‌هایی هم با مردم عادی دارند. بی‌گدار به آب نمی‌زنند. سعی می کنند طوری سنگر بگیرند که بتوانند عراقی‌های بیشتری را هدف قرار بدهند و خودشان کمتر آسیب ببینند. هدف‌گیری بهتری در تیراندازی نسبت به مردم عادی دارند، تاکتیک‌های نظامی را بلد هستند و از آنها استفاده می کنند. از این تاکتیک‌ها برای فرماندهی و هدایت مردم عادی بهره می‌گیرند.

اما آیا این همه نقش نیروهای ارتشی در مقاومت خرمشهر بوده است؟

من به نقش تکاوران نیروی دریایی در مقاومت خرمشهر اشاره نمی‌کنم که خودش ماجرای مفصلی دارد. ارتشی‌ها را از زاویه‌ای که خودم در مورد آن تحقیق کرده‌ام مدنظر قرار می‌دهم. در کتاب «اولین روزهای مقاومت»، منتشر شده توسط انتشارات روایت فتح، من و آقای سیدحسین یحیوی خاطرات دو نفر از درجه‌داران پادگان دژ خرمشهر را نوشته‌ایم؛ جناب سرهنگ عبدالله صالحی و جناب محمدرضا ابراهیم‌دخت. هر دو عزیز، اهل آبادان و خرمشهر و جزو نیروی‌های نوهد بوده‌اند. یعنی پیش از انقلاب آموزش‌های تخصصی و سخت نوهد، اعم از آموزش‌های جنگ چریکی، چتربازی، توپ ۱۰۶ و نظایر آن را دیده بودند. شروع جنگ در خرمشهر، میدانی بود تا این نیروها تخصص خود را به خدمت جنگ بگیرند. کار بچه‌های پادگان دژ در روزهای حمله عراق به خرمشهر این بوده: هر روز سوار جیپ‌های حامل توپ ۱۰۶ میلی‌متری می‌شدند و با توپ ۱۰۶ به شکار تانک‌های عراقی می‌رفتند. یک یا دو سرباز هم به عنوان کمک، کنار هر درجه‌دار بودند که گلوله‌ها را در توپ می‌گذاشتند.

آنطور که جناب صالحی و جناب ابراهیم‌دخت در خاطراتشان بیان کرده‌اند، به علت کار تخصصی‌شان، تقریباً ارتباطی با مردم عادی نداشتند. چون کاری از دست مردم برای آنها برنمی آمده. مردم نه مهمات و گلوله توپ ۱۰۶ داشتند، نه تخصصی برای کمک به درجه‌دارها. تخصص در این کار بسیار مهم بوده. حتی این اتفاق پیش آمده که یک سرباز، به علت بی‌احتیاطی، پشت آتش توپ ۱۰۶ قرار گرفته و سرش با آتش توپ از تنش جدا شده. به همین خاطر درجه‌دارها سعی می کردند که مردم عادی را در کارهای خودشان دخیل نکنند. مشغول کار خودشان بودند. صبح که از خواب بلند می‌شدند، با بیسیم خبر می‌گرفتند که تانک‌ها از کدام طرف، وارد شهر شده‌اند. به سمت آنها راه می افتادند. کمین می‌کردند، در فرصت مناسب شلیک می‌کردند و بلافاصله جای خودشان را تغییر می‌دادند تا تانک های عراقی از روی گرد و خاک شلیک توپ، شناسایی‌شان نکنند. (سرهنگ عبدالله صالحی؛ بالاتر از صابون‌سازی خرمشهر، دوازدهم یا سیزدهم مهر ماه ۱۳۵۹)

پادگان دژ در مقاومت ۳۵ روزه خرمشهر شهدای زیادی تقدیم کرد. خود جناب سرهنگ صالحی روز پانزدهم مهر ماه مجروح شد و مجبور به ترک شهر شد. قصه جناب ابراهیم‌دخت هم عجیب است، ترکشی به گردنش اصابت کرد که سرش را آویزان کرد. طوری که دوستانش گمان کردند شهید شده و به سردخانه منتقلش کردند. در سردخانه، از روی بخار دهانش که روی پلاستیک صورتش نشسته بوده، متوجه شدند که زنده است و بعد از آن به بخش منتقلش کردند.

من در سریال «کیمیا» اثری از این نوع جنگ را ندیدم. جنگی که یک گروه از افراد متخصص مقابل تانک‌های عراقی انجام دادند و تأثیر بسیار زیادی در توقف ماشین جنگی عراق در روزهای ابتدایی جنگ داشت.

شاید در پاسخ به این انتقاد، این مطلب بیان شود که در سریال «کیمیا» به نقش مقاومت مردمی خرمشهر پرداخته شده و نیازی نبوده که حضور نیروهای ارتشی به تصویر کشیده شود. این مسئله درست است. قصه سریال «کیمیا» در بین مردم خرمشهر می‌گذرد اما کارگردان از نقش ارتشی‌ها آگاه بوده و آنها را در صحنه‌های مختلف فیلم در نقش‌های مختلف نشان می‌دهد. سوال این است که اگر این خودآگاهی در نویسنده فیلمنامه و کارگردان وجود داشته، پس چرا به نقش ارتشی‌ها در مقاومت خرمشهر به شکل کامل و درست پرداخته نشده؟

البته باید اذعان کنم که این، یک دعوای همیشگی میان اهالی تاریخ و اهالی فیلم و سینما است. اینکه اهالی سینما معتقد به رعایت نعل به نعل تاریخ نیستند و روایت خودشان از تاریخ را تصویر می‌کنند. اهالی تحقیقات تاریخی هم همیشه منتقدند که چرا فیلم‌ها با واقعیت‌های تاریخی همخوانی ندارند. این دعوا همیشه وجود دارد و به نظر نمی‌رسد که هیچ‌گاه پایان بگیرد. هر دو گروه دلایل و دفاعیات خودشان را دارند.

اما مسئله این است که قصه این سریال در یک برهه تاریخی شکل می‌گیرد و به تاریخ کشور ایران و اتفاقات آن توجه ویژه دارد. سوال این است که با توجه به این مسئله، چرا نگاه جامع‌تری به تاریخ شفاهی در ساخت فیلم و سریال‌ها نمی‌شود؟ آیا وقت آن نیست که با توجه بیشتر به مستندات تاریخی بر جذابیت و تأثیرات فیلم‌هایمان بیفزاییم؟ اینکه ارتشی‌های درون سریال اسلحه ژ۳ در دست دارند و مثل مردم عادی می‌جنگند، تصویر ناقص و حداقلی از حضور نیروهای ارتش در مقاومت خرمشهر است. آیا اگر می‌خواهیم از مظلومیت مردم خرمشهر بگوییم، بهتر نیست شلیک توپ‌های ۱۰۶ ارتش سمت تانک‌های عراقی را حذف نکنیم؟ از نگاه من، اتفاقاً اگر به این بخش از تاریخ مقاومت ۳۵ روزه توجه می‌کردیم و نشان می‌دادیم که یک عده نیروی متخصص ارتشی که خودشان هم اهل خرمشهر بودند، پا به پای مردم عادی، برای دفاع از شهر و کشورشان جنگیدند، ارزش مقاومت ۳۵ روزه خرمشهر بیشتر شناخته می‌شد.»

کد خبر 3023749

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha