۲۹ مهر ۱۳۹۶، ۷:۴۳

میزگرد مهر با چهار ژانر نویس-۲

«ژانرنویسی» قدم زدن در تاریکی است/ مخاطب بی‌رحم می‌خواهیم!

«ژانرنویسی» قدم زدن در تاریکی است/ مخاطب بی‌رحم می‌خواهیم!

شرکت‌کنندگان در نشست ژانرنویسی با اعتقاد بر اینکه این نوع از نوشتن مانند قدم زدن در تاریکی است عنوان می‌کنند که برای این نوع از رمان در ایران باید مخاطب‌سازی کرد.

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگی: موسسه انتشارات ققنوس به تازگی اقدام به انتشار چهار رمان در قالب «رمان ژانر» با دبیری محمد حسن شهسواری کرده است. مجموعه‌ای که به زودی به ده جلد نیز خواهد رسید و هدف از تالیف و انتشار آن بازسازی و قدم نهادن دوباره در قالب ژانرنویسی در ادبیات داستانی ایرانی است که موضوعی فراموش شده و کمتر پرداخته شده است.

این چهار رمان با عناوین «مرد دیوانه» به قلم محمدحسن شهسواری، «جمجمه جوان» اثر لاله زارع، «خاک آدم پوش» نوشته ضحی کاظمی و «کاج‌ها وارونه‌اند» اثر سامان نورایی به ترتیب در قالب ژانرهای تریلر جنایی، جنایی معمایی، فانتزی تاریخی و تریلر روانشناختی بوده و با دبیری محمد حسن شهسواری تالیف شده است.

به بهانه انتشار این چهار رمان و حضور نویسندگان جوان در این وادی تازه، ساعتی را با آنها به گفتگو نشستیم و از دنیا و ایده‌های آنها برای نوشتن پرسیدیم و شنیدیم.

بخش دوم این نشست در ادامه از نگاه شما می‌گذرد:

*قدم زدن در راه تازه‌ای مثل نوشتن رمان ژانر چقدر شانس همراه شدن مخاطب را دارد. هم از منظر قواعد ژانر، رعایت و اجرای آن می‌گویم و هم از منظر وضعیت و نظرگاه اجتماعی مخاطب ادبیات داستانی در ایران که بپذیرد در این ژانرها نیز می‌شود کتاب تولید داخل را دید و خواند.

شهسواری: آن بخشی که به قواعد ژانر برمی‌گردد به دلیل تسلط نویسندگان این مجموعه، به غیر از خودم به زبان انگلیسی و دسترسی آن‌ها به منابع دست اول، مشکلی پیش روی ما ایجاد نخواهد کرد. الان مانند بیست سال قبل نیست که بنشینیم مترجمی از چیزی لذت ببرد و بخواهد آن را ترجمه کند. الان تقریبا ترجمه‌ها با سرعت و دقت بیشتری همراه هستند.

از طرف دیگر ما در این مجموعه اصلا نخواسته‌ایم مخاطب به ما آوانس بدهد که چون ایرانی هستیم یا کار اولی، پس حق اشتباه یا شلخته‌کاری داریم. البته که ما مدعی نیستیم به شاهکارهای ژانری دنیا حتی نزدیک شده‌ایم اما قدر مسلم از میانگین آثار ژانری حال حاضر دنیا آن قدرها هم دور نیستیم. پس از مخاطب می‌خواهیم نسبت به ما بی‌رحم باشد.

*در حوزه رمان‌های غیر ژانر ما به هر تقدیر در جهان ادبیات سرکی کشیده‌ایم. برخی آثارمان ترجمه شده و برخی نویسندگانمان در دنیا شناخته شده‌اند. اما در حوزه رمان ژانر مثلا در زمینه تریلرهای نظامی ما تجربه‌هایی داشته‌ایم که موفق نبوده است. شما هم در وادی قدم گذاشته‌اید که مخاطب حساسی دارد و این تجربه‌های ناموفق هم پیش روی شماست. چه چیزی می‌تواند شما را به این مسیر امیدوار کند؟

شهسواری: ما به خاطر ترس از مرگ نخواسته‌ایم خودکشی کنیم. سعی کردیم حداقل‌ها قواعد ژانر را رعایت و فضا را هم ایرانی کنیم. مفهوم ایرانی بودن در فرم و فضای روایت است. یعنی وقتی یک رمان جنایی می‌نویسم مساله خانواده ایرانی و کنش‌های آن‌ها در آن حضور خواهد داشت. یا وقتی که یک رمان فانتزی می‌نویسیم آن را در یک دوره‌ی تاریخی در ایران می‌بریم. یا وقتی به انگلستان درگیر جهانی دوم می‌رویم با شخصیتی ایرانی به آن ورود کنیم. ما سعی کردیم مخاطب را در بخش اتمسفر و حال و هوا چیزی در این مجموعه بگیرد که در آثار خارجی آن‌ها را یافت نخواهد کرد. اما این هم هست که بسیازی از قواعد ژانری جهانی هستند و فرق نمی‌کند شما در کجا زندگی می‌کنید.

