۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۹:۲۹

در گفتگو با مهر عنوان شد؛

آیت الله هاشم آملی؛ گوهری گمشده/ لزوم مهاجرت علما به شهرستان ها

آیت الله هاشم آملی؛ گوهری گمشده/ لزوم مهاجرت علما به شهرستان ها

آیت ‏الله آملی معتقد بودند علما باید خود را در معرض استفاده عموم مردم قرار دهند؛ چراکه عالمی که علم خود را عرضه نکند، بی‌حاصل است و هدف تعلیم و تعلم به دست نخواهد آمد.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «گوهر گمشده: یادنامه آیت ‏الله میرزا هاشم آملی» دو سال پیش از سوی دفتر نشر معارف منتشر شده است. لذا برای شناخت این مرجع تقلید و یاور و حامی امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، گفتگویی با یاسر عسگری، پژوهشگر و نویسنده یادنامه ایشان داشته ‏ایم که یادنامه آیت الله خوشوقت(ره) هم از وی با عنوان «پناهگاه طوفان» منتشر شده است. گردآورنده، این یادنامه را اولین تجربه یادنامه نگاری و نسخه اولیه تحقیقات خویش درباره آیت ‏الله آملی می‏ داند و امیدوار است یادنامه جامع تری را در آینده نزدیک منتشر نماید.

*چه شد که به تهیه یادنامه علما و زندگی آیت ‏الله میرزا هاشم آملی پرداختید؟

یک ریشه این ماجرا، به سالیان کودکی و نوجوانی ام برمی گردد. خانواده ما و اغلب ساکنان محل سکونت ما در روستای مریچ محله آمل و شاید اکثریت آمل و منطقه مازندران، مقلّد آیت ‏الله آملی بودند و خاطرات شیرینی از رفتارها و برخوردهای آیت ‏الله آملی نقل می کردند. لذا همواره در پی این بودم که یاد و خاطره این عالم مردمی، متواضع و ساده ‏زیست و شوخ طبع را زنده نگه دارم. 

نکته بعدی هجوم گسترده و پُرتبلیغات عرفان های کاذب و عرفان ‏واره‏ هاست که قشر قابل توجهی از مردم و علی ‏الخصوص جوانان مذهبی و معتقد ما را به خود مشغول کرده است و عمده تلاشها هم درصدد نقد و نفی این عرفان های نوظهور بود و کمتر کارهای ایجابی صورت گرفته است. خودم با توجه به دغدغه ‏ای که در این زمینه داشتم، معتقدم اگر ارتباط نزدیک و به تعبیری صمیمی و دلی با علمای مهذب خودمان داشته باشیم یا زندگینامه آنها را به گونه ‏ای که برای مخاطبان جوانمان ملموس و دست یافتنی باشند، منتشر کنیم تا حد زیادی از رغبت و جذب آنها به عرفان‏ واره‏ ها و شبه معنویت‏ ها می ‏کاهد. لذا این توجه هم بود. 

بحث مهم و اساسی هم سخنان الهام ‏بخش رهبر معظم انقلاب درباره «سبک زندگی» در بجنورد بود و این مسأله مورد توجه عمومی قرار گرفت و از سویی فرصتی در دفتر نشر معارف (انتشارات نهاد رهبری در دانشگاه ها) پیش آمد و همه اینها دست به دست هم داد که نخستین جلد سبک زندگی و یادنامه علمای بلاد درباره آیت ‏الله آملی منتشر شود. 

سبک زندگی علما به عنوان اینکه تجسّم عینی آموزه های اسلامی در حال حاضر هستند، برای همگان، خصوصاً نسل امروز بسیار قابل استفاده است. لذا برای این کار شروع به مطالعات نمودم و با همفکری دوستان و همکارانم از جمله جناب دکتر قدوسی‏ زاده، آقایان نامداری و امینی تصمیم گرفتیم که یادنامه هایی جذاب و خواندنی برای علمای معاصر هم منتشر کنیم که هم ارزش تاریخی و هم الگو دهی سبک زندگی داشته باشند.

گزینه‏ هایی چون امام خمینی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید سید محمدباقر صدر و امام موسی صدر گزینه ‏های اولیه و اصلی ما بودند و به دلایلی تصمیم گرفتیم که با توجه به وجود کتاب های خوب درباره این شخصیت‏ها، موازی کاری صورت ندهیم و فعلاً در اولویت کاری خودمان قرار ندهیم. جامعیت شخصیت‏های مذکور بر همگان آشکار است و نیاز به توضیح ندارد. لذا در این طرح، علمایی در اولویت قرار گرفتند که اولاً معاصر باشند، ثانیاً کمتر شناخته شده باشند، ثالثاً در منطقه خودشان برجسته و شاخص باشند، یعنی از لحاظ منطقهای شناخته شده باشند ولی از لحاظ کشوری آنگونه که باید کمتر شناخته شده نباشند یا ناشناخته شده باشند، رابعاً شخصیهای نسبتاً جامعی باشند و خامساً اینکه متولی خاصی برای آثار و کارهای خودشان نداشته باشند.

لذا در این راستا، علمایی مثل آیت ‏الله بهجت، علامه طباطبایی، آیت ‏الله مرعشی نجفی، آیت ‏الله گلپایگانی، آیت ‏الله بهاءالدینی، آیت ‏الله حسن ‏زاده آملی، آیت ‏الله فاضل لنکرانی، آیت ‏الله جوادی آملی، آیت ‏الله مصباح یزدی و... به خاطر وجود کتب فراوان درباره آنها یا داشتن موسسه و مرکز نشر اختصاصی در اولویتهای بعدی قرار گرفتند. به عنوان نمونه، درباره امام خمینی(ره) موسسه تنظیم و نشر آثار امام و دیگر نهادهای فرهنگی و انقلابی کتابهای ارزشمندی در این زمینه منتشر کردهاند.

کنگره بزرگداشت آیت ‏الله گلپایگانی هم دو سه سال پیش تحت عنوان «فقیه آگاه» برگزار شد و برخی از آثار علمی ایشان احیاء شد و چندین کتاب و ویژه نامه درباره ایشان منتشر شد. چند سال گذشته هم بخشی از آثار آیت ‏الله مرعشی نجفی احیاء شد و خوشبختانه به همت فرزند فاضل ایشان و کتابخانه ایشان، همواره نام و یاد ایشان در زبانها جاری بوده و هست. علامه طباطبایی هم به گونهای دیگر. قسمت اعظم مجموعه آثار علامه طباطبایی به همت استاد فاضل و فرهنگ‏دوست، جناب آقای خسروشاهی احیاء شد و به همت بوستان کتاب قم منتشر شد که مورد توجه اهالی علم قرار گرفت. 

خلاصه با توجه به آشنایی قبلی با جایگاه و منزلت آیت ‏الله آملی تصمیم گرفتم که اولین مجلد این یادنامه، با ایشان آغاز شود گرچه پیش از آن، یادنامه آیت ‏الله خوشوقت و آیت ‏الله آقا مجتبی تهرانی آماده شده بود، ولی با وجود انتشار کتاب «حاج آقا مجتبی» از سوی موسسه مصابیح الهدی (موسسه نشر آثار آیتاله آقا مجتبی) و کتاب «دُر مکنون علامه طباطبایی» و «عزیز خدا» درباره آیت ‏الله خوشوقت، فعلاً انتشار آنها در اولویت بعدی قرار گرفت. اگرچه در سال گذشته یادنامه آیت ‏الله خوشوقت هم با تحقیقات بیشتری به عنوان جلد دوم یادنامه با نام «پناهگاه طوفان» منتشر شد و  با استقبال خوبی هم مواجه شد و در مدت کوتاهی به چاپ دوم رسید. 

*آیا کار به صورت جمعی انجام می ‏شود یا انفرادی؟

شروع ایده و کار به صورت انفرادی بود که با موافقت مدیران دفتر نشر معارف مواجه شد. البته بعداً برای گسترش این ایده و جامعیت و اثرگذاری بیشتر این پروژه، برای این کار به برخی دوستان و طلاب محقق سفارشهایی دادیم که علمای جامع منطقه خودشان را به ما معرفی کنند با پس از بررسی و اولویت¬بندی، در خصوص تهیه یادنامه و سبک زندگی آنها اقدام کنیم. 

*درباره آیت ‏الله آملی برایمان بگویید.

آیت ‏الله آملی، نه تنها از علمای برجسته مازندران و کشور، بلکه جهان تشیع بودند که علیرغم برجستگیهای فقهی و اصولی و جامعیت ایشان، آن چنان که باید شناخته نیستند. ایشان از شاگردان بنام آیت ‏الله حائری یزدی و آیت ‏الله شاه ‏آبادی در قم و آیت ‏الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت ‏الله نائینی و به ویژه آیت ‏الله آقاضیاء عراقی در نجف اشرف بودند. لذا تقریباً همدورهای امام خمینی(ره)، آیت ‏الله مرعشی نجفی، آیت ‏الله گلپایگانی، علامه طباطبایی، آیت ‏الله محقق داماد و آیت ‏الله شیخ مرتضی حائری بودند که با غالب علمای این عصر در حوزه علمیه قم و نجف ارتباط نزدیک و دوستانه داشتند.

*چه شد نام «گوهر گمشده» بر این کتاب نهادید؟

در آخرین روزهای تحقیق و گفتگو با شاگردانشان در دوره اول، دریافتیم ایشان «گوهر گمشده» است در فضای فرهنگی و حوزوی ما. البته این تعبیر را جناب حجت ‏الاسلام والمسلمین امیری، از شاگردان برجسته و داماد آیت ‏الله صالحی مازندرانی در گفتگویی که با ایشان داشتم، بیان کردند که ما پسندیدیم و این نام را بر این کتاب گذاشتیم. حقیقتاً ایشان گوهر گمشده ای است که باید کشف و به جامعه علمی و حوزوی ما شناساند. گوهری که فقظ خواص علما ایشان را می ‏شناسند و قدرش را می‏ دانند.

آیت ‏الله جوادی آملی که از شاگردان به نام و نزدیک ایشان هستند، درباره وجوه علمی ایشان بیان می دارند که درس ایشان پُرمحتوا بود و ایشان بحث هایی را در حوزه قم مطرح کردند که در قم تازگی داشت. نکته دیگری که آیت ‏الله جوادی و دیگر شاگردان مبرز ایشان بیان می کند روحیه شاگردپروری ایشان بود و این که برای طلاب وقت می گذاشتند. نکته ‏ای که کمتر در فضای کنونی حوزه و دانشگاه دیده می‏ شود، وقت گذاشتن برای شاگردان است.

برای نمونه، استاد محقق آیت ‏الله اسماعیل‏ پور قمشه ای که از شاگردان برجسته آیت ‏الله آملی و هم اکنون از اساتید صاحب نام و مراجع تقلید هستند، به روحیه تحقیق و نظم ایشان اشاره کردند و در مورد اهتمامی که آیت ‏الله آملی برای تربیت طلاب و رفع اشکال شاگردان داشتند، بیان می کنند که ایشان قبل و بعد از درس و حتی در منزل، همیشه خودشان را برای رفع اشکالات شاگردان آماده می کردند و با قیافه ای باز و بشاش پای صحبت طلبه های جوان و مبتدی نشسته، به حرف های آنها توجه کرده و با خوش رویی جواب شان را می داد.

نکته بارز دیگر در سبک زندگی و سلوک ایشان، ساده زیستی و تواضع مثال زدنی ایشان بود. ایشان در برابر دیگران، اعم از طلاب و مردم عادی خیلی متواضع بودند و طلاب و مردم عادی که ما در خصوص این یادنامه با آنها صحبت می‏ کردیم بیان می کردند رفتارشان به گونه ای بود که ما اصلاً فکر نمی کردیم در برابر یک مرجع بزرگ و استاد برجسته حوزه قرار داریم، البته خوش طبعی و خوش خُلقی شان باعث می شد که همگان با ایشان خیلی راحت باشند. خودشان اینگونه می خواستند و اینگونه بود که محبوب دلها شده بود. 

علامه محقق، آیت ‏الله جعفر سبحانی در یادداشتی درباره آیت ‏الله میرزا هاشم آملی نوشتند که مرد خوش اخلاق، متواضع، مهربان، بسیار خوش مجلسی بود و از شرایط زمان دور نبود و ضرورت ها را درک می کرد.

مرحوم آیت ‏الله العظمی صالحی مازندرانی که از شاگردان برجسته و دقیق ایشان بود و طلاب حوزه های علمیه، آن چنان که باید و شاید ایشان را نمی شناسند هم بر این موضوع تأکید می کنند و می گویند اخلاق حسنه ای داشت، متواضع بودند و با طلاب مأنوس بودند. 

آیت ‏الله آملی به فقه و فقاهت و تربیت فقیه توجه ویژه ‏ای داشت و حتی در اواخر حیات مبارکشان، مدرسه ای ویژه برای این امر تأسیس کرد که به نام مدرسه علمیه حضرت ولیعصر(عج) مشهور است. ایشان به تخصصی شدن فقه هم نظر داشت. اهتمام ویژه ای برای درس و بحث و تعلیم و تعلّم داشت و از اینکه جلسه درس و بحث به تعطیلی کشیده می شد، بسیار ناراحت می شدند و غصه می خوردند.

نکته مهم و ارزشمند در زندگی آیت ‏الله آملی همراهی شان با نهضت امام خمینی(ره) و  انقلاب اسلامی بود که از امام و انقلاب حمایت می کردند و خلاف جهت حرکت انقلاب و امام اقدامی نداشتند. بارها و بارها می گفتند که حرف من، همان حرف امام است یا اینکه فرزندانم و خانواده ام پیرو خط امام و مقلد ایشان هستند. این مسأله برای ما بسیار حیاتی بود. چراکه معتقدم مرجعیت و فقاهتی که به دلایل یا بهانه‏ های مختلف نخواهد همسو یا حامی با نهضت احیاگرانه و تمدن‏ساز امام خمینی باشد؛ نهضتی که زمینه ‏ساز ظهور حضرت حجت(عج) است، به درد مردم و جامعه اسلامی نمی ‏خورد و دردسری برای مردم و جامعه و حتی حضرت حجت(عج) در هنگامه حضورشان می ‏شود. 

*علاوه بر مطالب مذکور، در این تحقیقات چه نکاتی از زندگی آیت ‏الله آملی برای شما جذاب‏تر بود؟

یک نکته کلی عرض کنم اینکه همواره زندگی علما برایم جذاب بوده و آنها را می خواندم. حتی اساتید اخلاق و بزرگان معنویت هم توصیه می‏کنند که زندگینامه علما و ابرار را بخوانید و خودتان را به آنها نزدیک کنید. لذا اگر فرصت باشد، زندگینامه ‏های مختلفی را می خوانم چرا که هر یک از علما، مثل هر گلی، بوی خاصی دارند و آدم از زندگی هر کدام شان ـ چه مشهور باشند و چه غیرمشهور ـ درس‏های زندگی فراوانی می گیرد.

به نظرم بارزترین ویژگی زندگی آیت ‏الله آملی روحیه علم‏ آموزی و تعلیم و تعلّم باشد. ایشان شیفته علم و علم‏ آموزی بودند و به همین خاطر و به خاطر علاقمندی شدیدشان به علم (حالا چه تحصیل و چه تدریس) همواره به نزدیکان و شاگردان شان توصیه می کردند که علم بیاموزند. لذا در خاطراتی که فرزندانشان نقل می کنند این توصیه همواره مطرح شده است. ایشان معتقد بودند علما باید خود را در معرض استفاده عموم مردم قرار دهند؛ چراکه ثبوت بی‌اثبات بدون فایده است. عالمی که علم خود را عرضه نکند، بی‌حاصل است و آن هدفی که از تعلیم و تعلم منظور است، به دست نخواهد آمد.

با توجه به خاطراتی که شاگردان و صاحب نظران درباره ایشان نقل می کنند، ایشان به علم آموزی اهمیت بسیار ویژهای می داد و لذا به عموم شاگردان و به ویژه شاگردان فاضل خود عنایت خاصی داشت. حالا منظور از عنایت این نبود که کمک مالی بکند، گرچه اگر شرایطی فراهم بود این کار را می کرد، ولی تشویق و حمایت معنوی و پیگیری درسی می‏ کردند. علیرغم توجهی که مسأله علم می داد، آنچنان که باید وجوه علمی ایشان در حوزه‏ های علمیه مورد استفاده قرار نگرفته است. متأسفانه آن چنان که باید آثار علمی ایشان منتشر نشده است و باعث شده است ایشان اگر چه به علم و فقاهت در حوزه شناخته شده است، ولی آثار مکتوب شان در دسترس عموم طلاب و اهل علم نباشد.

