به گزارش خبرنگار مهر، نمایش رادیویی «چشم ها» کاری از هنرمندان رادیو نمایش قصه جانباز نابینایی است که در مسیر رفتن به خانه مادرش با خواهر خود همراه می شود و ادعا می کند که می بیند. او در این همراهی بخشی از زندگی اش را با خواهر خود در میان می گذارد.
بخشی از دیالوگ های این نمایش را در زیر می خوانید و میتوانید نمایش را به طور کامل در فایل ضمیمه گوش کنید. همچنین مخاطبان میتوانند برنامه های رادیو نمایش را روی موج ۱۰۷.۵ بشنوند.
برادر: تو به این که من هنوز می بینم شک داری؟
خواهر: نه اما به این یقین دارم که هر دوتا چشم تو تخلیه شدن.
برادر: ولی من می بینم.
خواهر: برا همینه که عصاتو نمیاری؟
برادر: برای اینه که کسی فکر نکنه چشمای من خالیه.
خواهر: بصیر! گاهی احساس می کنم با یه بچه کوچیک طرفم.
برادر: منم احساس می کنم با یه مامان سختگیر.
خواهر: حالا الان دیر شده مادر منتظر ماست باید از خیابون رد شیم جای اینکه با من بحث کنی دستتو بده به من.
برادر: فقط برای اینکه مادر منتظره این کارو می کنم.
خواهر: باشه قبول ... اینا چیه تو دستت؟
برادر: ترکش...
نظر شما