به گزارش خبرنگار مهر، حجتالاسلام حمید پارسانیا در نشست «امکان یا امتناع تفکر جامعه شناختی در ایران» که عصر روز گذشته به همت انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد، با اشاره به موضوع برنامه گفت: امتناع در قیاس با امری به کار برده میشود. علم جامعهشناسی و تفکر آن در تاریخ و زمینهای شکل گرفته است. طرح امکان و امتناع تفکر جامعهشناختی در ایران نیز قبل از انقلاب به شکلی مطرح میشد و برخی معتقد بودند ما این جامعهشناسی را در تاریخ خود داشته و داریم و در همین باره هم رسالهها و کتابهای مختلفی نوشته شد.
وی ادامه داد: در برخی از رسالهها ابن خلدون را پیشینهای برای جامعهشناسی و یا فارابی را پیشینهای برای پارسونز دانستند و از همین طریق بر آن بودند که بگویند ما پیش از این در تاریخ خود جامعهشناسی داشتهایم. بعد وقتی طرح مساله امتناع مطرح شد، ناظر به همین کارها بود که میخواست بگوید ما اگرچه در تاریخ خود جامعهشناسی داشتیم اما میتوانیم به دنبال این باشیم که چرا این موضوعات مطرح نشده یا اینکه پیشینه و پسینه نداشته است.
این استاد دانشگاه افزود: کسانی که طرح امتناع میکردند معتقد بودند، پیدایش تفکر جامعهشناختی مبتنی بر زمینههایی است که یکی از آنها بر مدل عقلانیت استوار است. اگر جامعهشناسی میخواهد در تاریخ محقق شود در درون یک فرهنگ و جامعه باید عقلانیتی موجود شده باشد. شاید این تامل در وبر هم بود که معتقد بود عقلانیت مدرنیته که معطوف به هدف است با علم مرتبط است.
پارسانیا گفت: از افراد دیگری که طرح این مساله را در کشورهای عربی و خارج از ایران مطرح کردند، الجابری است. او تعبیری را با عنوان عقل مکوَن و مکوِن دارد. عقل مکوَن از نظر جابری عقلی است که در تاریخ عینیت پیدا کرده است. جابری عقل مکوَن عربی را به عقل بیانی تعبیر می کند، بدین معنی که با مرجعیت متن و نص مرتبط است.
وی با بیان اینکه عقل دیگری هم در جهان اسلام بوده که عقل عرفانی است یادآور شد: البته عقل دیگری هم بوده که متعلق به جهان اسلام نبوده و یونانی است و آن عقل برهانی است. این سه عقل وقتی در فرهنگ عینیت مییابد ابزاری دارد. عقل برهانی که ریشه یونانی دارد و در جهان اسلام هم نیمروزی داشت و آمد و به خاطر عقل بیانی و عرفانی نتوانست استمرار پیدا کند، با ابن رشد تمام شد و رفت و ادامه آن را در فقه باید در شاطبی و در تاریخ با ابن خلدون دید.
وی تاکید کرد: اگر عقل برهانی ادامه پیدا میکرد، علم شکل میگرفت اما چون ما در فرهنگمان عقل برهانی نداریم و عقل بیانی غالب است، اینجا امتناع قیاس پیش میآید. بنابراین در بستر چنین فرهنگی پیدایش عقل اجتماعی ممتنع است.
این استاد جامعهشناسی با بیان اینکه باید توجه داشته باشیم هیچ چیز ثابت نیست و ما میتوانیم تفکر اجتماعی را به میدان بیاوریم به شرط اینکه عقل بیانی را حذف کنیم و یا اینکه عقل عرفانی را کنار بگذاریم گفت: اینگونه پا به پای عقل برهانی حرکت میکنیم. بنابراین اگر آن دو عقل را از عرصه فرهنگ خارج کنیم این امکان شکل میگیرد. اگر طرح مساله امتناع به این معناست، کسانی که قائل به امکان هستند، بدین معنی است که جامعه شناسی موجود که در قرن ۱۹ شکل گرفته و تا قرن بیستم پدید آمده است. این جامعه شناسی اگر بخواهد در درون فرهنگ اسلامی و ایرانی وارد شود، چیزهای زیادی لازمه دارد که یکی از آنها مدل عقلانیت است و چون این مدل در تاریخ ما نبوده پس ممتنع است یعنی ممکن نبوده که بیاید.
پارسانیا گفت: اگر هم این مدل بخواهد بیاید با چالش گسترده فرهنگی مواجه است و باید لایههای عمیقتری از معرفت در عرصه فرهنگ که در مناسک، شریعت و ... است جا به جا شود و تفسیر از دیانت که با عقل بیانی و عرفانی شکل گرفته است، باید عوض شود.
این استاد دانشگاه یادآور شد: باید تعریف را از علم اجتماعی و جامعه شناسی بدانیم. آیا این علم به معنای تعین خاصی از پاسخگویی به مسایل اجتماعی است که با عقبه فرهنگی و تاریخی خاصی در سده خاصی شکل گرفته است؟ در پاسخ باید گفت به این معنا ممتنع است، همانطور که در کل تاریخ غرب ممتنع بوده است. تا وقتی علم با عقبه حلقه وینی مستقر است، نمیتوان توقع داشت نظریههای رادیکال فمینیستی ظهور پیدا کند. یقیناً تحولاتی در فلسفه علم رخ داده که این نظریات ظهور پیدا کرده است.
پارسانیا تاکید کرد: اما اینکه اندیشه و پرسش درباره مسایل اجتماعی ملک طلق این مدل از عقلانیت در یک مقطع خاصی مثلاً در دوره یونان باشد، محل تامل است. در نزد متفکران داخلی و خارجی که بحث امتناع را مطرح کردند از این جهت انتقاداتی وارد است؛ یکی اینکه تفسیری که از سطوح عقل کردند محل تامل است. الجابری میگوید عقلی که در جهان اسلام وجود داشته عرفان زده است و اصلاً در عقل فارابی و ابن سینا عقل وجود ندارد بلکه عرفان است.
وی با بیان اینکه عقل جهان اسلام که با عرفان هم نشین شده ظرفیت پرسشها و پاسخ های ایجابی و سلبی را نسبت به علم اجتماعی داشته و دارد و می تواند علم متناظر با خود را داشته باشد اظهار کرد: آن چیزی که با عنوان ابن خلدون میشناسیم پیشینه علم مدرن نیست. اما ما تنها صورتی را میبینیم و میخواهیم آن را با دورکیم، کنت یا جامعهشناسی مدرن تطبیق دهیم، بنابراین به مشکل برمیخوریم.
وی افزود: کسانی که میگویند جامعه شناسی پیشینه دارد، شتابزده عمل میکنند، یعنی جامعه شناسی موجود را بلافاصله مطلق میکنند و میخواهند آن را در گذشته جهان ببینند و این درست نیست. باید بدانید که جریان کلامی ظرفیت پرسش و پاسخ علم اجتماعی داشته است. اما هرگز با معنای مدرن علم نیمه دوم قرن بیستم مطابق نیست. اگر قرار است به عقبه تاریخی برگردیم و علم را شبیه سازی کنیم آن را بیشتر در جریان اشعری میبینیم تا جهان عقلی اسلام.
این استاد دانشگاه در پایان گفت: راهی که الجابری رفته به سوی تفکر اشعری نمیرود. او سراغ معتزله میرود در حالیکه آنها پیوندی با عقلانیت مدرن قرن هجدهم و نوزدهم ندارد.
نظر شما