۲۴ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۱۹

داستان جاسوس زن کُره ای چاپ شد

داستان جاسوس زن کُره ای چاپ شد

کتاب «روحِ گریان من» نوشته کیم هیون هی با ترجمه فرشاد رضایی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «روحِ گریان من» نوشته کیم هیون هی به تازگی با ترجمه فرشاد رضایی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، صد و پنجاه و یکمین عنوان مجموعه «ادبیات جهان» و صد و بیست و ششمین عنوان «رمان» خارجی است که این ناشر چاپ می کند. نسخه اصلی این کتاب در سال ۱۹۹۳ چاپ شده است.

کتاب «روح گریان من» به غیر از فصل های مقدمه و موخره، در ۱۸ فصل نوشته شده است. این اثر، داستان و روایت اتفاقاتی است که برای کیم هیون هی رخ داده اند؛ زنی که در حکومت کره شمالی و در زمان نوجوانی اش از خانواده جدا شد و سخت ترین آموزش های نظامی را دید تا به عنوان جاسوس به بسیاری از کشورهای دنیا سفر کند.

کیم هیون هی از عملیات های وحشتناک و همچنین از یکی از خوف ناک ترین ماموریت های جاسوسی می گوید و اتفاقات دردناک، سرشار از ترس و رنج خود را در این کتاب روایت می کند. این کتاب پس از نگارش و چاپ، به ۱۱ زبان دنیا ترجمه شد. بسیاری از مردم جهان پس از چاپ این کتاب بود که با این شخصیت آشنا شدند و او را شناختند.

«روح گریان من» با مقدمه ای که هیون هی درباره دادگاهش آورده شروع می شود و پایان و موخره اش خطاب به پدر و مادرش و آرزو برای متحد شدن کره های شمالی و جنوبی است. پایان مطالبی که این جاسوس نوشته و در قالب کتاب چاپ شده اند، مربوط به سال ۱۹۹۱ است.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

روزهای بعد با کُندی عذاب آوری پیش می رفت. ما در قلب شوروی و در میانه شب سوخت گیری مجدد کردیم. زمین پوشیده از برف بود و چند چراغی که از سمت شهر بهمان چشمک می زدند انگار تنها برای اضافه کردن به غم و اندوه این مکان کار گذاشته شده بودند. یک روز مشقت بار را در مسکو گذراندیم و بعد به بوداپست رفتیم.

بوداپست هم مثل مسکو به پیشواز زمستان پیش رو رفته بود. آخر شب رسیدیم و فهمیدیم هیچ کس در سفارتمان در آن جا از ورود ما خبر ندارد. ظاهرا ماموریت ما آن قدر فوق محرمانه بود که تنها معدود افرادی از آن خبر داشتند. کیم با سفارت تماس گرفت و با گفتن یک کلمه رمز خاص به یک مامور مخفی وصل شد. نیم ساعت بعد یک راننده از طرف سفارت رسید و قرار بود ما را به خانه ای تیمی ببرد که باید چند روز آتی را در آن سپری می کردیم یا حداقل سعی کرد این کار را انجام دهد. بعد از چند دقیقه راننده اعتراف کرد که تازه سرِ این کار آمده و بوداپست را خیلی خوب نمی شناسد. برف ریزی می بارید و ما ساعت ها در خیابان های متروک بوداپست می چرخیدیم تا این که خانه تیمی را پیدا کردیم.

آن چند روز در بوداپست بدجوری حوصله سربر بودند. کیم سونگ ایل خیلی ضعیف تر و پریشان تر از آن بود که بتواند بیرون بیاید و چون هنوز زیر پوشش گردشگران ژاپنی نرفته بودیم کار جالبی نداشتیم که انجام دهیم. من هر از چندگاهی در محله چرخ می زدم تا کمی با این شهر جدید آشنا شوم ولی هوا مزخرف بود و جز افسردگی حس دیگری به آدم دست نمی داد. تلویزیون هیچ برنامه سرگرم کننده ای نداشت و من یک کلمه از حرف هایشان را هم نمی فهمیدم.

این کتاب با ۲۳۹ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۵ هزار تومان چاپ شده است.

کد خبر 4113646

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha