خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: فلیکس، یک خرگوش عروسکی است ماجرا از این قرار است که خانوادهای از سفر برمیگردند و خرگوش دختر کوچولوشان گم میشود. چند روز بعد این خرگوش، به دختر کوچولو نامه مینویسد که من در سفرم. یک بار از مصر، یک بار از پاریس، یک بار از لندن نامه مینویسد و هر بار یکی از این شهرها را با جاذبههای گردشگریشان معرفی میکند.
مجموعه فلیکس را یک نویسنده آلمانی به نام آنت لنگن نوشته و برای نخستین بار محبوبه نجف خانی از زبان انگلیسی به فارسی برگردانده تا الگویی برای نویسندگان ایرانی باشد. نشر زعفران این مجموعه را منتشر کرده و حالا برآن شده تا نمونه ایرانی آن را هم به نویسندگی مهدی رجبی در اختیار کودکان بگذارد تا بچهها در قالب داستانهای جذاب با گوشه گوشه ایران و آداب و رسوم مردم آن آشنا شوند.
مجموعه فلیکس و الگو قرار گرفتن آن، همچنین نوشته شدن «نامههای نیلی» براساس این مجموعه بهانهای شد تا نشستی در خبرگزاری مهر با حضور محبوبه نجف خانی مترجم، نوشین نیلفروشان مدیر نشر زعفران و مهدی رجبی نویسنده داشته باشیم.
حاصل این نشست را در ادامه می خوانید:
خانم نجف خانی، چه شد که «نامههای فلیکس» را انتخاب و ترجمه کردید؟
نجف خانی: مساله اینجاست که شاید فلیکس مرا انتخاب کرد. چون کتابی بود که دیگر سال ها در آمریکا منتشر نمی شد. از سوی دیگر من چون زبان آلمانی نمی دانم به بخش مربوط به کتاب های آلمانی هم سر نمی زدم وگرنه شاید زودتر با فلیکس روبه رو می شدم. به هر حال، من خیلی اتفاقی این کتاب را پیدا کردم. یکی از دوستان من که آمریکا زندگی می کند گفت: اینجا مردم، کتاب های خوانده شده خود را به کتابخانه های عمومی هدیه می دهند یا آنها را به نفع کتابخانه ها می فروشند. بنابراین من به یکی از این کتابخانه ها رفتم و در بین کتاب های دست دوم، خیلی اتفاقی، این کتاب را دیدم. خوشبختانه کل نامه ها در یک پاکت بود و چیزی کم نداشت.
آن زمان میدانستید از فلیکس، این اندازه استقبال میشود؟
نجف خانی: می دانستم برای ناشر ایرانی خیلی سخت است انتشار این کتاب. من تا به حال در بازار ایران، چنین کتابی ندیده بودم. دلم می خواست چنین کتابی با چنین فرمتی در ایران نوشته و منتشر شود و هدف من از ترجمه این کتاب، الگوسازی بود. من این کتاب را ترجمه کردم برای ناشر دیگری به جز زعفران. اما خانم نیلفروشان انتشارات زدند و با من تماس گرفت و من گفتم فلیکس را دارم. و من هیچ وقت سراغ ناشر دولتی نمی روم.
چرا؟
نجف خانی: ناشر خصوصی، چون سرمایه گذاری می کند و دغدغه برگشت سرمایه دارد کار ر ا با کیفیت منتشر می کند تا اعتباری به دست بیاورد. ناشران دولتی اما خوب کار نمی کنند و دغدغه کار کیفی ندارند. حتی ناشران خصوصی ممکن است آن سلیقه را نداشته باشند. در واقع این باسلیقه بودن، احترام به سلیقه مخاطب است. و بچه های ما از کتاب های خیلی خوب محروم اند. ما خیلی عقب هستیم. در کشورهای دیگر روی کتاب های لمسی کار می کنند ما باید به این تنوع و به کتاب سازی توجه کنیم. خود من کتابی ترجمه کرده ام درباره هنر با کتاب سازی بسیار عالی که قرار است منتشر شود اما ناشر به من گفته که باید این کتاب به چین فرستاده شود چون ما در اینجا امکانات چاپش را نداریم. ببینید چین چقدر قوی شده که آمریکا و کانادا هم کتاب هایشان را به چین می فرستند. در هر حال این گونه کتاب ها، سلیقه بصری مردم را بالا می برد. به هر حال، از یک جایی باید شروع کرد. سلیقه بچه ها باید بالا برود. من همیشه به نویسنده های خودمان می گویم که مترجم ها را تهدید به حساب نیاورند. آنها یک فرصت هستند. ما وقتی کتاب های خوب با موضوعات متنوع و کتاب سازی خوب می بینیم و آن را به فارسی ترجمه می کنیم، یک الگو و یک فرصت خوب در اختیار شما می گذاریم.
«نامههای فلیکس»، جزو نخستین کتابهایی بود که نشر زعفران منتشر کرد. پرسش من از نوشین نیلفروشان بهعنوان مدیر این انتشارات این است که چه اطمینانی به برگشت سرمایه وجود داشت؟ به هر حال کار ناشران فعایت اقتصادی در حوزه فرهنگ است و نمی توانند نسبت به این مساله بیتوجه باشند.
نیلفروشان: فلیکس، جزو اولین کتاب هایی بود که منتشر کردیم و پیش بینی این مساله که بازگشت سرمایه ما چه وقت و چقدر است، کار سختی بود. اما چون کتاب، کتاب خاصی بود تصور می کردیم از آن استقبال شود اما تضمینی هم وجود نداشت تا این که کتاب منتشر و با استقبال مخاطبان مواجه شد. تابستان ۹۱ اولین جلد در آمد. زمستان ۹۲ باقی جلدهای کتاب منتشر شد.
الان اگر بخواهید بین جلدهای مختلف فلیکس، به عنوان پرمخاطب ترین جلد، یکی را انتخاب کنید، این انتخاب کدام است؟
نیلفروشان: نامههای فلیکس به چاپ هشتم رسیده و باقی جلدها هم روی چاپ چهارم و پنجم هستند.
نجفخانی: در ارتباط با همه مجموعه ها این طور است. جلدهای اول همیشه تجدید چاپ بالاتری دارند و هرچه به آخر می رسد این تجدید چاپ کمتر می شود.
خانم نجف خانی به الگوسازی اشاره کردند و ترجمه را گونه ای الگوسازی برای نویسندههای ایرانی به شمار آوردند. «نامههای نیلی» گرچه یک مجموعه مستقل است اما با الهام از فلیکس نوشته شده؛ قرار است در مجموعه نیلی چه اتفاقی بیفتد؟
مهدی رجبی: ما کتاب درباره معرفی ایران بسیار داشتیم با یک سری اطلاعات ویکی پیدیایی که هیچ جذابیتی برای بچهها نداشت و تنها یک سری مطالب دائره المعارفی را در اختیار آنها می گداشت. جز «قصه های مجید» که گرچه آنچه هوشنگ مرادی کرمانی نوشته بود در کرمان میگذشت اما کیومرث پوراحمد، ان را به اصفهان برده بود. آن قصهها هم خیلی به معرفی بافت تاریخی اصفهان توجه نمی کرد و درباره زندگی یک خانواده بود. اما به هر حال این کتاب، یک نقطه عطف بود در ادبیات کودک و نوجوان ماکه بچه را در عین سرگرم کردن با بخشی از فرهنگ خود آشنا میکرد و شعار هم نمی داد. اصلا مجید جزو کارآکترهایی بود که اشتباه میکرد ولی نابود نمیشد چون بیبی و معلم همراهش بودند و از او حمایت میکردند. اما جز این نمونه، کارهای دیگری نبود که پا را از از اطلاعات خشک و بی روح فراتر بگذارد و ایران را به بچه ها معرفی کند.
مهدی رجبی به عنوان نویسنده مجموعه «نامههای نیلی» چگونه ایران را برای بچهها خواندنی کرده است؟
رجبی: خوشبختانه کتابهای فلیکس، ترجمه و منتشر شد و ما را با این سبک نامهنگاری آشنا کرد. من دلم می خواست راهی را بروم که استاندارد باشد. با خودم میگفتم اگر جان میکنی، تحقیق میکنی و وقت میگذاری نباید کارت در کتابخانه مدارس انبار شود. به همین خاطر برای نوشتن درباره هر منطقه کلی عکس و فیلم دیدم. کتاب و مقاله خواندم و ذوق و شوقی در من شکل گرفت. با خودم گفتم یک کاری بکنم تا به عنوان «باقیات صالحات» برایم باقی بماند.
بیشتر نویسنده های ما کارها را پروژه ای می بینند حق هم دارند در این شرایط همه ما به پول احتیاج داریم. اما هیچ کدام از ما به «نامه های نیلی» به صورت کار پروژه ای نگاه نکردیم و هر چه جلو تر رفتیم، کار برایمان جدی تر شد.
در نامههای فلیکس همه جاذبههای یک شهر معرفی نشده؛ در واقع نویسنده تلنگر زده و شناخت بیشتر را بر عهده بچه ها گذاشته؛ این اتفاق در «نامههای نیلی» هم افتاده؟
رجبی: ما مناطق ایران را دسته بندی کردیم تا ببینیم با این نامه ها چطور باید برخورد کرد. نامه هایی که فلیکس به سوفی، دختر بچه ای که صاحبش بود می نوشت، داستان گو نبودند. اما ما یک گربه ایرانی، به نام نیلی را انتخاب کردیم. به نیلی شخصیت دادیم و او را به یک سری ویژگی ها مثل تنبلی و شکمو بودن در عین حال ماجراجویی موصوف کردیم تا بچه ها بهتر و راحت تر با او ارتباط برقرار کنند.
پس حتی در نگارش نامه ها هم از قالب داستانی استفاده شده؟
رجبی: هر نویسندهای بخواهد مسجد جامع یزد را معرفی کند می گوید: متعلق به قرن هفتم است. کاشیهای هفت رنگ و سه صحن و دو مناره دارد. اما من جزیی ترین ویژگی مسجد را انتخاب کردم و آن این که مناره سمت راست آن، دو راه پله دارد که مارپیچ هستند و این در ایران و حتی در دنیا بی نظیر است. من حتی برای گفتن این مساله به بچه ها داستان تعریف کرده ام. چراکه هدف این بوده که اطلاعات خشک به بچه ها داده نشود و نامه ها با شوق و ذوق بیشتری خوانده شود.
نقش فلیکس در این میان چه بوده است؟
رجبی: اولا فلیکس ذهن بچهها را با این نوع کتاب و نامهنگاری آشنا کرده است. مطلب دیگر این که ممکن است بچهها به پاریس سفر نکنند اما وقتی از اصفهان می گوییم آنها یک بافت جغرافیایی را در ذهن خود تصویر می کنند. در واقع فلیکس به ما کمک کرد تا ببینیم چارچوب کار کدام است. با همه این تفاسیر باز هم پوستمان کنده شد. برای مثال من بخش فنی کار را من نمی شناختم. رمانم را به ناشر می دادم و دیگر درگیر مسایل چاپ و نشر نمی شدم اما در نوشتن نامه های نیلی چنین چیزی معنا ندارد. من در این کار با بعد فنی مثل فرم بندی هم آشنا شده ام.
در پروژه نامه های نیلی، برای نخستین بار، یک راهنمای گردشگری در کنار شما قرار گرفته. درباره این همراهی برای مان توضیح می دهید؟
نیلفروشان: پروژه نامههای نیلی، بسیار سنگین بود. نویسندههای بنامی را به من معرفی کردند اما هر بار به یک دلیل، کار پیش نرفت و جدی گرفته نشد تا این که موضوع را با مهدی رجبی در میان گذاشتیم و او استقبال کرد. وقتی درگیر ماجرا شدیم به پیشنهاد خود شما احساس کردیم برای این که اطلاعات ویکی پدیایی گفته نشود و موضوعات مطرح شده در هر کتاب، برای بچهها جذاب و بکر باشد، بهتر است از دانسته های یک راهنمای گردشگری استفاده شود. از این رو از آرش نورآقایی خواستیم تا در این پروژه ما را همراهی کند. او همه جای ایران را دیده و خیلی خوب با آداب و رسوم و فرهنگ و پوشش گیاهی و جانوری آن آشناست. مطلب دیگر این که نامه های نیلی را شهرام رجب زاده ویرایش میکند و او هم کار را خیلی پسندیده و گفته تا به حال چنین پروژه ای در ایران نداشتهایم.
خیلی خوب بود اگر ترجمه معکوس وجود داشت و کتاب های خوب برای نسل سوم ایرانیها که در خارج از ایران زندگی می کنند، برگردانده میشد؛ خانم نجفخانی شما که فلیکس را ترجمه کردید آیا به ترجمه نامه های نیلی به انگلیسی فکر نمی کنید؟
نجف خانی: ترجمه عکس، تخصص دیگری میطلبد که کار من نیست. تجربه ثابت کرده کسانی که طی این سالها آمده و کتابهای تالیفی را ترجمه کرده اند تنها به کلمه بسنده و سادهترین کلمه ای که به ذهنشان رسیده را انتخاب کرده اند و در نتیجه روح اثر، منتقل نشده است. اصلا شاید یکی از دلایلی که باعث شده کتاب های ما به درستی معرفی نشوند و نتوانند جایزههایی چون اندرسون را از ان خود کنند، همین ترجمههای بیروح و تحت الفظی است. از سوی دیگر ترجمه معکوس، خیلی گران است. نویسندهها ندارند و نمی توانند کتاب هایشان را ترجمه کنند. پس دولت باید حمایت کند و دولت هم ترجمههایی که انجام می دهد بسیار ضعیف است و این گونه می شود که یک انبار بزرگ از ترجمه آثار ایرانی هست که هیچ کدام مخاطب ندارد.
پس بهترین راه برای ترجمه آثار ایرانی به زبان های دیگر کدام است؟
نجف خانی: بهترین ترجمه از آثار ایرانی به زبان های دیگر، همان کارهایی که به همت بومیان آن منطقه انجام شده برای مثال «دایی جان ناپلئون» را یک آمریکایی ترجمه کرده و کار، خیلی خوب است. معمولا کاردارهای فرهنگی که در ایران هستند یا کسانی که ادبیات فارسی خوانده اند این کار را خیلی بهتر انجام میدهند. در هر حال خیلی خوب است که آثار برگزیدهای درباره ایران نوشته و ترجمه شود چون بچه را باید از کودکی آموزش دهیم تا به سرزمین خود احساس تعلق کند و ما برای بچه ها هیچ خوراکی نداریم. برای بچه هایی که هیچ خاطرهای از ایران و هیچ تعلق خاطری به آن ندارند. من حتی کتاب های تالیفی خوب چندانی نمی بینم که ارزش بردن به آن سوی آب ها را داشته باشد.
علت این ضعف در آثار تالیفی کدام است؟
نجف خانی: من از یک نویسنده آمریکایی کتاب ترجمه کرده ام که یکی از شغلهایش قبرکنی بوده و از آن تجربه در نوشتن «فروشگاه جادویی» استفاده کرده. می دانی برای آنها کار عار نیست. اینجا نویسنده ما عارش می آید کار دیگری، جز نویسندگی انجام دهد و خود را موظف میداند تنها از این طریق امرار معاش کند. عزیز من، فیلم هایی که هالیوود از زندگی آمریکایی می سازد را فراموش کنید. این زرق و برق ها را در حلق ما جهان سومیها می کنند تا فکر کنیم آنها در ناز و نعمت زندگی می کنند، اصلا این طور نیست که آن طرف کعبه آمال است.
و اما درباره فلیکس؛ در کشورهای خارج از این مجموعه به عنوان کتاب کمک درسی استفاده می کنند و می گویند فلیکس رفته لندن و کاخ ملکه و رودخانه تایمز را دیده شما تحقیق کنید که چه جاهای دیگری در لندن وجود دارد. در واقع نویسنده به معرفی این دو جا بسنده کرده چون اگر می خواست بیشتر از این توضیح بدهد از حوصله بچه خارج می شد.
رجبی: اگر نیلی در قالب یک کتاب تک جلدی بود من به گونه دیگری رفتار می کردم. برای مثال مثل نامه های فلیکس از هر شهر به یکی دو جای محدود اشاره می شد. اما ما منطقه ای کار می کنیم و می خواهیم شناخت کامل تری به بچه ها بدهیم.
نجف خانی: باید آموزش و پرورش نامه های نیلی را بخرد و درشمار کتاب های کمک درسی بیاورد. بای معلم ها از این دو کتاب برای کار پژوهش خود استفاده کنند. ما با این کار در واقع، کار آموزش و پرورش را راحت کرده ایم. حتی سازمان فرهنگ و ارتباطیات اسلامی و وزارت ارشاد می توانن این کتاب را انتخاب کنند.
رجبی: کار دولتی فایده ندارد. ما به یک مترجم فکر می کنیم که انگلیسی زبان اصلی اش باشد و در عین حال، فارسی را هم خوب بداند.
نیلفروشان: باید کتاب منتشر شود. بازخورد مخاطب را ببینیم بعد به ترجمه معکوس فکر کنیم.
پارسال، اول دی ماه، مهدی رجبی، اولین نسخه از کتاب را با عنوان «نیلی در سرزمین زعفران» به ما تحویل داد و دیدیم ۸۰ صفحه می شود با ۹ نامه. قیمت کتاب بالای ۸۰ هزار تومان می شد و این برای یک کتاب تازه، قیمت و اتفاق خوبی نبود. از طرف دیگر کتاب نوشته و کار تمام شده بود. من واقعیت را با او در میان گذاشتم و خوشبختانه نویسنده کتاب پذیرفت که کتاب را بازنویسی کند.
و البته وجود یک ویراستار خوب برای مجموعه های این چنین ضروری است.
نجف خانی: اصلا مشکل اصلی ما در ایران نداشتن یک ادیتور حرفه ای است. هر ناشری اگر بخواهد حرکت کند و ثابت و قوی بماند باید یک ادیتور حرفه ای داشته باشد. گاهی ۱۴ بار یک مطلب برگردانده می شود؛ کدام نویسنده ایرانی، چنین مساله ای را می پذیرد.
رجبی: چون نویسندگان می دانند آن ویراستار حرفه است. الان کسی چون رجب زاده به این که کجا نقطه باشد کجا ویرگول بسنده نمی کند او نویسنده و مترجم ادبیات کودک است. نگاهی فراتر به متن دارد و همه اینها اتفاقات خوشایندی است.
من با جرات می گویم «نامه های نیلی»، بهترین است. ما آرش نورآقایی را در کنار خود داشتیم به عنوان راهنما گردشگری که حتی تمام چاه های ایران را رفته و گشته؛ در بحث ویرایش کسی چون شهرام رجب زاده به عنوان چشم سوم حضور داشته؛ مدیریت فنی کار برعهده حسین نیلچیان بوده است.
بچه های ایران تا چه اندازه، چهره خود را در «نامه های نیلی» می بینند؟
رجبی: من در نگارش این کتاب، دغدغه بچه هایی را داشتم که در مناطق محروم زندگی می کنند و لر و بلوچ هستند. من دلم می خواهد بچه ها این کتاب را در دست بگیرند و با افتخار بگویند من اهل سیستان و بلوچستانم؛ این رقص محلی ماست. رستم از منطقه من برخاسته است.
نجف خانی: تهران، فقط مصرف کننده است و وجود قومیت های مختلف، ایران را زیبا می کند. اما نگرانی من در ارتباط با «نامه های نیلی»، درازگویی است چون ما ادیتور به معنای واقعی نداریم و این مساله باعث شده که نویسنده های ما درازگویی کنند.
قرار است «نامه های نیلی» در چند جلد منتشر شود؟
نیلفروشان: اگر بخواهیم کل ایران را کار کنیم فکر می کنم به ۱۳ یا ۱۴ جلد برسد. جلد اول و دوم و سوم با عنوان ها «نیلی در سرزمین سوخته»، «نیلی در سرزمین زعفران»، «نیلی در قلعه گنج» نوشته شده است.
رجبی: اسم ها قشنگ است. برای بچه ها حتی عنوان کتاب، جذاب است. چند سال پیش بود که متوجه شدند اولین چشم مصنوعی و جراحی مغز در شهر سوخته انجام شده ما از داستان های فانتزی برای بیان این اطلاعات به بچه ها استفاده کرده ایم. تلاش کردیم از روایت های دوست داشتنی برای انتقال این دانسته ها استفاده کنیم.
نجف خانی: حیف که ما در ایران، منتقد جدی نداریم. ما یادداشت نویس داریم. اصلا منتقدی که بیاید به همه این ریزه کاری ها توجه کند وجود ندارد. همین مساله باعث شده که ادبیات ما رشد نکند.
گروهی بودن کار تا چه اندازه به بهتر شدن نامه های نیلی کمک رده است؟
رجبی: ما توان کار گروهی نداریم. برای نامه های نیلی یک گروه دارد کار می کند.
نیلفروشان: به قول حسین نیلچیان، مدیر هنری «نامه های نیلی» ما یک خانواده ایم که داریم روی این مجموعه کار می کنیم.
تصویرسازی مجموعه نیلی چگونه بوده است؟
نیلفروشان: ما از فلیکس الگو گرفتیم. فلیکس یک خرگوش عروسکی است و در تصویرسازی ها و عکس ها خیلی راحت می تواند کنار بچه ها بنشیند اما نیلی یک گربه واقعی است. اول به این فکر کردیم که تن یکه واقعی لباس بپوشیم دیدیم گربه ای با این رنگ و رو وجود ندارد. بعد خواستیم با خمیر مجسمه نیلی بسازیم اما به توصیه تصویرساز به این نتیجه رسیدیم که از تری دی استفاده کنیم. بنابراین یک فراخوان گذاشتیم و چندان در جذب تصویرگر از طریق فراخوان موفق نبودیم چون دو سبک متفاوت در تصویرگری نیلی وجود دارد؛ یکی فانتزی برای روی پاکت ها و داخل آن و دیگری سبک رئال که رگه هایی از فانتزی هم در آن هست و ما کسی که بخواهد در این دو سبک کار کند نداریم. اما مریم رجبی به ما معرفی شد که کارش نقاشی و طراحی فرش بود و تصویرسازی نمی کرد؛ او اتود زد و من با شاپور حاتمی و حسین نیلچیان، به عنوان مدیران هنری نشر زعفران مشورت کردم و آنها کار را پسندیدند و مجموعه تصویر شد و امیدوارم تعامل خوبی که بین نقاش و نویسنده و ناشر وجود دارد به تولد یک سری کتاب های خواندنی درباره ایران بینجامد.
نظر شما