بد نیست اشاره کنم که نکته مهم ناگفته در زندگی آیت ‏الله آملی علاقمندی ایشان به بسیجیان و شهدا بود. ایشان به صورت مستقیم و غیرمستقیم طلاب را به حضور در جبهه ها تشویق می کردند و حتی یک‏بار از امام راحل اجازه خواستند که در جبهه شرکت کنند. امام که حمایت این دوست صمیمی را دیدند، شوخی ای نمودند و در پایان بیان کردند: «جبهه شما حوزه علمیه است که باید مجتهد تربیت کنید.» اینکه ایشان در سن بالای هشتاد سالگی تمایل به حضور در جبهه دارد، بسیار ارزشمند است و این نکته ای است که تاکنون به آن پرداخته نشده است و مورد توجه قرار نگرفته است.

ایشان در زمان ها و مناسبت های مختلف از امام و انقلاب ـ چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب ـ حمایت می کرد که متأسفانه در اسناد و روزنامه ها نیامده است و فقط در اذهان شاگردان ایشان ثبت شده است و اگر خاطرات شفاهی شاگردان و نزدیکان ایشان در بیاید وجوه بیشتری از زندگی سیاسی آیت ‏الله آملی مکشوف می شود.

لذا از نقاط عطف زندگی این عالم متخلّق و متواضع، تأیید نهضت حضرت امام و همراهی با این نهضت است و از علما و مراجعی بودند که حرکت امام را چه پیش و چه پس از انقلاب تأیید می‌کرد. ایشان از امام خمینی به‌عنوان «امام المسلمین» یاد می‌فرمود و پس از ارتحال حضرت امام هم، جزو نخستین مراجعی بود که به تأیید رهبری معظم انقلاب همت گمارد و برای ایشان پیام فرستادند.

نکته دیگر شاگردان آیت ‏الله آملی بودند. ایشان شاگردان برجسته ای در حوزه داشتند و شاید تفاوت آیت ‏الله آملی با دیگر مراجع و علمای معاصرشان این باشد که حوزه درس ایشان اگرچه چندان فراگیر و گسترده نبود، ولی کیفی بود و شاگردان ایشان در سطوح بالایی قرار داشتند. طبق آخرین تحقیقاتی که داشتم نزدیک به ۱۵ نفر از شاگردان ایشان صاحب رساله و کرسی افتاء بودند یا هستند از جمله مانند مرحوم میرزا جواد تبریزی، آیت ‏الله مکارم شیرازی، آیت ‏الله جوادی آملی، مرحوم آیت ‏الله صالحی مازندرانی، آیت ‏الله سید عباس مدرسی یزدی، آیت ‏الله سید محمد حسینی شاهرودی، آیت ‏الله اسماعیل‏پور قمشه ای، مرحوم آیت ‏الله عبدالرسول شریعتمدار جهرمی، آیت ‏الله محمدتقی مجلسی در اصفهان، مرحوم آیت ‏الله سید محمدحسن مرتضوی لنگرودی، مرحوم آیت ‏الله میرزا علی فلسفی در مشهد، آیت ‏الله محمدعلی گرامی قمی، آیت ‏الله عباس محفوظی، میرزا جواد غروی علیاری و... البته شخصیت هایی مثل آیت ‏الله مومن، آیت ‏الله محمد یزدی و آیت ‏الله علوی گرگانی هم مدت زمان محدودی در محضر آیت ‏الله آملی حاضر شدند.

یکی دیگر از یادگارهای ایشان، مدرسه علمیه حضرت ولی عصر(ع) در قم است که توسط ایشان بنیان نهاده شد و سالهای زیادی مهد پرورش طلاب و فضلای سختکوش بود. این مدرسه که هم اکنون زیرنظر آیت الله صادق آملی لاریجانی، رئیس دستگاه قضایی اداره می شود هم اکنون در حال بازسازی است.

از نکات قابل توجه و مهم زندگی آیت ‏الله آملی دوستی صمیمانه و نزدیک ایشان علاوه با امام خمینی، علامه طباطبایی، آیت ‏الله مرعشی نجفی، آیت ‏الله محقق داماد، آیت ‏الله شیخ مرتضی حائری و آیت ‏الله گلپایگانی بود؛ یعنی همه علمای برجسته معاصرشان. خصوصاً شوخی¬های ایشان و آیت ‏الله مرعشی نجفی زبانزد علما و طلاب است.

از نکاتی که دوباره آیت ‏الله آملی کمی بدان توجه شده است حضور ایشان در مدرسه سپهسالار با اشراف آیت ‏الله شهید مدرس در تهران است. از اساتید ایشان آیت ‏الله سید ابوالحسن اصفهانی، میرزای نائینی و آقا ضیاء عراقی نام می‏برند، ولی کمتر کسی به تلمذ ایشان در درس آیت ‏الله محمدعلی شاه آبادی اشاره می کند. ظاهراً در همین ایام است که آیت اله آملی با امام خمینی آشنا می شود و پایه دوستی و رفاقت صمیمانه این دو شخصیت شکل می گیرد و بعدها ادامه پیدا می کند و به حمایت از نهضت امام و انقلاب اسلامی و همراهی ایشان منتهی می شود. البته این نظر بنده است و به خاطر فقدان ثبت خاطرات ایشان و حتی شاگردان برجسته و نزدیکان ایشان، نمی توان این نکته مذکور را به صورت قطعی و یقینی بیان کرد.

*استقبال از این یادنامه چطور بوده است؟

این یادنامه خیلی با عجله منتشر شده و قرار بود به نمایشگاه کتاب همان سال برسد، که متأسفانه نرسید. از سویی اولین تجربه یادنامه نگاری ما بود که تبعا نواقصی هم داشت. از سویی همین عجله و شتاب به کتاب لطمه زده است و اشکالات با اشکالات تایپی مواجه است ولی با وجود این که حدود چند مدتی که منتشر شده و برای برخی علما و ائمه جمعه ها خصوصاً علما و روحانیون استان مازندران ارسال شده، واکنش ها مثبت بوده است و انشاءالله که با همت شاگردان ایشان این یادنامه تکمیل شود و کاری در حد و شأن آیت ‏الله آملی انجام بشود. البته کتاب برای برخی از فرزندان آیت ‏الله آملی فرستادیم تا اینها هم با نظرات و پیشنهادات خودشان به معرفی بیشتر والد مرحومشان بپردازند.

ببینید ما علمایی بزرگ و برجسته ای در شهرستان ها داریم که می تواند الگو برای نسل امروز باشند ولی متأسفانه ناشناخته مانده اند و کاری در خور، برای معرفی آنها صورت نگرفته است و اگر در این سالها کاری برای معرفی آنها صورت نگیرد، آنها به فراموشی سپرده می شوند و تأثیر لازم را برای الگودهی از دست می دهند. چرا که نسلی که آنها را می شناخت از دنیا خواهند رفت و در شکاف نسلی، انتقال تجربیات و خاطرات نسل گذشته صورت نمی گیرد.

*فکر می کنید مشکل از کجاست؟

به نظرم مشکل به چند جا مرتبط می شود: اول اینکه خود حوزه علمیه (یعنی مرکز مدیریت یا شورای عالی یا هر نهاد متولی حوزه) باید فکری در خصوص آثار ایشان و دیگر علمای برجسته بکند که از امکاناتی که در اختیارشان هست، باید در این زمینه ‏ها هزینه کنند. مثلاً برخی از شاگردان ایشان تقریرات دروس ایشان را دارند یا منتشر کردند، لذا حداقل مرکز تحقیقات علوم اسلامی نور می توانست نرم افزار آثار ایشان را منتشر نماید و آن ها را به دست مخاطبین امروزی برساند.

