به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «استبداد» (بیست درس از قرن بیستم) نوشته تیموتی اسنایدر با ترجمه پژمان طهرانیان توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شد.نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۱۷ چاپ شده است.
نویسنده این کتاب متولد سال ۱۹۶۹ در آمریکاست. او استاد تاریخ دانشگاه ییل و متخصص تاریخ اروپای شرقی و مرکزی است و کتابهای تحسین شدهای درباره تاریخ اروپای قرن بیستم، به ویژه دوران کمونیسم و نازیسم نوشته است که برخی از آنها به ۳۰ زبان ترجمه شدهاند. اسنایدر به طور دائم برای نشریات نقد و بررسی کتاب نیویورک و ضمیمه ادبی نیویورک تایمز مطلب مینویسد. او همچنین عضو کمیته آگاهی موزه یادبود هولوکاست آمریکا و عضو دائم انستیتوی علوم انسانی در وین است.
از نظر این نویسنده، هم فاشیسم و هم کمونیسم واکنشهایی به جهانی شدن بودند؛ به نابرابریهای واقعی و ملموسی که جهانی شدن به بار آورده بود و به ناتوانی آشکار دموکراسیها در پرداختن به این مشکلات. اسنایدر در پیشگفتار کتابش مینویسد: سنت ما [آمریکاییها] چنین اقتصا میکند که تاریخ را به قصد شناخت ریشههای عمیق استبداد واکاوی کنیم و در فکر واکنشهای مناسب به آن باشیم. ما از اروپاییهای قرن بیستم عاقلتر یا باهوشتر نیستیم که شاهد بودند دموکراسی چطور جای خود را به فاشیسم یا نازیسم یا کمونیسم داد.
دو نکته مهمی که نویسنده این کتاب، مد نظر دارد این است که ۱- تاریخ تکرار نمیشود ولی درس میدهد و ۲- تاریخ هم میتواند آگاهی بدهد و هم هشدار.
کتاب پیش رو ۲۰ فصل دارد که در واقع همان ۲۰ درس کتاب هستند و عناوین شان به این ترتیب است: پیشاپیش اطاعت نکنید، از نهادها دفاع کنید، حواستان به کشور تک حزبی باشد، در مورد چهره جهان احساس مسئولیت داشته باشید، اصول اخلاق صنفی - حرفهای را از یاد نبرید، حواستان به شبه نظامیان باشد، اگر مجبورید مسلح باشید فکورانه عمل کنید، متمایز شوید، با زبان تان مهربان باشید، به حقیقت باور داشته باشید، تحقیق کنید، با دیگران چهره به چهره شوید و گپ بزنید، سیاست جسمانی را به کار ببندید، پایههای زندگی خصوصی را محکم کنید، در کارهای خیر مشارکت کنید، از همتایان تان در کشورهای دیگر بیاموزید، حواس تان به کلمات خطرناک باشد، وقتی که محال از راه میرسد آرامش خود را حفظ کنید، میهن دوست باشید، تا میتوانید شجاع باشید.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
آلمان که سوخت و غذایش از شوروی تامین میشد در بهار ۱۹۴۰ به نروژ و هلند و بلژیک و حتی فرانسه حمله کرد و سریعا آن کشورها را به اشغال خود درآورد. در اواخر ماه مه و اوایل ژوئن ۱۹۴۰، باقیمانده نیروی اعزامیبریتانیا در دنکرک (شمال فرانسه) از خاک اروپا تخیله شدند.
هنگامیکه وینستون چرچیل در ماه مه ۱۹۴۰ نخست وزیر بریتانیای کبیر شد، این کشور عملا تنها مانده بود. بریتانیاییها هیچ جنگ مهمیرا نبرده بودند و هیچ هم پیمان مهمیهم نداشتند. آنها برای حمایت از لهستان وارد جنگ شده بودند، هدفی که شکست خورده بود. آلمان نازی و هم پیمانش شوروی بر اروپای قاره ای سیطره یافته بودند. اتحاد جماهیر شوروی در نوامبر ۱۹۳۹ با بمباران هِلسینکی به فنلاند حمله کرده بود. درست پس از آنکه چرچیل قدرت را به دست گرفت، شوروی سه کشور کناره دریای بالتیک _ استونی و لتونی و لیتوانی _ را اشغال و ضمیمه خاک خود کرد. ایالات متحده هنوز وارد جنگ نشده بود.
آدولف هیتلر هیچ خصومت خاصی با بریتانیا یا امپراتوری آن نداشت و در واقع خیال تقسیم جهان به حوزههای نفوذ را در سر میپروراند. پس از سقوط فرانسه، هیتلر انتظار داشت که چرچیل با او کنار بیاید. چرچیل کنار نیامد. به فرانسوی گفت: «شما هر کاری میخواهید بکنید، ما تا ابدالآباد خواهیم جنگید.»
در ژوئن ۱۹۴۰ چرچیل به پارلمان بریتانیا گفت: «نبرد بریتانیا در شرف آغاز است.» لوفت وافه (نیروی هوایی آلمان) بمباران شهرهای بریتانیا را آغاز کرد. هیتلر انتظار داشت این کار چرچیل را مجبور به امضای ترک مخاصمه کند، اما اشتباه میکرد. چرچیل بعدها این نبرد هوایی را چنین نامید: «زمانی که هم برای زندگی کردن خوب است و هم برای مردن.» او از «خلق و خوی خونسرد و سرزنده بریتانیایی که من افتخار ابراز آن را دارم» سخن گفت.
این کتاب با ۱۲۰ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۱ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما