خبرگزاری مهر-گروه هنر: معمولاً در دنیای هنر معاصر، سفارشی کار کردن مذموم است و کمتر هنرمندی به انجام هنر سفارشی افتخار می کند، به جز در دنیای گرافیک و به طور خاص در طراحی پوستر که آن هم به خاطر کارکرد متفاوتش از سایر هنرهاست چراکه سفارش دهنده یکی از وجوه اصلی آن را تشکیل می دهد. گرافیست حرفه ای، ایده های خلاقه اش را با آنچه مورد نظر سفارش دهنده است می آمیزد تا اثری درخور پدید آید و بیشترین تأثیر را بر مخاطب بگذارد. اما همیشه این طور نیست و پوسترهایی هم هستند که سفارش دهنده ای ندارند. آثاری که شاید سفارش دهنده آنها مردم باشند و آثار باشند که در واکنش به رویدادهای جهانی و ملی زاییده شده و در خاطره مردم ثبت می شوند.
«آنچه من را وادار به واکنش می کند دغدغه های اجتماعی، انسانی و همچنین رویدادهای خوشایند و ناخوشایندی است که پیرامون زندگی ما در جهان اتفاق می افتد. مثلا موفقیت هایی درخصوص هنر، ورزش و ... یا اتفاقاتی چون جنگ، زلزله، سیل و عملیات انتحاری در اقصی نقاط جهان که متأسفانه سال پیش کم نبود. اگر انسانی تحت ظلم و ستم قرار گیرد، نمی توانم نسبت به آن بی تفاوت باشم، چرا که بنی آدم اعضای یکدیگرند.» این ها را بهزاد شیشه گران می گوید هنرمندی که نه تنها در گرافیک بلکه در نقاشی، طراحی، مجسمه سازی و عکاسی هم صاحب اندیشه و مهارت است.
هر رویدادی که در کشورمان و یا در جهان رخ می دهد که زندگی مردم را متأثر می کند با زایش یک یا چند طراحی، نقاشی و طراحی پوستر همراه است که شیشه گران آن را به خودش سفارش می دهد. پوسترهای او آمیزه ای از طراحی، نقاشی، عکاسی و گرافیک است و جانمایه همه آثارش را نیز طراحی تشکیل می دهد. این ها ویژگی آثار اوست که حاصل توانمندی هایش در زمینه های مختلف تجسمی است.
همین توانمندی است که با نگاه واریاسیون یا «گون به گون»، طراحی و خلق ۱۵۰ پرتره متفاوت از جهان پهلوان تختی را در پی داشته است. پرتره هایی که هیچ کدام شبیه دیگری نیست و هر کدام ویژگی های خاص خود را دارد.
پرتره نگاری، یکی از علاقه مندی های اوست. چنان که از میانه دهه ۵۰ تا کنون، صدها پرتره از مشاهیر ایران و جهان طراحی و نقاشی کرده که در مجلات و کتاب های مختلف منتشر شده و یا این که در قالب نمایشگاه های حقیقی و مجازی به نمایش درآمده و این ها تنها بخشی از کارنامه هنری بهزاد شیشه گران است.
در یکی از روزهای شبه بهاری آخر سال ۹۵ به سراغ بهزاد شیشه گران رفتیم. در آتلیه ای کوچک که هم آتلیه و دفتر کارش بود و هم آموزشگاه، به گرمی پذیرای ما شد و ساعتی را به گفتگو نشستیم.
حاصل این گفتگو را در ادامه می خوانید:
*درباره پوسترهای بدون سفارش دهنده بیشتر برای ما بگویید که چگونه و چطور خلق شدند؟
-فعالیت های من محصول مشاهده شخصی و تأملی است که نسبت به رویدادهای پیرامونم دارم. دنبال کردن سیر تحولات جهان در دهه های متوالی از دغدغه های جدی و حرفه ای من بوده است که این دغدغه ها از دوران نوجوانی تا امروز با من همراه است. شادی ها همانقدر دغدغه فرهنگی ام است که نابسامانی ها ،گرفتاری ها، زلزله، سیل و در جایی که زندگی بی بها می شود مثل زمان جنگ، مرگ خودخواسته و عملیات انتحاری.