موسسه بوستان کتاب قم (وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه) هم می ‏توانست با مشورت صاحب نظران و شاگردان فاضل ایشان، آثار ایشان را منتشر و به نوعی شخصیت علمی ایشان را احیاء کند. حال منظورم نه فقط ایشان، بلکه دیگر اعاظم و علمای برجسته و صاحب سبک و نظر است. بخش ها یا موسسات مختلف حوزوی برای بزرگداشت مقام علمی و اخلاقی ایشان و دیگر علمای بزرگ اقدام کنند، فارغ از اینکه فرزندانشان چه کسانی هستند؟

مشکل دوم به کم همتی و شاید کوتاهی فرزندان ایشان ـ یعنی برادران لاریجانی ـ برمی گردد که آن چنان که شایسته و بایسته است برای زنده بودن نام و یاد ایشان عمل نکردند. گرچه تلاش هایی داشتند، ولی این تلاش ها در حدود اندازه ایشان نبود و انعکاس نیافت. طی سالهای اخیر، بزرگداشتی برای ایشان در شهرستان آمل برگزار شد، ولی خروجی قابل استفاده برای عموم مردم و حوزه های علمیه نداشت. مجموعه آثار ایشان بازنشر و احیاء نشد. آثاری جدید از ایشان منتشر نشد.

ما یک ضرب‏ المثلی داریم که «حرمت امام زاده با متولیاش است» متأسفانه فضا برای علما و فرزانگان ما هم اینگونه است. گویا این رسم شده است که اگر استاد یا عالمی، فرزندان یا شاگردان با همت و اراده ای نداشته باشد که آثارش را گردآوری و نشر بدهند، بعید است که سازمان های فرهنگی و حوزوی مستقلاً در این زمینه ها اقدام کنند. 

مشکل سوم هم باز به فرزندان برمی گردد. امّا از جنبه ای دیگر. فرزندان ایشان هم به خاطر اینکه در مصدر امور سیاسی و فرهنگی و رسانه ای بودند و اخیراً امور قضایی، شاید اندیشیدهاند که هر اقدامی برای احیای یاد و نام و آثار والد بزرگوارشان، شائبه سوءاستفاده از جایگاه و مسئولیت شان را بین اذهان عمومی دامن بزند و به خاطر حرف رسانه های معترض یا برخی مردم، از خیر این کار گذشتند. لذا همین باعث شده است که شخصیت آیت ‏الله آملی به حجاب و فراموشی برود. امّا به نظرم فرزندان و شاگردانشان باید این نوع تردید ها و شایبه ها را کنار بگذارند و تا دیر نشده است فکری برای احیای آثار ایشان بکنند. 

در این ایامی که یادنامه در حال گردآوری بود و چه پس از آن، غالب شاگردان از کم همتی فرزندان آیت ‏الله آملی گله داشتند و می گفتند که شخصیت آیت ‏الله آملی آن چنان که باید در حوزه، طلاب و بین مردم شناخته شده نیست.

حتی شنیدم که مرحوم آیت ‏الله صالحی مازندرانی که از شاگردان برجسته آیت ‏الله آملی و امام خمینی و از حامیان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود، در زمان حیات خودشان، در دیداری که با دکتر علی لاریجانی، رئیس وقت رئیس صداوسیما داشتند، به این مضمون گفتند «به جای اینکه فلان برنامه طنز را هر شب پخش کنید، یک ساعت برنامه به معرفی پدرت اختصاص بده! ایشان حداقل به اندازه یک ساعت که بر کشور ما حق دارند!» پس خود مسئولیتهای سیاسی و قضایی فرزندان هم به محجوریت و مظلومیت ایشان دامن زد و این مسأله را نباید نادیده بگیریم. به تعبیر دیگر، باید بگوییم که برادران لاریجانی از موقعیت و پُست و مقام خودشان  برای معرفی و تبلیغ پدرشان هزینه نکردند و این امر در این اوضاع و زمانه، از این منظر، جای تقدیر و تشکر دارد.

*شما در ادامه کار چه شخصیت هایی مدنظرتان هست؟

ما جمعی از علما را برای اینکه یادنامه شان منتشر بکنیم، لیست کردیم و اولویت بندی هم شده است با همان ویژگی ها و نکاتی که مدنظرمان بود. جلد دوم آن به آیت ‏الله خوشوقت اختصاص یافت و با نام «پناهگاه طوفان» منتشر شد و با استقبال مخاطبان به چاپ دوم رسید. همین استقبال باعث شد که با جدیت بیشتری این پروژه را ادامه دهم. جلد سوم و چهارم و پنجم آن به آیت ‏الله آقامجتبی تهرانی (استاد اخلاق برجسته معاصر تهران)، آیت الله مهدوی کنی (رئیس اسبق مجلس خبرگان رهبری و موسس دانشگاه امام صادق(ع)) و آیت الله اسماعیل صالحی مازندرانی (فقیه انقلابی و استاد برجسته حوزه علمیه قم) اختصاص دارد. البته خود مخاطبان هم در ادامه کار خیلی موثر هستند و همین جا از اساتید و مخاطبان که این گفتگو را می‏ خواندند خواهش میکنم پیشنهادات خویش را برای دفتر نشر معارف بفرستند تا مورد بررسی قرار بگیرد.

به نظرم سبکی که پس از مدتها، الآن به آن رسیده ایم، سبک جالب و جذابی باشد. البته به صفحه آرایی و عکس های رنگی تلاش می کنیم برای همگان جذاب تر و خواندنی تر بشود. 

همان طور که بیان شد، ما علمای بلاد بیشتر مدنظرمان است و تمایل داریم درباره آنها کتاب منتشر کنیم یا حتی آثار قابل استفاده برای فضای عمومی را بازنشر کنیم. مثل آثار آیت ‏الله خوشوقت و آیت ‏الله سید ابراهیم خسروشاهی و آیت ‏الله سید علی گلپایگانی و... در تهران، آیت ‏الله کمالوند در لرستان، آیت ‏الله نجومی در کرمانشاه، آیت ‏الله صدوقی در یزد، شهید آیت ‏الله مدنی در تبریز، مرحوم آیت ‏الله احسان‏بخش در گیلان، آیت ‏الله دستغیب و آیت ‏الله نجابت و آیت ‏الله سید نورالدین و پسرشان استاد سید منیرالدین حسینی شیرازی در فارس، آیت ‏الله هادی روحانی، آیت ‏الله ایازی، آیت ‏الله تقوی در مازندران، مرحوم آیت ‏الله سید سجاد علوی در گرگان (والد آیت الله علوی گرگانی، مرجع تقلید کنونی)، مرحوم آیت ‏الله معلم دامغانی در دامغان (پدر استاد علی معلم دامغانی شاعر)، مرحوم آیت ‏الله شهرستانی در سبزوار، مرحوم آیت ‏الله سید مهدی یثربی در کاشان، مرحوم آیت ‏الله خادمی در اصفهان و... شخصیتهایی که غالباً زحمت مهاجرت به شهرستان و دوری از کانون علم و فقاهت را به جان خریدند و اگر در قم می ماندند جزو اساتید برجسته و احیاناً مراجع تقلید می شدند، ولی عمرشان را برای مردم شهرستان ها گذاشتند و خودشان را وقف مردم کردند.

کاری که الآن به شدت نیاز هست و اساتید حوزه از خودگذشتگی کنند و از قم و مشهد به شهرستان ها مهاجرت کنند و هم تبلیغ دینی داشته باشند و هم حوزه های علمیه شهرستان ها را با حضورشان پُربار کنند و هم اینکه وضعیت دینداری و تعهدات دینی را در مناطق و بلاد بهبود ببخشند و به راحتی در دسترس مردم قرار بگیرند. البته این مهاجرت، روحیه جهادی و ایثار می خواهد. 

تجربه تاریخی نشان داده است که متأسفانه شهرستان هایی که از نعمت وجود یک عالم عامل برخوردار نبود، در وضعیت دینداری مردم هم خلأها و کاستی ها زیاد است و تا دیر نشده، مسئولان امر و متولیان باید کاری بکنند. لذا این نوع یادنامه علمای بلاد هم یک نوع یادکرد و تقدیری است از زحمات و ایثار و فداکاری اینها.

متأسفانه همین بی توجهی به علمای بلاد، در خصوص شهدای بلاد و نخبگان شهرستانی هم ادامه دارد و علیرغم اینکه ما شهدای برجسته محلی داشتیم، اما در معرفی آنها کوتاهی می کنیم. اخیراً حوزه علمیه برنامه ای برای بزرگداشت علمای بلاد آغاز کرده است که کار بسیار ارزشمندی است و امید است که با تغییر مدیریت ها، تغییر نکند و به صورت مستمر و جدی ادامه یابد و از همه علمای بلاد ـ چه کسانی که در قید حیات هستند و چه کسانی که به رحمت ایزدی پیوستند ـ تقدیر شود.

کد خبر 3716669

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha