به گزارش خبرگزاری مهر، یکصد و چهل و نهمین جلسه گروه علمی معرفت شناسی با موضوع رابطه معرفت شناسی و علم اخلاق با ارائه حجت الاسلام دکتر مجید ابوالقاسم زاده و با حضور اعضای گروه در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
حجت الاسلام ابوالقاسم زاده طی سخنانی به ارائه بحث پرداخت که اکنون گزارشی از آن ارائه می شود:
تعاریف متعددی از علم اخلاق ارائه شده است. یک دسته، تعاریفی است که بر عنصر فعل و عمل تأکید دارد. دسته دیگر، نقش علم و شناخت را برجسته نموده است. و در نهایت، دستهای که هر دو عنصر علم و عمل را در تعریف علم اخلاق مطمح نظر قرار میدهد. به نظر میرسد توجه به هر دو جهت علمی و عملی در تعریف علم اخلاق به واقع نزدیکتر باشد؛ یعنی نه تنها عنصر فعل و رفتار، بلکه باید به جنبه علمیِ علم اخلاق هم نظر داشت.
چطور ممکن است کسی بدون علم به فضائل، خود را به آنها متصف کند و یا بدون دانستن زشتی و قبح رذائل، خود را از آنها دور سازد. تا انسان، خودش را، غایت و سعادت خود را ـ حداقل تا اندازهای ـ نشناسد و نداند که کدام صفات نفسانی و افعال صادر از آن، او را به سعادت و هدف مطلوب میرساند، چگونه میتواند برای نیل به سعادت برنامه داشته باشد. اصلاً او چه میداند که برای سعادتمند شدن چه افعالی را باید انجام دهد و چه افعالی را باید ترک کند.
ابوعلی مسکویه معتقد است در علم اخلاق، هم باید به جنبه علمی توجه داشت (علم به ملکات) و هم جنبه عملی (چگونگی اتصاف به آن ملکات از طریق افعال).[۱] صدر المتألهین نیز در تعریف اخلاق، هم معرفت به صفات و هم معرفت به افعال صادر از صفات و چگونگی اتصاف به آنها را مدّ نظر قرار داده است. [۲]
همچنین، مرحوم نراقی در مقدمه جامع السعادات، در تعریف علم اخلاق هر دو جنبه مذکور را مورد توجه و تأکید قرار داده است. او بر این باور است که سعادت حقیقی انسان میسر نخواهد شد مگر با تخلیه و پاکسازی از رذائل اخلاقی و آراستن خود به فضائل اخلاقی. بدون تردید، تزکیه نفس به شناخت صفات اخلاقی نجات بخش و خویهای هلاککننده و همچنین علم و آگاهی به موجبات و عوامل و راه علاج آنها بستگی دارد. و این همان حکمت حقیقی و دانش راستین است. [۳] او در عبارتی دیگر تصریح میکند علمی که عهدهدار بیان این رذائل و نشان دادن راه مداوا و درمان آنهاست، علم اخلاق نامیده میشود. [۴].
فلسفه اخلاق
پژوهشهای اخلاقی را معمولاً در قالب سه نوع پژوهش اخلاق توصیفی [۵]، اخلاق هنجاری [۶] و فرا اخلاق [۷] مطرح میکنند. فرا اخلاق به مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق، یا تحلیل مفاهیم و قضایای اخلاقی میپردازد. به بیان دیگر، در فرا اخلاق، قضایای اخلاقی از چهار جهت مورد تحلیل عقلی و فلسفی قرار میگیرد:
۱- هستیشناسی: این بخش از فرا اخلاق به نحوه پیدایش و وجود مفاهیم و قضایای اخلاقی میپردازد و به این قبیل سؤالات پاسخ میدهد: آیا مفاهیم اخلاقی مفاهیم عینیاند یا ذهنی؟ واقعیاند یا قراردادی و اعتباری؟ از سنخ مفاهیم ماهویاند یا مفاهیم فلسفی؟ آیا قضایای اخلاقی ثبوت و تحققی در نفس الامر دارند یا ندارند؟ به دیگر سخن، آیا حقایق اخلاقی مستقل از فاعل شناسا یا فاعل اخلاقی وجود دارد یا نه؟ و …
۲- معناشناسی: در این گونه مباحث، مفاهیمی که در قضایای اخلاقی به کار میرود، مورد بحث قرار گرفته، مفاد و معنای آنها تبیین میگردد. معناشناسی اخلاق به این قبیل سؤالات پاسخ میدهد: آیا مفاهیم اخلاقی معنا دارند یا نه؟ در صورت معناداری، آیا این مفاهیم قابل ارجاع به یکدیگر هستند یا نه؟ و در صورت ارجاع، کدام یک اصلیاند؟ آیا مفاهیم اخلاقی فقط کاربرد اخلاقی دارند یا کاربرد غیر اخلاقی نیز دارند؟ به بیان دیگر، آیا فقط محمول صفات نفسانی و افعال اختیاری انسان قرار میگیرند یا این مفاهیم را به اشیاء و اشخاص هم میتوان نسبت داد؟ اصولاً ملاک یا ملاکهای اطلاق این مفاهیم در معانی اخلاقیشان چیست؟ و … . قابل ذکر است که هرچند در معناشناسی مفاهیم اخلاقی، همه مفاهیم مورد بحث بحث قرار میگیرد؛ اعم از مفاهیمی که محمول قضایای اخلاقی قرار میگیرند، مانند خوب، بد، باید، نباید و … و مفاهیمی که موضوع این قضایا واقع میشوند مانند عدالت، ظلم و …، اما بخش معناشناسی فرا اخلاق صرفاً از محمولات قضایای اخلاقی بحث میکند.
۳- معرفتشناسی: در اینجا که رابطه معرفتشناسی با علم اخلاق خود را نشان میدهد ـ و در مبحث بعدی بیشتر توضیح خواهیم داد ـ به سؤالاتی از این قبیل پاسخ داده میشود: آیا دستیابی به معرفت اخلاقی یقینی امکانپذیر است یا باید به شکاکیت اخلاقی روی آورد؟ راههای معرفت به مفاهیم و جملات اخلاقی کدامند؟ عقل، دستورات شرعی، قراردادهای اجتماعی، وجدان یا غیر آنها؟ اگر عقل یکی از منابع معرفت باشد، آیا توان درک همه احکام اخلاقی را دارد یا برخی از آنها را؟ کدام عقل به معرفت اخلاقی دست مییابد؟ عقل نظری یا عقل عملی؟ آیا معرفت عقل به احکام اخلاقی از نوع یقینیات است یا از سنخ مشهورات؟ اگر یقینی است آیا بدیهی است یا نظری؟ اگر بدیهی است از کدام سنخ بدیهیات به شمار میرود؟ آیا قضایای اخلاقیِ قابلیت صدق و کذب دارد؟ دلیل صدق یا توجیه آنها چیست؟ در توجیه اخلاقی، هر کدام از منابع معرفتی مانند عقل، شهود، وحی و … چه نقشی ایفاء میکنند؟ قضایای اخلاقی، مطلق است یا نسبی؟ پاسخ به این سؤالات، برخی از مسائل معرفتشناختی فرا اخلاق است.
۴- منطقی: مهمترین بحث در این باره به نحوه ارتباط ارزش با واقع بر میگردد. این که آیا میتوان از «هست»، «باید» را نتیجه گرفت؟ به عبارت دیگر، آیا احکام ارزشی از واقعیتها استنتاج میشود یا خیر؟ به طور کلی، بررسی نحوه ارتباط جملات اخلاقی با یکدیگر و ارتباط آنها با جملات غیر اخلاقی، موضوع این بخش است.
همه این مباحث، مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق و به تعبیری، فلسفه اخلاق را تشکیل میدهند. البته درباره مجموعه مباحثی که بخشها و قلمرو فلسفه اخلاق را تشکیل میدهد، دست کم دو دیدگاه مطرح است: دسته اول که اکثریت را تشکیل میدهند، بر این باورند که فلسفه اخلاق، اخلاق هنجاری و فرا اخلاق را در بر میگیرد. و دسته دوم آن را مساوی و مترادف با فرا اخلاق دانستهاند. قدر متیقّن ـ اگر نخواهیم به بررسی دو دیدگاه بپردازیم ـ آن است که فلسفه اخلاق، تمام فرا اخلاق (تحلیلهای چهارگانه مذکور از مفاهیم و قضایای اخلاقی) را شامل میشود.
معرفتشناسی اخلاق
علم معرفتشناسی، به اعتبار قلمرو معرفت به دو قسم معرفتشناسی مطلق و مقید تقسیم میگردد. اگر قلمرو معرفتشناسی، مطلقِ شناخت باشد به طوری که همه شناختهای انسان را در بر بگیرد و به قلمرو و حوزه خاص معرفتی اختصاص نداشته باشد، در آن صورت به آن «معرفتشناسی مطلق» [۸] گویند.
اما اگر مسائل و مباحث معرفتشناسی در ارتباط با حوزه و قلمرو خاصی باشد، مانند قلمرو دین، علم، عرفان، اخلاق و غیره، به آن «معرفتشناسی مقید یا مضاف» گویند. به بیان دیگر، این قسم معرفتشناسی صرفاً معرفتهای مربوط به یک حوزه خاصی از مجموعه معرفتهای بشری را مورد بررسی قرار میدهد. معرفتشناسی علم، معرفتشناسی عرفان و معرفتشناسی دین، نمونههایی از این نوع معرفتشناسی است. «مقید» گویند، چون به حوزه معرفتی خاص اختصاص دارد نه مطلق معرفت؛ «مضاف» گویند، زیرا به یک معرفت خاصی اضافه میگردد و فقط در ارتباط با آن معرفت خاص بحث میکند.
بر این اساس، «معرفتشناسی اخلاق» نمونهای از معرفتشناسی مقید یا مضاف است؛ چون صرفاً به معرفتهای خاص علم اخلاق میپردازد. این که راههای معرفت به مفاهیم و قضایای اخلاقی کدامند؟ آیا قضایای اخلاقی صادق داریم یا نه؟ چگونه میتوان قضایای اخلاقی را توجیه و صدقشان را اثبات کرد؟ قضایای اخلاقی مطلقاند یا نسبی؟ از جمله سؤالاتی است که بررسی و پاسخ به آنها بر عهده معرفتشناسی اخلاق است. حاصل آن که، معرفتشناسی اخلاق نوعی معرفتشناسی است که با نگاهی عقلی و از بیرون به معرفتهای حاصل از مفاهیم و قضایای اخلاقی میپردازد.
.....................................
پی نوشتها:
[۱]. ابو علی مسکویه، تهذیب الأخلاق، ص ۴۴٫
[۲]. صدر الدین محمد بن ابراهیم الشیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه، ج ۱، ص۱۱۶٫
[۳]. محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ص ۲٫
۴٫ همان، ص ۵؛ همو، شرح الالهیات من کتاب الشفاء، ص ۱۶ – ۱۷٫
[۵]. Descriptive Ethics.
[۶]. Normative Ethics.
[۷]. Meta-Ethics.
[۸]. از آن جا که این قسم معرفتشناسی، به حوزه معرفتی خاصی تعلق ندارد بلکه عمومیت دارد و مسائلش به کار همه حوزههای معرفتی میآید، میتوان آن را «معرفتشناسی عام» نیز نامید. و در مقابل، معرفتشناسی مختص به قلمرو خاصی از معرفت را «معرفتشناسی خاص» نام نهاد.
نظر شما