به گزارش خبرنگار مهر، رمان «ویلسون کله پوک (و دوقلوهای شگفت انگیز)» نوشته مارک تواین به تازگی با ترجمه امیرحسین وزیری توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب دویست و بیست و سومین عنوان مجموعه «جهان کلاسیک» است که این ناشر چاپ میکند.
کتاب پیش رو، دو اثر داستانی «ویلسون کله پوک» و «دو قلوهای شگفت انگیز» را از این طنزنویس شهیر آمریکایی در بر میگیرد. ویلسون کله پوک، داستانی برخاسته از دوران تاریک سالهای آخر فعالیت مارک تواین و در واقع بهترین محصول آن دوران است. او بیشتر حجم این داستان را در ناکام ترین دهه زندگیاش یعنی دهه ۱۸۹۰ نوشته است. در آن دوران، تواین آخرین سالهای دهه پنجم زندگی اش را سپری میکرد، متحمل چند دشواری و شکست مالی شده بود و همچنین به مدت ۷ سال بود که برای صرفه جویی در مخارج زندگی اش، در اروپا زندگی میکرد.
داستان «ویلسون کله پوک» با لحنی پیچیده نوشته شده که به آن حالت نقص و سردرگمیهنری و در عین حال، ژرفای عمیق اخلاقی میدهد. محصول این رویداد در بسیاری موارد ابهام است؛ اما نه ابهامیبه دلیل ضعف مشخص در نگارش، بلکه ابهامیزاییده سخت ترین و پیچیده ترین نوع به کارگیری صنایع ادبی؛ به کارگیری طنزی مستمر، تند و تیز و دورنگر که تا انتهای داستان ادامه پیدا میکند.
این رمان ۲۱ فصل دارد که به ترتیب عبارت اند از:
کله پوک اسم جدیدش را دشت میکند، دریسکول به بردگانش رحم میکند، رکسی نیرنگ موذیانه ای میزند، رفتار بچههای جابه جا شده، دوقلوها در داوسونز لندینگ ولوله برپا کردند، غوطه ور در شکوه و افتخار، زن جوان ناشناس، ارباب تام به بخت خود لگد میزند، تام تمرین چاپلوسی میکند، پرده برداری از راز زن جوان ناشناس، کشف بسیار هیجان انگیز کله پوک، شرمساری قاضی دریسکول، تام به افتضاحی که به بار آورده مینگرد، رکسانا اصرار بر اصلاحات دارد، دزدی از دزد، پایین رودخانه فروختن، پیش گویی شوم قاضی، رکسانا میتازاند، پیش گویی به وقوع پیوست، قاتل در دل میخندد، روز حساب.
تواین درباره داستان «دوقلوهای شگفت انگیز» هم نوشته است:
این داستان در اصل نامش «آن دوقلوهای شگفت انگیز» بود. من قصد داشتم داستان کوتاهی بشود. در شهرمان تصویر یک _ یا دو _ جوان عجیب و غریب را در نمایشگاهی دیده بودم. ترکیبی شامل دو سر و چهار دست که به یک بدن وصل بودند و فقط یک جفت پا داشتند؛ و من فکر کردم داستان کوتاه فوق العاده جذابی مینویسم که این موجود _ یا موجودات _ عجیب الخلقه قهرمان _ یا قهرمانان _ آن باشد_ یا باشند، یک دختر ابله هم قهرمان زن داستان و دو خانم پیر و دو پسربچه را هم گذاشتم برای قسمتهای کم اهمیت.
رمان «آن دوقلوهای شگفت انگیز» هم ۱۰ فصل دارد که به ترتیب عبارت اند از: «دوقلوها، آن گونه که بودند»، «خانم کوپر کاملا گیج شد»، «آنجلو دلگیر میشود»، «زمان بندی مافوق طبیعی»، «تقصیر و بی گناهی به ظرافت در هم آمیختند»، «دوئل حیرت انگیز»، «لوییجی از فرمان جالینوس سرپیچی میکند»، «غسل تعمید نیمه نیکوی دوقلوها»، «نخورده مست» و «دار زدن لوییجی».
در قسمتی از رمان «ویلسون کله پوک» میخوانیم:
تام گیج شده بود. مطمئن نبود که درست شنیده. لحظه ای زبانش بند آمد؛ سپس گفت «منظورت این است که حاضری به عنوان برده بفروشمت تا من را نجات بدهی؟»
«مگه تو بچه من نیستی؟ کاری هس که یه مادر نخواد واسه بچه اش بکنه؟ هیچ کاری نیست که یه مادر سفید برای بچه اش انجام نده. کی اونا رو این ریختی آفریده؟ خدا این کارو کرده. کی کاکاسیاهها رو این ریختی آفریده؟ باز هم خدا. دل همه مادرا یه جوره. خدای بزرگ اونا رو این ریختی آفریده. منو عین بردهها میفروشی و، ظرف یه سال، دوباره مامانتو میخری و آزاد میکنی. بهت میگم چه طوری. نقشه ام اینه.»
امید در وجود تام ریشه دواند و روحیه اش بهتر شد. سپس گفت «این خیلی لطف بزرگی است مامان... این خیلی...»
«دوباره بگو! بازم حرفتو تکرار کن! این تنها چیزیه که هر مادری تو این دنیا میخواد، و از سرش هم زیاده. خدا حفظت کنه پسرم، وقتی من دارم بردگی میکنم و اونا از من کار میکشن، اون ورها هرجا که باشم، اگه بدونم که تو اینو میگی دردام آروم میشه و میتونم همه چی رو تحمل کنم.»
«دوباره میگویم مامان، باز هم تکرار میکنم، من چه طور میتوانم تو را بفروشم؟ میدانی که، تو آزادی.»
این کتاب با ۲۵۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۰۰ هزار ریال منتشر شده است.
نظر شما