خبرگزاری مهر، گروه بین الملل- پیمان یزدانی: تجارت دوجانبه چین با ایران تا اواخر سال ۲۰۱۴ میلادی بر طبق گزارشها تا میزان ۵۰ میلیارد دلار افزایش یافته است اما این میزان نزدیک به یازده برابر کمتر از تجارت چین با ایالات متحده آمریکاست.
برخی احیای راه ابریشم را تلاش پکن در راستای مقابله با تلاشهای واشنگتن در جهت مهار این کشور می دانند؛ تلاشهایی که با انعقاد توافق تجارت آزاد ترانس پاسیفیک وارد مراحل جدیدتر خود نیز شده است.
در همین راستا گفتگویی داشته ایم با دکتر «هانس اسوبودا» رئیس مرکز صلح بین المللی (IIP ) در اتریش که در زیر مشروح آن آمده است.
وی همچنین ریاست موسسه مطالعات اقتصادی بین المللی وین (WIIW) را نیز بر عهده دارد.
*این روزها شاهد این هستیم که چین تلاش های گسترده ای را برای احیای جاده ابریشم انجام می دهد. علت این تلاش های چین چیست؟
چین جمعیت بسیار زیادی دارد و در کنار تامین آب و غذای این جمعیت در تلاش است تا با رونق اقتصادی برای این جمعیت ایجاد شغل کند. چین خودش دارای منابعی است و با این کار منابع بسیار زیاد دیگری را هم ایجاد می کند و هدفش یافتن بازارهای مصرف بزرگ است. به اعتقاد من اصلی ترین هدف چین حفظ خط انتقال منابع به داخل چین و صادرات کالا از این کشور است. هدف از ایجاد جاده ابریشم ایجاد رابطه بین چین و ما بقی کشورهای جهان است.
*نقش و جایگاه ایران در جاده ابریشم را چگونه ارزیابی می کنید؟
به اعتقاد من ایران در مرکز این جاده قرار دارد که در یک سوی آن ترکیه و اروپا واقع شده و در سمت دیگر آن کشورهای مختلف آسیایی. چین با برخی از این کشورها دارای رقابت است مثلا چین با پاکستان روابط بسیار خوبی دارد ولی با هند روابط نزدیک ندارد و حتی بعضا با هند رقابت هم می کند. من فکر می کنم ایران که رابطه خوبی با تمامی این کشورها دارد می تواند نقش یک میانجی را در گردهم آوردن این کشورها بازی کند. ایران از این نظر هم در مرکز این جاده قرار دارد.
ایران همچنین در مرکز ارتباط کریدور شمال- جنوب قرار دارد که این مسیر روسیه و کشورهای عربی و شرق آفریقا را به هم وصل می کند. ایران از نظر جغرافیایی، ژئوپلتیک و ژئو اقتصادی در چهار راه شرق و غرب و شمال و جنوب قرار دارد و نقش مهمی در اقتصاد جهان دارد.
*رویکرد اتحادیه اروپا نسبت به پروژه جاده ابریشم چین چیست؟ آیا اروپا همسو با آمریکا که سیاست مهار چین را در پیش گرفته است از جاده ابریشم تلقی تهدید دارد؟
در این خصوص دو فلسفه وجود دارد یکی خواستار مهار چین و دیگری خواستار پیوند خوردن چین با نظام های سیاسی، اقتصادی و امنیتی جهانی است. به اعتقاد من اروپا خواستار پیوند چین با نظام های بین المللی است. همانطور که می دانید بسیاری از کشورهای اروپایی توافقی درباره بانک آسیایی که توسط چین تاسیس شده است امضا کرده اند و بطور کلی اروپا ارتباط نزدیک تری با چین دارد تا آمریکا. آمریکا هم در تلاش است تا روابط نزدیکتری با چین داشته باشد.
بعضا ما شاهد رقابت های چین با روسیه ای هستیم که یک مشکل بزرگ برای اروپا محسوب می شود. به همین دلیل است که اروپا معتقد است که چین را جذب خود کند و حداقل اجازه ندهد چین در کنار روسیه قرار گیرد به همین خاطر اروپا معتقد به پیوستن چین به نظام های جهانی است. همچنین اروپا با همین نگاه خواستار پیوند ایران با نظام های جهانی است. تلاش برای گره زدن چین به نظام های جهانی بسیار بهتر و مفیدتر از تلاش برای مهار این امپراطوری بزرگ کهن است. در خصوص اختلافات چین و دیگر کشورهای آسیایی ما خواستار راه های صلح آمیز هستیم و برای جلوگیری از برخورد نظامی هر کاری که بتوانیم انجام می دهیم.
*آیا احیای جاده ابریشم می تواند به بهبود روابط ایران و اروپا کمک کند؟
من فکر می کنم وقتی که ما زیر ساخت های ارتباطی را به دست آوریم این جاده می تواند به بهبود روابط کمک کند. التزام چین به سمت جهانی شدن یکی از راه های ارتباطی کشورها است و موجب ایجاد رویکردی می شود که مبتنی بر روابط اقتصادی و احترام است و نه مبتنی بر رقابت علیه همدیگر. اگر ایران از این فرصت و شانس استفاده کند و در مسیری که از شمال این کشور می گذرد و به اروپا منتهی می شود، قرار گیرد این امر بسیار مفید و سودمند خواهد بود.
*برخی بر این باورند که انگلستان با خروج از اتحادیه اروپا قصد دارد نقش بیشتر و فعالتری در تحولات جهانی و به ویژه منطقه خاورمیانه ایفا کند زیرا عضویت در اتحادیه اروپا محدودیت هایی را برای این کشور ایجاد کرده بود. نظر شما در این خصوص چیست؟
این یکی از موضوعات مطرح شده و مورد بحث بوده است اما موضع اصلی نبوده است و یقینا چنین تلقی که علت خروج انگلستان از اتحادیه اروپا با هدف داشتن نقش بیشتر جهانی صورت گرفته است، غلط و نادرست است. زیرا باید ببینیم در حال حاضر نیروی نظامی انگلستان چقدر قوی است و چه نقشی دارد . شاید انگلستان بخواهد نقش بزرگتری بازی کند ولی این نقش بسیارکم و متوسط خواهد بود. انگلستان در آینده مشکلات اقتصادی خواهد داشت و همه می دانند برگزیت به معنی کاهش رشد اقتصادی این کشور است امری که منجر به کاهش هزینه های نظامی خواهد شد. به اعتقاد من این مسئله خیلی مهم و بزرگی نیست. با وجود رقابت ها با روسیه به ویژه بعد از سیاست چرخش آمریکا به آسیا ولی نمی توان در این خصوص مبالغه کرد.
*برخی تحلیلگران بر این باور هستند که در پی برگزیت آمریکا، انگلستان، کانادا، استرالیا و ژاپن در تلاشند تا با مشارکت همدیگر مبادرت به ایجاد یک ائتلاف و بلوک جدید در عرصه بین الملل کنند تا بتوانند تاثیرات بیشتری بر نظام بین الملل داشته باشند. نظر شما در این خصوص چیست؟ در صورت ایجاد چنین ائتلافی آیا شاهد ائتلافهای رقیب با محوریت روسیه و چین نخواهیم بود؟
اول از همه باید بگویم که در حال حاضر کانادا بسیار علاقه مند به تشکیل ائتلاف های جدید نظامی از این قبیل است. ظرفیت های انگلستان برای این منظور بسیار محدود است و ما مدت های طولانی در اتحادیه اروپا این بحث ها را داشته ایم که چگونه با وجود برگزیت این ارتباطات با انگلستان را پایدار کنیم. من فکر نمی کنم ائتلافی قوی بتواند ایجاد شود. هر چند ممکن است به خاطر سیاست چرخش آمریکا به آسیا، ژاپن نقش بیشتری را عهده دار شود و این مسئله موجب می شود احتمال برخورد ائتلاف های جدید بیشتر شود.
منافع روسیه و چین هم بطور کامل هم پوشانی ندارند. چین یک پیشروی اقتصادی در جهان است در حالیکه روسیه کشور چندان پیشرفته ای نیست و نیاز به تکنولوژی های جدید آمریکا و اروپا دارد. بسیاری از توافقات صورت گرفته بین «پوتین» و «شی جینپینگ» هنوز اجرایی نشده اند زیرا چین تمایلی به اتحاد قوی با روسیه ندارد. روسیه برای اتحاد با چین علاقه مندتر است و تمایل چین به نوعی محدود است، به همین علت من این مسئله را موضوع بزرگی نمی بینم.
در نهایت من معتقدم کشورهایی مثل ترکیه و ایران باید به همکاری های قوی به منظور مستقل بودن از طرف های آمریکایی، روسی و چینی فکر کنند. ایران و اتحادیه اروپا منافع شبیه زیادی در تلاش برای استقلال خود دارند البته در زمینه های اقتصادی تا بتوانند فضاهای مناسب برای مانورهای خودشان را داشته باشند. ما باید مذاکرات زیادی برای ائتلاف گام به گام ایران و اروپا داشته باشیم.
نظر شما