۱۳ آذر ۱۳۹۶، ۸:۳۳

نشر ستاک منتشر کرد؛

رمان تازه داناهیو در ایران/ نویسنده «اتاق» به «شگفتی» رسید

رمان تازه داناهیو در ایران/ نویسنده «اتاق» به «شگفتی» رسید

رمان تازه‌ای از «اما داناهیو» خالق رمان مشهور و تحسین‌شده «اتاق» در ایران ترجمه و منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، نشر ستاک رمانی تازه از «اما داناهیو» را با عنوان «شگفتی» منتشر کرد.

«داناهیو» که پیش از این در ایران با رمان «اتاق» شناخته شده است در این رمان به سراغ یک مضمونی واقعی رفته است. داستان پنجاه دختر روزه‌دار که در آن ادعا شده آن‌ها توانسته‌اند بدون خوردن هیچ غذایی به زندگی خود ادامه دهند؛ دخترکانی که در انگلستان، اروپای غربی و آمریکای شمالی بین قرن شانزدهم تا بیستم میلادی زندگی کرده‌اند و به دلایل مذهبی روزه‌داری می‌کرده‌اند.

داناهیو در رمان خود به سراغ پرستاری می‌رود که برای نگهداری از دختری نوجوان به ایرلند فراخوانده می‌شود. او پس از سفری طولانی و خسته‌کننده به مکان مورد نظرش می‌رسد اما هیچ چیز طبق انتظارش پیش نمی‌رود. خانواده ادانل که الیزابت قرار است پرستاری از دخترشان را برعهده بگیرد برخلاف تصورش، فقیرند و مثل سایر مردم منظقه به‌شدت پایبند تعصبات و خرافات سنتی هستند. اما مشکل اصلی آنا، دختر نوجوان این خانواده، فقط یک چیز است: او چهار ماه است که به جز نوشیدن کمی آب، چیزی نمی‌خورد. البته الیزابت را برای پرستاری از او استخدام نکرده‌اند، او در قبال این دختر وظیفه دیگری دارد...

در بخشی از این رمان می‌خوانیم:

وقتی دختر بالاخره سینی غذا را آورد، راهبه سرش را خم کرد و دعای قبل از غذ را زمزمه کرد. لیب حدس زد که زن در دهه چهل یا پنجاه عمرش باشد. چشم‌هایش برجسته و دست‌های گوشتالود  دهقان‌ها را داشت. غذا ترکیبی از خوراک‌های مختلف بود: نان جو، کلم و نوعی ماهی.

لیب به دختر گفت: منتظر سیب زمینی بودم.

- پس باید یک ماه دیگر هم منتظر بمانید. آه، حالا لیب می‌فهمید که چرا این فصل گرسنگی ایرلند محسوب می‌شود. سیب‌زمینی را تا پاییز  برداشت نمی‌کردند.  

همه چیز طعم خاک می‌داد، اما لیب بشقابش را هم تمیز کرد. از زمان اسکوتاری که سهم غذای پرستارها را هم به اندازه سربازها کم کرده بود، لیب حتی یک لقمه را هم حرام نمی‌کرد.

سر و صدایی در میخانه بلند شد و بعد چهار نفر وارد قسمت غذاخوری شدند. مرد اول گفت: خدا همه شما را حفظ کند.

لیب که نمی‌دانست چه پاسخی بدهد، فقط سر تکان داد.

اما راهبه نجوا کرد: شما را هم همینطور و با لمس پیشانی و سینه و شانه‌های چپ و راستش صلیب کشید. سپس اتاق را ترک کرد...

این رمان با ترجمه مهسا خراسانی در ۴۰۷ صفحه با قیمت ۳۱ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 4161430

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha