به گزارش خبرنگار مهر، هفتاد و هفتمین جلسه گروه علمی فلسفه علوم انسانی مجمع عالی حکمت اسلامی با موضوع «تأثیر تاریخی و امروزی ابن سینا بر علوم انسانی» با ارائه نادیا مفتونی، ۲۰ شهریور ماه برگزار شد.در ادامه گزارشی از این نشست با ارائه نادیا مفتونی می آید؛
اصطلاح علوم انسانی در اینجا طبق عرف محافل علمی داخل کشور در معنای اعم به کار می رود و شامل علوم اجتماعی و سیاسی هم می شود. ابتدا اشاره ای خواهم داشت به عناوین تحقیقاتی که پیرامون شیخ الرئیس داشته ام:به عنوان رساله کارشناسی ارشد به گوشه ای از فلسفه علم ابن سینا پرداختم: مفهوم سازی موضوع علم، ساختار مسایل علم، موضوع فلسفه، عوارض ذاتیه که البته دامنه پژوهش ارسطو، فارابی، ابن سینا و ابن رشد بود.
به عنوان رساله دکتری به فلسفه هنر ابن سینا توجه کردم: خیال، زیبایی شناسی که در اینجا دامنه تحقیق شامل فارابی، ابن سینا و سهروردی بود. از برکات مساله چیستی و کارکردهای خیال، مقایسه فارابی و ابن سینا در مساله وحی و نبوت است و با توجه به مفهوم سازی های ابن سینا در حدس و خیال، زوایایی در خصوص نظریه وحی او روشن می شود.همچنین معاد جسمانی ابن سینا و مقایسه او با شیخ اشراق و ملاصدرا با نظر به مفاهیم جسم فلکی، جسم مثالی، و جسم خیالی، از دیگر برکات خیال شناسی بود، حتی مساله مفهوم سازی و مراتب عشق شامل عشق حسی، خیالی، وهمی، نطقی و نظریه همه عاشق انگاری یا پاناماتوریزم از توابع خیال شناسی ابن سینا است.
دغدغه ها
به طور کلی خیلی مسایل را می توان کار کرد. آنچه که همیشه و خصوصا امروز برای محققان خیلی معنادار است توجه به ترک مالایعنیه است. از بین مسایل فراوان ما هستیم که انتخاب می کنیم مثلا به مساله نقش سیاسی هنرمند بپردازیم و به خاطر آن چیستی خیال و کارکردهای خیال را کار کنیم. نمایشگاه های نقاشی در پاریس، پکن، الجزایر، لبنان، آلمان، … و ارتباط با دانشگاه های هنر، مطالبات و علاقه مندیها و مسایل آنها، برای من یک دغدغه ایجاد می کند و ارتباطات دیگران برایشان دغدغه دیگری می آورد. به عنوان اصل کلی، توجه به خروجی مباحث مهم است:
۱. تاثیر سازنده در تمدن سازی۲. تاثیر مخرب در تمدن سازی۳. تاثیر خنثی در تمدن سازی
برای تاثیر مخرب تحقیقات علمی و مواضع علما دو مثال عرض می کنم؛
مثال ۱: موضع غزالی در مقابل فارابی و ابن سینا و فلسفه و ریاضیات که حذف ریاضیات طبعا ناکامی در شیمی و نجوم و تکنولوژی را به دنبال دارد.
مثال ۲: محدود کردن هنر قدسی به خوشنویسی و تذهیب که در عمل به معنای واسپاری سینما و همه دیگر هنرها به اغیار است.
یک مثال هم برای تأثیر مثبت می آورم. یک استاد هلندی تاریخ اقتصاد در بیان علت رشد سریع اقتصادی از سالهای ۱۸۰۰ به بعد، استدلالی دارد و میگوید ما یاد گرفتیم به کار کردن عشق بورزیم.
تاثیر تاریخی ابن سینا: مقام توصیف
درباره تاثیر تاریخی ابن سینا فقط اشاره می کنم بر تاثیرگذاری روشن او بر ابن طفیل و شیخ اشراق. ابن طفیل بعد از ضربات غزالی بر فلسفه یک ارزیابی دارد از ابن باجه، فارابی، ابن سینا و غزالی. و حکمت حقیقی را مربوط به ابن سینا می داند. اصلا شروع رساله حی بن یقظان بن طفیل نشان می دهد که همه رساله در بیان حکمت مشرقی بوعلی است: سالت ایها الاخ الکریم الصفی الحمیم، منحک الله البقاء الابدی و اسعدک السعد السرمدی، ان ابث الیک ما امکننی بثه من اسرار الحکمه المشرقیه، التی ذکرها الشیخ الامام الرئیس ابوعلی سینا. فاعلم ان من اراد الحق الذی لا جمجمه فیه، فعلیه بطلبها و الجد فی اقتنائها.
تاثیر امروزی ابن سینا: مقام توصیف و مقام تعریف
این تاثیر در واقع کاری است که بر عهده ما است، تاثیری است که ما ایجاد و متنقل می کنیم از ابن سینا به طور اخص و از فلسفه به نحو اعم. آیا فلسفه ما اثرگذار است؟
باید ببینیم مخاطب تاثیر کیست؟ دو مخاطب عمده متصور است:
۱. سایر حوزه های علمی در داخل کشور: فیلسوف پاسخ مشکلات هنر را بدهد، جایگاه سیاسی هنرمند را ترسیم کند، مثلا هنر دولتی و سفارشی بار منفی دارد. اگر اینجا مغالطه ای رخ داده، فیلسوف این را تصحیح کند. مثال فلسفه اقتصاد را هم مستقلا در موخره عرض می کنم.
۲.حوزه های علمی کشورهای دیگر: آیا مخاطب را می شناسیم؟ می دانیم چه خبر است؟ می خواهیم بر چه تاثیر کنیم؟ از ابن سینا پاسخ کدام مساله شان را بجوییم؟ اینجا مختصری تلاش داشته ام و جای کار فراوان است.
یک نگاه تاریخی به روش های اندیشه ورزی متفکران مسلمان از روش ریاضی تا تجربی و تجربه عرفانی در کتاب زیر (انتشار لندن) انجام شده:
Thinking Methods of Muslim Thinkers from Experience to Mystical Experience
در کتاب ذیل (انتشار کارولینای جنوبی) جریان هنر حکمت در میان فیلسوفان مسلمان توسط فارابی نظریه پردازی و توسط ابن سینا عملی می شود، ابن طفیل و شیخ اشراق هم متاثر از ابن سینا ادامه می دهند . Suhrawardi: Avicennian Scientartist of Farabian Utopia
کلاً هشت کتاب انگلیسی توسط ناشران مختلف اروپا و مریکا منتشر شده که البته سه تا آموزشی است، البته کتابهای فارسی بنده مقدم بر اینها نوشته و منتشر شده.برای تابستان ۲۰۱۸ هم تدریس یک ترم تابستانی همراه با یک کنفرانس درباره شیوه تدریس در نیویورک خواهد بود. به هر حال اگر مخاطب شناسی داشته باشیم کار زیادی داریم.
علت اینکه فلسفه ما در سایر حوزه ها و رشتهها اثر اندکی دارد چیست؟ اینجا متمرکز بر یک مثال یعنی اقتصاد می شوم. Adam Smith اقتصاددان که الان The Wealth of Nations مهمترین کار اوست زمان خودش فیلسوف بود و مهمترین کتابش The Theory of Moral Sentiments بود. در کشور ما مشکل چیست؟اینجا شکل گیری تدریجی طبقه بندی منحصر به فرد رشته های فلسفی موجب به حاشیه رفتن دسته ای از حوزه های تخصصی شده که در دیگر کشورها مهم ترین شاخه های فلسفه اند. این امر تبعات وخیمی برای نظام آموزشی کشور داشته که از جمله آنها فقدان شناخت، حتی در سطوح مقدماتی و شکست در بومی سازی بیشتر حوزه های فلسفی در فضای آموزشی و دانشگاهی کشور است. اغلب حوزه های فلسفی در فضای آموزشی و دانشگاهی کشورمان جای پایی نیافته و بومی سازی نشده است.
یکی از مهمترین این رشته ها، فلسفه اقتصاد است که به واسطه نقش حیاتی آن در زندگی روزمره عامه مردم، در کشورهای صنعتی برای جمهور آشنا و مانوس است. جایگاه ویژه فلسفه اقتصاد نتیجه نقش تعیین کننده ای است که این تخصص در طول تاریخ در توسعه اقتصادی کشورها ایفا کرده. در واقع، هیچ کشوری پیش از تحول و نوسازی موفقیت آمیز در فلسفه به نوسازی کامیاب و ثمر بخش در اقتصاد نایل نشده است. خلاصه تمامی مکاتب اقتصادی توسط فیلسوفان تاسیس می گردد. رشته اقتصاد در حقیقت حوزه استخراج لوازم تجربی و بررسی راه کارهای عملیاتی نظریات گوناگون حوزه فلسفه اقتصاد به شمار می آید.
نظر شما