از سال ۵۱ تا ۵۵ تمرکزم بر طراحی پوستر های فرهنگی بود و از سال ۵۵ تا امروز تعداد آنها به ده ها پوستر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی رسیده که تماماً بدون سفارش و با سرمایه شخصی طراحی و اجرا شده اند. وقتی شما سفارش دهنده را حذف می کنید، در واقع سرمایه کار را باید خودتان تأمین کنید که کاری پرتأمل، بسیار دشوار و مصیبت بار است.
*آثار شما در دوران انقلاب در حمایت از جریان مردمی خلق شدند و قطعاً با خطراتی هم همراه بوده است، این آثار را چگونه منتشر می کردید؟
-بسیاری از پوسترهای سیاسی من و برادرانم در زمان شاه پهلوی به صورت مخفی و با امکانات بسیار محدود، طراحی، اجرا و روی ارزان ترین کاغذ ممکن به صورت سیلک اسکرین چاپ می شد. این آثار را شبانه به در و دیوار شهر می چسباندیم و یا رایگان به مردم می دادیم. بسیاری از این پوسترها هم به قیمت های ۱۰، ۱۵ و ۲۰ ریال فروخته و درآمد حاصل از فروش آنها دستمایه طراحی پوسترهای بعد می شد. مردم این پوسترها را روی پلاکارد می چسباندند و در تظاهرات شرکت می کردند. این که جوانانی چنین خطرپذیر باشند و از دستگیری، کتک و زندانی شدن و حتی از دست دادن جانشان هراسی نداشته باشند، به جز دغدغه اجتماعی و انسانی چیز دیگری نیست.
*اولین پوسترهای بدون سفارش شما در همان دوران انقلاب طراحی شد؟
-بله. پوسترهای اولیه ما عبارت بودند از پوستر «برای امروز» اثر برادرم کوروش، پوستر «پاینده ایران» که من طراحی کردم و پوستر «جمعه سیاه» اثر اسماعیل برادرم که همزمان در آبان ۵۷ انتشار یافتند.
*بارها خبر طراحی پوسترهای مختلف شما به مناسبت های گوناگون و یا رویداد های مختلف منتشر شده است. کدام یک از آنها بهترین اثر شما بوده است؟
-پوستر «پاینده ایران» را در آبان ۱۳۵۷، چند ماه قبل از انقلاب طراحی کرده ام که صفی از زندانیان سیاسی را نشان می دهد که با چشمبند مقابل جوخه اعدام ایستاده اند. این پوستر در آن ایام تأثیر بسیاری بر مخاطبان خود داشت. مردم این پوستر را آنقدر باور کرده بودند که با سنگ روی پوستر می زدند و فاتحه می خواندند و گریه می کردند زیرا فکر می کردند که اینها همان زندانیانی هستند که کشته شدند. پوستر «پاینده ایران»، اولین پوستر سیاسی من است که برای آزادی زندانیان سیاسی زمان شاه طراحی شد و در ایران و خارج از ایران بسیار مورد توجه قرار گرفت.
مردم این پوستر را آنقدر باور کرده بودند که با سنگ روی پوستر می زدند و فاتحه می خواندند و گریه می کردند زیرا فکر می کردند که اینها همان زندانیانی هستند که کشته شدندهمینطور پوستری که مهرماه ۵۹ به مناسبت شروع جنگ در ابعاد ۱۴۰×۵۰ روی کاغذ کاهی ودر کوتاه ترین زمان ممکن طراحی و به در و دیوار شهر چسبانده شد، بسیار تأثیرگذار بود. این پوسترها به همراه برخی از پوسترهای من و برادرانم کوروش و اسماعیل مربوط به دوران قبل از انقلاب، دو سال پیش در موزه آرت مدرن فرانسه به نمایش درآمد.
در دو، سه دهه اخیر پوسترهای صلح، محیط زیست، پوسترهای حافظ، سعدی، خیام، فردوسی، مصدق، نیما، شاملو، کیارستمی، تختی، چارلی چاپلین، فلسطین، غزه، پوسترهای نوروز، خلیج فارس، پوسترهای ۲۰۰۶ و ۲۰۱۴ جام جهانی فوتبال، پوستر روزجهانی کارگر و زلزله های رودبار، بم، بوشهر، آذربایجان و نپال و روز جهانی کودک، پوستر ایران در اغماء و تهران در اغماء به همراه نمایشگاهی از این فاجعه شهری و پوسترهای آتش نشانان پلاسکو مورد توجه بوده است.
*در دوران انقلاب برادران شیشه گران با هم همکاری نزدیکی داشتند و در راستای همین دغدغه مندی شما، یکی از این آثار برای کشورهای مختلفی ارسال شد. درباره این اثر توضیح می دهید؟
-بله، پوستری بود به نام «صلح در لبنان» که سال ۵۵ کار شد. ایده این اثر وابسته به رویدادی است که شاید برای شما شنیدنش جالب باشد، سال ۵۴ من در لشکرک تهران مشغول به خدمت بودم که به خاطر کارهای هنری که برای پادگان انجام داده بودم، خیلی مورد توجه ارتشبد اویسی، فرمانده نیروی زمینی قرار گرفتم. ایشان از من خواستند ادامه خدمتم را در دبیرستان نظام به تدریس طراحی و نقاشی بگذرانم که من با خوشحالی پذیرفتم و به آنجا منتقل شدم.
در دبیرستان نظام با کتابچه ای روبرو شدم که طرح های گرافیکی اسلحه جمع آوری شده بود که خیلی مرا شگفت زده و تحت تأثیر قرار داد. من این کتاب را به منزل آوردم و به کوروش نشان دادم که ایشان هم بسیار تحت تأثیر قرار گرفت و نتیجه اش شد پوستر «صلح در لبنان». مراحل اجرایی چاپ سیلک اسکرین و ارسال این اثر به مراکز مختلف در دنیا به وسیله هر سه برادر انجام شد که بعدها تصویر این اسلحه در پوسترهای هر سه نفر ما نیز استفاده شد.
گاهی یک تصویر، یک کلمه، یک نگاه یا یک صدا چنان تأثیر شگفت انگیز بر زندگی انسان می گذارد که به راحتی نمی توان از آن گذشت. این کتابچه چنین تأثیر مهمی بر خلق پوسترهای آن زمان ما داشت.
*همکاری سه برادر هنوز هم ادامه دارد؟
-در آن زمان مجرد بودیم و در خانواده کنار هم زندگی می کردیم. در آتلیه هم به طور مشترک چهار، پنج سال کار کردیم و طبیعی است که روی کار همدیگر نظر می دادیم و گاه منتقد همدیگر بودیم. ولی امروز هر کدام به طور مستقل زندگی و کار می کنیم. هر زمان برادرانم از من کمک خواستند با تمام وجودم همکاری کرده ام. برادرم اسماعیل در تدارک برگزاری یک نمایشگاه است، از من کمکی خواست که با علاقه مندی قول همکاری داده ام و کنارش خواهم بود.
*یکی از ویژگی های آثار شما کارهای چند رسانه ای یا میکس مدیاست. طراحی مجسمه، نقاشی مجسمه یا عکس مجسمه ها از کجا شکل گرفتند؟
-سال ۶۸ نمایشگاهی از پرتره های پهلوان تختی را در گالری نشرنقره برگزار کردم. در آن نمایشگاه این ایده را دنبال کردم که چگونه در فضای دو بعدی می توانم پرتره های تختی را در عین داشتن کاراکتر تختی با صلابت طراحی کنم و تداعی کننده مجسمه ای از تختی هم باشد. ایده نقاشی مجسمه و طراحی مجسمه هم از آن زمان شکل گرفت.
ایده نقاشی مجسمه در فضای دو بعدی نیز سال ۹۱ در گالری آریا به نمایش درآمد و ایده عکس مجسمه هم سال ۹۴ در گالری ویستا به شکل میکس مدیا اجرا شد. یعنی با چند رسانه مثل طراحی، نقاشی، گرافیک، نرم افزارهای گرافیکی و عکس به نمایش درآمدند که اگر من آشنایی با این رسانه ها نداشتم چنین اتفاقی نمی افتاد.
من همیشه به دنبال فضاهای جدید می گردم و از جستجو کردن در فضاهای نو هراسی ندارم. این یک انتخاب آگاهانه است و بسیاری از بینندگان آثار من از این بابت متعجبند که چگونه آثار هر دوره من با دوره های قبلی متفاوت است و درعین حال با هم پیوند دارند. من ۲۱ دوره کاری در کارنامه ام دارم که هر دوره می توانست تا آخر عمر برای من اقناع کننده باشد ولی هرگز به این شیوه متداول تن نداده ام. خودم از چنین رویکردی بسیار لذت برده ام و هر دوره از کارهایم برایم چالشی تازه است.
*آیا تفاوت آثار شما در دوره های مختلف در زمینه نقاشی متأثر از آشنایی شما با هنر گرافیک و نرم افزارهای کامپیوتری نیست؟
-وقتی شما با مدیاهای متعددی کار می کنید، طبیعی است که در کار شما تغییر و تحول روی خواهد داد. از سال ۵۰ تا امروز کار کردن در مدیاهای طراحی، نقاشی، گرافیک، مجسمه سازی، عکاسی، کامپیوتر، مینیاتور و ترکیبی از همه اینها را در کارنامه حرفه ای خودم دارم.
بنیان فعالیت های تجسمی من را طراحی تشکیل می دهد و معتقدم که اگر یک گرافیست، نقاش، مجسمه ساز، معمار با طراحی آشنا نباشد، فلج است.
*با همه تأکید شما بر طراحی، امروزه در دنیای هنر معاصر تأکید بر ایده است و دیگر تکنیک و مهارت در طراحی، کمتر مورد تأکید و توجه است، دراین باره نظر شما چیست؟
-ایده هم در دنیای معاصر بسیار حائز اهمیت است. هر کدام اهمیت خود را دارد. در دنیای معاصر ایده پردازان ایده های خودشان را به طراحان و نقاشان، مجسمه سازان یا معماران می سپارند تا فکر آنها با قدرت و خلاقیت هر چه تمام تر تجسم پیدا کند پس اینها مکمل هم هستند نه مقابل هم.
*وضعیت آموزش طراحی و توجه هنرجویان و دانشجویان نسبت به این مقوله چگونه است؟
-به نظر من آموزش طراحی در مدارس هنری و دانشگاه ها مشکلات اساسی دارد. با استاد کم تجربه و دانشجوی بی علاقه و با دو واحد و چهار واحد و شش واحد کسی طراح نخواهد شد. طراحی با مدیاهای مختلف در این عصر و زمانه برای حرفه ما یک امر همیشگی است و شامل چه تعلیم گیرنده و چه تعلیم دهنده می شود.
با استاد کم تجربه و دانشجوی بی علاقه و با دو واحد و چهار واحد و شش واحد کسی طراح نخواهد شد*شما در زمینه پرتره بسیار کار کرده اید، اهمیت پرتره نگاری از دیدگاه شما چیست؟ چگونه می شود پرتره های متفاوت از یک شخصیت طراحی و یا نقاشی کرد؟
-پرتره از جایگاهی ویژه در هنرهای تجسمی برخوردار است. هرگز نمی توان همانند موضوع های دیگر نقاشی به سوی فورمالیسم و انتزاع افراط گرایانه گرایش پیدا کرد. اصولاً چهره پردازی دو شکل دارد؛ یکی تاریخی است و دیگری روایی. در چهره نگاری تاریخی، نقاش با دقت تمام ویژگی های چهره مضمون را نمایش می دهد اما در روش دوم چهره انسان فقط دستمایه آفرینش هنری را فراهم می آورد. من به دنبال ویژگی دوم هستم، از بیرون، مضمون را طراحی می کنم و از درون شور و هیجان خودم را نسبت به مضمون که با وقاری شایسته سر برآورد. در آن صورت دنیای خود من هم هست. تنها تصویر کردن ویژگی های یک چهره مدنظرم نیست. مضمون به شکلی است که می خواهد در خاطره ها بماند. اما پرتره های متفاوت از یک شخصیت بر میگردد به ایده واریاسیون (گون به گون) من که از دوره هنرجویی یعنی از سال ۱۳۵۰ تا امروز با من است.
در این جهان بیش از ۷ میلیارد انسان زندگی میکنند که در شکل و شمایل ظاهری مثل هم هستند اما از اثر انگشتان گرفته تا خلق و خویشان با هم تفاوت دارند. در این جهان میلیاردها گل و گیاه میرویند اما دو تا از این گلها و گیاهان در گروه خود با هم شباهت مطلق ندارند. در این جهان میلیاردها پرنده، خزنده، حشره و حیوانات اهلی و وحشی زندگی میکنند، اما هیچ جنبندهای تکرار جنبده دیگر نیست. من نیز مضمونم را از دیدگاههای مختلف بارها طراحی یا نقاشی میکنم. با این که هرکدام از طراحی و نقاشیها به تنهایی اثری مستقلاند، در کنار طرحهای دیگر معنایی مضاعف پیدا میکنند و عادت یک بار دیدن تماشاگر را بر هم میزنند. در عینحال به مضمون اجازه میدهند تا رها از سنت تک تابلویی، بارها و بارهـا یک اثر در موقعیتهای مختلف دیده شود یا دهها و صدها نفر از یک ایده، تابلویی در اختیار داشته باشند.
*درباره نمایشگاه تختی بیشتر بگویید چه شد که تصمیم به برپایی چنین نمایشگاهی گرفتید؟
-زمانی که بیشتر نقاشان به نقاشی های انتزاعی، منظره و طبیعت بی جان گرایش نشان می داند، من به طراحی و نقاشی پرتره تختی پرداختم. سال ۶۸، ۳۱ پرتره از پهلوان تختی را طراحی کرده و به نمایش گذاشتم. بعد از برگزاری این نمایشگاه تصمیم گرفتم تعداد این پرتره ها را به صد و صد و پنجاه برسانم که در دو جلد کتاب در سال ۷۷ در ۵ هزار نسخه به وسیله انتشارات فراگستر و در سال ۹۳ در هزار نسخه به وسیله انتشارات ایده منتشر شدند.
اگر ذهنیت واریاسیون را نداشتم کار پرتره های تختی در دو، سه پرتره تمام می شد ولی با ذهنیت واریاسیون می توان از یک موضوع ده ها و صدها پرتره طراحی کرد که هیچ کدام شبیه دیگری نباشد.
این (عکس بالا) یکی از آثار من در کتاب تختی است که سال ۶۸ با انگشت شصت دستم کار کردم. همسر، فرزند و برادر تختی برای افتتاح نمایشگاه سال ۶۸ حضور داشتند و وقتی برادر تختی این پرتره را دید، زار زار گریه می کرد، پرسیدم چرا گریه می کنید؟ گفت: آخه این خود غلامرضاست.
همین اتفاق برای خانم سیمین دانشور هم رخ داد. در مقابل یکی از پرتره های تختی ایستاده بودند و گریه می کردند. پرسیدم: اتفاقی افتاده خانم دانشور؟ گفتند: نه. من با این پرتره یاد زلزله بوئین زهرا افتادم که تختی روی وانت و در خیابان، کمک های مردمی را جمع می کرد که سراسیمه رسیدم و کیف پولم را در دستان تختی خالی کردم. آن لحظه تختی به من لبخندی زد که این لبخند دقیقا آن زمان را برای من زنده کرد و تحت تأثیر آن لحظه ام.
*نمایشگاه پرتره های شاملو هم به اندازه نمایشگاه تختی با استقبال مواجه شد؟
-در سال ۷۹ پس از یک ماه و نیم از درگذشت شاملو، نمایشگاهی با ۴۵ پرتره از شاملو در گالری برگ برگزار کردم که این پرتره ها را از سال ۷۰ تا ۷۹ کار کرده بودم و مورد استقبال بسیاری از بینندگان و علاقه مندان شاملو قرار گرفت. به طوری که خانم گالری دار می گفت تاکنون در این گالری سابقه نداشته که علاقه مندان یک نمایشگاه ساعت ها قبل از باز شدن نمایشگاه، پشت در بایستند تا نمایشگاه باز شود.
ادامه دارد...
نظر شما