نورایی: اگر بگویم دغدغه مخاطب نداشته‌ام حرف پرتی است اما اگر تعبیر به خودخواهی نشود باید بگویم که من بیشتر از مخاطب به اغنای خودم در نوشتن فکر می‌کنم و اینکه چقدر می‌توانم دنیایم را روی کاغذ بیاورمژانر رمانس در ایران نزدیک به ۱۰۰ سال عمر کرده تا مخاطبان انبوه خود را پیدا کرده. رمان ادبی هم حدود هشتاد سال است منتشر می‌شود و مخاطب خود را ساخته است. اما رمان ژانر نه. ما در درجه‌ی اول باید تلاش کنیم مخاطب بسازیم. برای همین کار بسیار سختی پیش رو داریم.

*به هر حال مساله مخاطب را نمی‌شود دست کم گرفت...

سامان نورایی: بحث مخاطب موضوعی است که نمی‌شود به آن فکر نکرد. یک سوی نوشتن همیشه مخاطب و منتقد است و اینکه جهانی که خلق شده در چشم او چگونه دیده می‌شود؟ این مسئله گسستی میان نویسنده و مخاطب داستان ایجاد می‌کند که هیچ گاه بطور کامل پرشدنی نیست. من اگر بگویم دغدغه مخاطب نداشته‌ام حرف پرتی است اما اگر تعبیر به خودخواهی نشود باید بگویم که من بیشتر از مخاطب به اغنای خودم در نوشتن فکر می‌کنم و اینکه چقدر می‌توانم دنیایم را روی کاغذ بیاورم که در قدم اول برای خودم جذابیت داشته باشد. ناگفته پیداست که در این‌صورت است که می‌توانم به جذب مخاطب هم امیدوار باشم اما اثری که شما را در جایگاه خالقش راضی نکند یعنی کم گذاشته شده و بی‌شک در جلب رضایت دیگران هم بشدت ناکام است. مخاطب برای من مهم است اما نمی‌گذارم این مسئله نسبتش بهم بخورد و اثر را فلج کند یا خلوص کار را بگیرد.

من بر این باورم که نویسنده موفق باید خودخواه باشد. زیاد از حد بها دادن به مزاج مخاطب باعث خودبیگانگی فرد و بدنبال آن خالی از محتوا شدن اثر می‌شود. میزان عمق اثر  ناشی از میزان فردیت پررنگ خالق آن است که حاصل نخواهد شد مگر با فرو رفتن در هزارتوی ذهنی و ادراکی.

در طرف مقابل پیش رفتن هم‌پای خواست و نظر مخاطب به صورت صرف، خطر فرار از این هزار تو و افتادن در ورطه ی هر چه بازار را خوش آید را در پی دارد و  این احتمال را به وجود می‌آورد که اثر کم‌مایه و خالی از عمق متولد شود اتفاقی که برای بسیاری از آثار در ایران مخصوصا در حوزه فیلم و سریال در نیز می‌افتاد. آثاری بشدت گیشه‌محور که موجی بلند را ایجاد می‌کنند به سرعت می‌آیند و به همان سرعت هم فراموش می‌شوند چون مسئله‌شان مسئله انسان نیست بلکه مسئله تهییج صرف است، آثاری که نشان تاریخ مصرفشان از درونمایه و محتوایشان بزرگتر است. البته این چیز بدی نیست، خوب هم نیست فقط هست که باشد تا تنوع ایجاد کند.

*ما در ایران از سویی اقبال اجتماعی زیادی به کسب اخبار حوادث داریم و از سوی دیگر نوعی انزجار از نفس این اعمال. نوشتن در این فضا ممکن است برای نویسنده هم مخاطراتی داشته باشد.

لاله زارع: قطعاً مخاطب از درجه اهمیت بالایی برخوردار است هم کشش آن‌ها به این اخبار و هم انزجار نسبت به خشونت مهم است. درنتیجه نوشتن از جنایت به شکلی که داستان متعادل از آب دربیاید کار راحتی نیست. حالا از طریق رسانه‌های فراگیر اخبار هولناک بسیار زود پخش می‌شود و در این وضعیت شاید داستان‌هایی که من می‌نویسم به هولناکی آن وضعیت نباشد.

اما باید این نکته را درنظر داشت که در اخبار به‌ویژه اخبار حوادث، اطلاعات عریان در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد اما قطعاً در رمان ارزش‌افزوده‌ای به آن خبر داده می‌شود. مضمونی که به مخاطب مجال می‌دهد بر روی آن فاجعه درنگ کند و مثل اخبار زود فراموشش نکند. در واقع فضاسازی پیرامون این اخبار برای فراموش نشدن آنهاست اتفاقی که در خبر به خاطر ماهیت خاصش ناممکن است.

راجع به این سوال که چقدر به عنوان نویسنده می‌خواهم یا می‌توانم خشونت را عریان نشان بدهم خب تجربه‌ی کار در این حوزه کمک شایانی به من کرده است. مثلاً تجربه روزنامه‌نگاری‌ام می‌گوید که اخبار حوادث را در جامعه ایرانی بیشتر زن‌ها دنبال می‌کنند و قاعدتاً این کمک می‌کند که بدانم رمانم چقدر باید دارای خشونت عریان باشد. اینها در مجموع من را به سمت کشف مخاطب و برقراری رابطه با آنها می‌رساند. به عبارت دیگر مجموعه تجربه‌های نویسنده است که او را به نسبتی درست میان خودش و متن و مخاطبش می‌رساند.

*خانم زارع شما به یک کارآگاه ایرانی که داستان سریالی دارد رسیده‌اید؟

لاله زارع: مثل هرنویسنده آرمانگرایی همیشه خودخواهی‌های خاص خودم را داشته‌ام اما از طرف دیگر یاد گرفتم برای خلق یک رمان در قالب ژانر باید در مسیر مشخصی حرکت کنم که قواعد خاص خودش را دارد. تلاش کرده‌ام داستانی خلق کنم در قالب ژانر با یک کاراگاه ایرانی. در رمان جمجمه‌ی جوان کاراگاه روزبه افشار، مردی در حدود سن و سال خودم است که فکر می‌کنم خوب می‌شناسمش و با فضای ذهنی‌اش آشنا هستم. در نهایت دارم سعی می‌کنم یک کاراگاه ایرانی واقعی بیافرینم و می‌دانم این قطعاً اول راه است.

*بسیاری از آثار سینمایی شاخص دنیا برگرفته از یک اثر داستانی جذاب و پرفروش هستند. به عبارت دیگر در دنیای حرفه‌ای ادبیات و سینما این ذائقه سنجی صورت پذیرفته که مخاطب چطور می‌تواند و می‌خواهد میان ادبیات و سینما پیوندی ببیند. رمان علمی تخیلی در زمره یکی از همین دست آثار است. ما چطور می‌خواهیم ذائقه مخاطب ایرانی را با این همه نمونه شاخص به سمت بومی‌خواهی در این ژانر متمایل کنیم. در این عرصه نوشتن باید چه استراتژی داشت؟

ضحی کاظمی: رمان علمی تخیلی یا فانتزی مثل یک آئینه بازتاب دهنده مشکلات جامعه است. مشکلاتی که گاه شاید پیش پا افتاده به نظر بیایند اما بسیار مهم هستند. این ژانر سعی می‌کند در فضایی تازه و بکر و کمتر تجربه شده به واکاوی این مشکلات بپردازد. رمان علمی تخیلی یا فانتزی رمانی ضدشعار است. یکی از مهمترین استراتژی‌های نوشتن این رمان‌ها همین است. این دست آثار جایی برای بیان موضوعاتی هستند که شاید در حال عادی برای ما کلیشه‌ای باشند.

برای من نوشتن در این ژانرها و مخاطب کسب کردن، مثل حرکت در تاریکی بود. من در ادبیات خودمان کتاب قابل دفاعی در این حوزه نخوانده‌ام و در مقابل مخاطب ما کلی اثر خوب در این حوزه در قالب ترجمه خوانده است. پس برای معرفی یک اثر داخلی باید تلاش کرد.

واقعیت این است که سالهاست در ادبیات ما داستان‌های ادبی با رگه‌های روشنفکری منتشر می‌شوند. این داستان‌ها انگار به نوعی به تکرار افتاده‌اند. در طی این سالها نه چندان پر مخاطب و پرفروش بوده‌اند و نتوانسته اند مقبولیتی جهانی پیدا کنند یا حتی به حوزه‌ی سینما و اقتباس‌های دیگر نزدیک شوند. ادامه‌ دادن این راه در داستان‌نویسی به نظر چندان جذاب نمی‌آید. و به همین خاطر معتقدم نویسنده‌ باید در مسیری قدم بگذارد که به آن باور دارد و فکر می‌کند رسالتی در آن برایش نهفته است.

فکر می‌کنم باید زمان داد هم به اثر و هم به مخاطب. باید ریسک پذیر باشیم و احتمال این را هم بدهیم که شاید کار در همان اول راه مخاطب را جذب نکند. با این همه من معتقدم این چهار کتاب اگر خوانده شوند مورد استقبال قرار می‌گیرند. اگر مخاطب مزه مزه‌اش کند حتما از آن لذت خواهد برد.

کد خبر 4107684

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha