خبرگزاری مهر، گروه دین واندیشه: ابتدا باید تعریفمان را از سینمای دینی روشن کنیم تا جغرافیای آن مشخص شود. وقتی جغرافیای سینمای دینی روشن شد مشخص میشود چه کسانی درون این جغرافیا قرار میگیرند چه کسانی خارج از آن هستند و ممکن است حتی برخی روشن فکران گاهی اثری ارائه دهند که در دایره سینمای دینی قرار گیرد.
به مناسبت روز ملی سینما، در مورد امکان سینمای دینی و وضعیت سینمای جهان و ایران با محمد حسنی، دکترای فرهنگ و ارتباطات، پژوهشگر ارتباطات و فلسفه رسانه و رییس مرکز فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی، به گفتگو نشستیم که در ادامه می خوانید؛
*سینما چگونه هنری است و چه انتظاری از آن میرود؟
سینما برساختی از جهان داستان است. یعنی احکام جهان داستان و احکام داستان پردازی بر آن مترتب است؛ به عنوان مثال مساله خیر و شر، تقرب و استبعاد از هستی شناسی حقه، در جهان داستان از محورهای مهم است
در پاسخ به این سوال، باید چند محور را کنار همدیگر قرار بدهیم؛ در وهله اول باید بدانیم سینما برساختی از جهان داستان است. یعنی احکام جهان داستان و احکام داستان پردازی بر آن مترتب است؛ به عنوان مثال مساله خیر و شر، تقرب و استبعاد از هستی شناسی حقه، در جهان داستان از محورهای مهم است. در نسبت با دین، داستان پرداز در مقام ربوبیت جهان داستان است. داستان پرداز است که زنده میکند، میمیراند کسی را موفق میکند، میخنداند میگریاند. ما در معارف دینی داریم: «هو اضحک و ابکی» یعنی خداست که میخنداند و میگریاند. خداست که برای مخلوقات خودش سرنوشت تعیین میکند.
سرنوشت شخصیت های داستان را داستان نویس تعیین میکند. پس او در مقام ربوبیت قرار میگیرد. حالا اگر فرد، داستان نویس خودش را مستغرق در واقع ربوبیت حضرت حق قرار داده باشد و خود را در راستای آن ربوبیت قرار داده باشد، جهان داستانش جهان نزدیک و متقرب به جهان دین میشود و اگر غیر از این باشد، به ظلمات الوهم نزدیک میشود. در واقع سینما برساختی از جهان داستان است و احکام جهان داستان بر آن مترتب می شود. اما محور دیگری که میشود به آن اشاره کرد، اصالت تصویر است؛ در سینما اصالت با تصویر است. ما سینمای صامت هم داریم و بعد صوت و کلام هم هست. در واقع اصالت با تصویر است و صوت در رادیو اصالت دارد.
فلسفه تصویر اینجا موضوعیت پیدا میکند. از جمله اینکه وقتی تصویر می آید، خیال زائل میشود. وقتی قصهای را گوش میکنید یا از روی متن میخوانید، صورت ذهنی وقایع و مکانها توسط شخص خواننده در ذهن شکل میگیرد. البته نشانهها و آرایه های متنی کلام به او کمک میکنند که صورت ذهنی را شکل بدهد. ولی فاعل ساختن آن صورت های ذهنی خود خواننده است و در نهایت و علایم و نشانهها علل معده هستند. اما در جهان سینما، صورتها توسط کارگردان و نویسنده و عوامل ساخته و پرداخته میشود به استنتاجی که مد نظرشان است هدایت میشوند و مخاطب صرفا دریافت کننده آن صورت های ذهنی است و در مقام انفعال قرار دارد. پس اصالت تصویر یکی از محور های مهم دیگر است.
مساله دیگر خطی بودن است. به این معنا که شما امکان توقف در فیلم و بازگشت به صورت متعارف را ندارید. البته میتوانید فیلمی را بگذارید در صحنه های مختلف توقف کنید به عقب بازگردید فکر بکنید ولی معمول سینما این نیست. اگر شما در جمعی این کار را بکنید همه آرزده خاطر میشوند حتی خود شما از فضای فیلم بیرون میآیید مگر اینکه بخواهید فیلم را بعنوان یک متن مطالعه کنید. مواجهه عموم مردم با سینما این است که فیلم به مرور پیش برود و توقف و درنگی در آن ایجاد نشود و ما صرفا دریافت کننده باشیم و حس تلذذ از جهان داستان داشته باشیم.
توهمی از واقعیت را برای مخاطب ایجاد میکند. مرحوم شهید آوینی در کتاب آینه جادو در مقاله بلند «تاملاتی در ماهیت سینما» به این نکته اشاره میکنند. منظور ایشان این است سینما بازتابی از واقعیت به معنای متعارفش به معنای باز نمایی و حتی تخیل واقعیت نیست. ما توهمی از واقعیت را در ذهن خودمان شکل میدهیم و در واقع سینما گر در درون ذهن مخاطب بوجود می آورد
این تفاوتی است که تماشای فیلم و خواندن متن با یکدیگر دارند. شما ممکن است در یک متن توقف ایجاد کنید به عقب بازگردید، تامل کنید، تعقل کنید تامل کنید، تخیل کنید، با یافتههای دیگر به مقایسه بنشینید، ولی فیلم اینگونه نیست شما به مرور که صحنهها را میبینید وقایع را میبینید باید تن بدهید به زمان فیلم و وقایعی که پی در پی میآیند و میروند. این عناصر جهان فیلم را تشکیل میدهند. نکته بعد که شاید نکته پایانی باشد کفایت کند در این بخش بحث این است که سینما نهایتا توهمی از واقعیت را برای مخاطب ایجاد میکند. این خودش سرفصل بسیار مهمی است.
مرحوم شهید آوینی در کتاب آینه جادو در مقاله بلند «تاملاتی در ماهیت سینما» به این نکته اشاره میکنند. منظور ایشان این است سینما بازتابی از واقعیت به معنای متعارفش به معنای باز نمایی و حتی تخیل واقعیت نیست. ما توهمی از واقعیت را در ذهن خودمان شکل میدهیم و در واقع سینما گر در درون ذهن مخاطب بوجود می آورد.اینکه مقام وهم چیست و با تخیل، تعقل، شهود، حس چه تفاوت هایی دارد. این خودش یکی از محورهای مهم سینماشناسی است.
*آیا مفهوم سینمای اسلامی، مفهوم درستی است؟
سینمای اسلامی اگر به معنای واقعی کلمه مراد شود، دچار چالش است. زیرا وقتی شما یک مفهومی را به طور مطلق اسلامی میکنید، این پدیده باید با مفهوم حجیت دینی در همه ابعادش مد نظر قرار گیرد. اینجا بحث های پیچیده نظری، کلامی و فقهی بوجود میآید.اما اگر به معنای به کارگیری آن برای پیشبرد اهداف جامعه دینی مد نظر باشد، بویژه در شرایط امروز، بله سینمای اسلامی به معنی اینکه در جهت ترویج و اهداف جهان اسلام یا مفاهیم اسلامی و اخلاقی قرار بگیرد، ممکن است. بله به این معنا سینمای اسلامی داریم.
نمونه های فراوانی هم به ویژه در کشور خودمان بعد از انقلاب شاهد هستیم. البته نه به این صورت که به معنای اول، مفهوم سینمای اسلامی را تاسیس کرده باشند و سعی کنند پله پله و آرایه آرایه مفاهیم سینمای اسلامی را بر مبنای آن تعریف تاسیسی از سینمای اسلامی فیلم بسازند؛ بلکه با صرافت طبع دینی خودشان تلاش کردند از این به اصطلاح ابزار، استفاده کنند و آنچه در ذهن و روح و خیالشان هست یا برداشتی را که از واقعیات و حقایق جهان امروز دارند را با آن رویکردی که نسبت به دین دارند به مخاطب منتقل کنند.
ما بعد از انقلاب نمونه های متعددی از اینگونه سینما را داشته ایم حالا بعضیها اصطلاح سینمای معنا گرا، سینمای دفاع مقدس، سینمای دینی را به کار بردند که به هر حال هر کدام میتوانند در این حیطه معنا شوند.
*آیا سینمای ایران توانسته است مفاهیم اسلامی و انسانی را بازنمایی کند؟
تلاش های خوبی صورت گرفته است. این پرسش باید به صورت مقایسه ای و تطبیقی با سایر سینماها و سینمای ملل پاسخ گفته شود. اگر در مقام مقایسه قرار نگیریم و بخواهیم خلوص گرایانه به قضیه نگاه بکنیم به نظرم راه به خطا بردهایم. سینماگران ایرانی در طول این سالها توانسته اند هر کدام در ساحات خاص خودشان به مقوله دین نظر کنند.
حالا بعضی از انواع فیلمها و یا سریال های تلویزونی که گاه ابعاد بین المللی هم پیدا کرده اند مشخصا موضوع دینی و یا تاریخ اسلام و تاریخ دین را مد نظر قرار داده اند و خیلی از فیلم های دیگر بیشمار هم هستند که در تار و پود نگاه فیلم ساز و نگاه دوربین و نوع روایت در تار و پود داستان سعی کردند آن نگاه دینی را تا حد خودشان اشراف کنند. البته شدت و ضعف دارند، ولی تا حدود زیادی این اتفاق افتاده است.
تلاش های خوبی صورت گرفته است و قاعدتا تا نقطه مطلوب فاصله بسیار است. ما ضعف های زیادی هم در این حیطه داریم. سینمای روشنفکری و سینمای غربزده هم داریم. آثار مربوط به این جریانها در سینمای ما حضور دارند، اما سینماگران و آثار خوب سینمایی هم وجود دارد که در این سالها تلاش کردند مفاهیم دینی را در ساحات مد نظر خودشان به مخاطب عرضه کنند.
برای مثال، سینمای دفاع مقدس را اگر با تعریف وسیع سینمای دینی در نظر بگیریم، جزء سینمای دینی محسوب میشود. لااقل اکثریت آثار مربوط به دفاع مقدس جزء سینمای دینی هستند. بسیاری از آثار سینماگرانی که مشخصا مقولات دینی یعنی موضوعات دینی و تاریخ اسلام را باز نمایی نمیکنند، ممکن است مسائل روز را مطرح کنند. سینمای آقای مجیدی، سینمای آقای میرکریمی و سینمای مجتبی رایی را نمیتوانید خارج از سینمای دینی تصور کنید. همچنان که سینمای ابراهیم حاتمی کیا یا رسول ملا قلی پور را نمیتوانید خارج از سینمای دینی تصور کنید.
ابتدا باید تعریفمان را از سینمای دینی روشن کنیم تا جغرافیای آن مشخص شود. وقتی جغرافیای سینمای دینی روشن شد مشخص میشود چه کسانی درون این جغرافیا قرار میگیرند چه کسانی خارج از آن هستند و قرب و بعدها هم معلوم می شود. چه کسانی به آن دال مرکزی مفاهیم دینی نزدیک ترند چه کسانی دورترند و حتی گاهی ممکن است سینماگرانی که نگاه روشن فکرانه دارند، در بعضی آثار، به جریان دینی تقرب پیدا کرده باشد. حال داستانی پیدا کرده یا در وضعیت روحی بوده است که توانسته اثری را بسازد که نهایتا دینی یا نزدیک به آن قلمداد شود.
اساسا میشود سینماگران مختلف را در هر حیطه اندیشه ای و روحی و جهانشناسی که باشند آثارشان را در قرب و بعد مفاهیم دینی، مقایسه کرد. ممکن است فیلمسازی که آرای سکولار دارد و نگاه او عرفی است، در بعضی آثارش به سینمای دینی تقرب پیدا کرده باشد و در بعضی آثارش از آن دور شده باشد. این امر مستلزم آن است که تعریف شفافی از سینمای دینی ارائه شود.
*با توجه به سیطره رسانهها و جهان اشباع شده از رسانهها، آیا سینمای ما توانسته است بویژه در حوزه دین و مفاهیم دینی رقابت مناسبی داشته باشد؟
ما تعریف روشنی از سینمای دینی نداریم و وقتی تعریف ما از سینمای دینی روشن نیست، نحوه حمایتها و پشتیبانیها و نظریه پردازیها دچار اعوجاج میشود و نمیتوانیم پشتیبانی لازمی را از این نوع سینما داشته باشیم
متاسفانه در این بحث ضعیف ترین عملکرد را داشتیم. به چند دلیل؛ یکی همان است که ما تعریف روشنی از سینمای دینی نداریم و وقتی تعریف ما از سینمای دینی روشن نیست، نحوه حمایتها و پشتیبانیها و نظریه پردازیها دچار اعوجاج میشود و نمیتوانیم پشتیبانی لازمی را از این نوع سینما داشته باشیم، چرا که اساسا آن را نمیشناسیم و چیزی را که نشناسیم نمیتوانیم پشتبانی لازم را از آن داشته باشیم.
وقتی از سنیمای دینی پشتبیانی نکنیم، ضعف داریم و جبهه منسجم و شبه منسجمی که در آن طرف این مرزبندی قرار دارد و سالها به جادوی سینما و رسانه دست پیدا کرده است و پشتبیانی خوبی هم از آن می شود، دست بازتری خواهد داشت و غلبه خواهد یافت و امروز، روزگار غلبه و سیطره آن نوع سینما بر جهان ما است. قهرمان های بچه های امروز ما چه کسانی هستند؟ مرد عنکبوتی، سوپر من و بت من یا قهرمانان خودمان؟ ما نتوانستیم قهرمانان واقعی خودمان را سینمایی کنیم نتوانستیم و آنان را در سینما بازنمایی کنیم.
یکی از دلایل دیگر ضعف ما در مواجهه با جریان مقابله با رقیب و دشمن، آن است که آنها بلدند چگونه از همسوهای خودشان در جبهه داخلی یارگیری کنند. آنها به چه کسانی جایزه می دهند؟ صد سال هم بگذرد به فیلم سازان خوبی مثل حاتمی کیا جایزه نمیدهند. آنها شاخصه هایی دارند و برمبنای آن شاخصها عمل میکنند، اما ما چگونه عمل میکنیم؟ ما نتوانستیم از همان تعداد اندک سینماگران مستقل دنیا که به هر حال تعلقی به جهان دین دارند، جبهه بین المللی خوبی ایجاد کنیم. نتوانستیم سینماگرانی خوب پرورش دهیم که بتوانند حرف های جدی در این زمینه بزنند. آنها هم که پرورش پیدا کردند خودشان با توان و پیگیری و پشتکار خودشان به این نقطه رسیدند. کمتر سینما گری هست که واقعا مسیر برایش مسطح و آسان باشد.
سینمای ما هنوز با مفاهیم اولیه خود دست به گریبان است و نسبت به ذخایر و گنج های عظیم دینی خود اعتنای کافی ندارد. ذخایر فرهنگی و سوژه های بسیار جذابی که در این عرصه وجود دارد را قابل اعتنا نمیداند
هرچند این سنگلاخها در اینکه آنها کارهاشان کیفی تر باشد، تاثیرگذار بوده است، اما به هر حال سیاست گذاری صحیح و درستی، اتخاذ نشده است. سینمای ما هنوز با مفاهیم اولیه خود دست به گریبان است و نسبت به ذخایر و گنج های عظیم دینی خود اعتنای کافی ندارد. ذخایر فرهنگی و سوژه های بسیار جذابی را که در این عرصه وجود دارد را قابل اعتنا نمیداند. شما نگاه کنید در هالیوود سالهاست فیلم دینی و ماورایی و فیلم های جهان شناسانه و جهان بینانه میسازند. فیلم هایی میسازند که مفاهیم خدا، فرشته، ملکوت و عالم غیب در آن فیلمها به صورت جدی وجود دارد و آنها اذهان را در سراسر جهان با همین مفاهیم و صورت های خیالی و با همین صورت های وانموده اشغال کردند، اما ما این طرف انگار ابا داریم فیلمی را که میخواهیم به اسکار یا جشنواره های دیگر بفرستیم، مفاهیم دینی داشته باشد. باید بدانیم این مفاهیم در آن نیست! حال اینکه چقدر توانستیم این فیلمها کیفی تر را بسازیم، مقوله دیگری است.
از طرف دیگر، استیحاشی و وحشتی داریم از اینکه نکند ما مفاهیم بومی خودمان را صادر کنیم. ما باید خیلی جهانی نگاه کنیم و جهانی نگاه کردن هم در تلقی سیاستگذاران ما این است که از مفاهیم دینی فاصله بگیریم تا به اصطلاح خودشان به مسائل انسانی بپردازیم. مگر سینمای هالیوود بر مبنا و در واقع زبانی که آنها بین المللی تلقی میکنند، فیلم میسازد؟ آنها بر مبنای اندیشه های خودشان فیلم میسازند ولی آن فیلمها را جذاب میسازند.
مفاهیمی سکولاریستی که اکنون غربیها به آن رسیده اند به شدت تبلیغ میشود. این نوع اومانیزیم و نئو اومانیزم در غرب ایجاد شده است و مختص جهان غرب است، اما آنها جذابش میکنند و انتشار می دهند. اما متاسفانه اینطرف ما با خودمان دست به گریبانیم و سرگردانی و حیرت داریم. در جبهه داخلی و نهایتا استرانژی مواجهه مان با سینمای غرب، دچار چالش های عمیق هستیم. ما حتی از ظرفیت جهان اسلام هم غفلت کردیم. برای مثال شما نگاه کنید سریال مختارنامه ساخته شد، و وقتی اربعین پیاده روی نجف به کربلا تشریف میبرید، می بینید که تصویر گریم شده فریبرز عرب نیا در قامت مختار به تصویر کشیده شده است و به چه میزان تاثیر گذار بوده است. ما متاسفانه از این ظرفیت هم غفلت داریم.
نظر شما