به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب داستانی «بچههای فرات» نوشته لیلا قربانی شامل روایتی متفاوت از واقعه کربلا به تازگی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شده است.
نویسنده در این داستان از زاویه متفاوت، فاجعه کربلا در سال ۶۱ هجری را روایت میکند؛ چند نوجوان که روزگار خود را با سرگرمیها و ماجراجوییهای نوجوانانه میگذرانند، در روزهایی که خبر سفر امام حسین و یارانش به کوفه منتشر شده است، مقابل دوراهی مهمی قرار میگیرند. دست آخر و با پشت سر گذاشتن ماجراهایی، هر کدام راه خودش را در تقابل سپاه یزید با کاروان امام حسین علیهالسلام برمیگزینند.
در نوشتن این کتاب از منابع مرجع تاریخی استفاده شده تا تصویر قابل اطمینانی از وقایع تاریخی که ضمن داستان روی میدهند، ارائه شود.
در بخشی از این داستان می خوانیم:
پدر سعد آرام آرام حرفش را شروع کرد. همه سر تا پا گوش بودند. حبیب هم نزدیک او نشسته بود. از ریش سفید روستا تا پسرهای کوچک، همه ساکت شدند.
- امروز یک مهمان از دارالحکومه کوفه داشتیم. پیامی از عبیدالله برایمان آورده بود.
پچ پچ و همهمه شروع شد. این را همه میدانستند. با اشارههای پدر سعد ساکت شدند.
- حسینبنعلی با امیرالمؤمنین یزید بیعت نکرده و به سوی کوفه در حرکت است.
گوش های همه، به خصوص حبیب و علی تیزتر شد.
- عبیدالله، مسلم فرستاده او را کشته و هانی بن عروه را با اینکه بزرگ قبیله مذحج بود، به جرم پناه دادن به مسلم دار زده است. حالا هم هر کسی به دنبال کوچکترین کمکی به حسین بن علی باشد، دستگیر میکند. بدانید تمام راههای اطراف کوفه را سرباز گذاشتهاند. عبیدالله به همه قبایل، روستاها و شهرهای اطراف، پیک فرستاده و هشدار داده که اگر کسی از آنها در فکر یاری حسینبنعلی باشد، آن قبیله را به شدت مجازات خواهد کرد.
خیلیها ترسیده بودند، بعضیها با هم صحبت میکردند، بعضی هم مثل حبیب به فکر فرو رفته بودند و علی زیرچشمی پدرش را نگاه میکرد.
- میدانم که حفظ روستا و قبیله برای تک تک ما اولویت دارد. ما با خون دل، کار و تلاش، این زندگی را برپا کردهایم. پس هر کدام از شما باید مسئول رفتار خودش و افراد اطرافش باشد. نمیخواهم کسی از روستای ما، حتی فکر پیوستن به کاروان پسر پیامبر را داشته باشد که اگر این چنین کند، تمام روستا را در نظر امویان و امیرالمؤمنین، یزید دشمن کرده است.
این کتاب با ۱۴۰ صفحه و قیمت ۷ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما