به گزارش خبرگزاری مهر، قسمت دهم برنامه گستره شریعت با موضوع اخلاق و دین با حضور احد فرامرز قراملکی استاد دانشگاه تهران، منوچهر صدوقی سها پژوهشگر حوزه عرفان و انشاء الله رحمتی استاد فلسفه و حکمت اسلامی و اجرای قاسم پورحسن دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی پخش شد.
اخلاق با تعریف فلسفی نتیجه تربیت فرد است
صدوقی سها در ابتدا در تعریف اخلاق گفت: منظور از اخلاقی که ما در کلاس ها درباره آن صحبت می کنیم، اخلاق فلسفی است. از نظر تقسیمات فلسفی حکمای قدیم فلسفه را به نظری و عملی تقسیم می کردند. فلسفه نظری به الهی و طبیعی و ریاضی و فلسفه عملی به تدبیر نفس و تدبیر منزل و تدبیر مدون تقسیم می شد. ظاهرا اخلاقی که در عرف فلسفی گفته می شود به تدبیر نفس اطلاق می شود. درحالیکه امروز اخلاق اجتماعی و سیاسی بیان می شود و تعابیر فلسفی با تعابیر امروز یکسان نیست.
وی افزود: در مباحث فلسفی همواره اخلاق به تدبیر نفس اطلاق شده است. این تقسیم کلاسیک در فلسفه ماست. حکمای ما درباره حکمت عملی بسیار نوشته اند و آثار آن با حکمت نظری تفاوت زیاد دارد. حکمت یونانی در جامعه اسلامی ما وارد شده است و اسلام هم درباره این مسائل نظر دارد. اما آثار حکمت عملی از نظر تعداد با آثار حکمت نظری یکسان نیست. اخلاق با تعریف فلسفی نتیجه تربیت فرد است.
رحمتی در تعریف اخلاق گفت: تاملاتی که در دوران جدید درباره اخلاق صورت گرفته بسیار وسیع تر از آن چیزی است که ما در متون خود داریم و حوزه های اخلاق بسیار گسترده تر شده است. باید اخلاق را با اصطلاحات امروز معادل سازی کنیم. باید ببینیم چه تصوری از نهاد اخلاق داریم. اگر اخلاق را در حوزه زبان در نظر بگیریم شامل دو گزاره توصیفی و گزاره ارزش داورانه می شود و اخلاق در گزاره های ارزشی قرار می گیرد.
وی افزود: اخلاق با حوزه های عرف، قانون و فقه هم نزدیک می شود. ما باید و نبایدهای عرفی و قانونی داریم و بسیاری عرف را به عنوان ارزش اخلاقی در نظر می گیرند. اگر اخلاق را از عرف تفکیک نکنیم باید به نسبی گرایی اخلاقی روی بیاوریم. بایدهای اخلاق مطلق و بایدهای عرف مطلق نیست.
قراملکی هم در ادامه درباره تعریف از اخلاق گقت: واژه اخلاق اشتراک لفظی دارد ما باید دو معنا را از هم جدا کنیم. گاهی اخلاق به معنای علم اخلاق است. معنای دیگر از اخلاق علم اخلاق است به مثابه گستره معرفتی که موضوع آن اخلاق است. دانشمندان در این مقام سه دسته اند. عده ای در تعریف اخلاق از مناقشه های منطقی خارج نمی شوند. اخلاق را باید تعریف کرد اما نباید در آن راکد ماند.
وی بیان کرد: عده ای دیگر هم بی اعتنا به تعریف، ساختمان بزرگی از تصدیقات بلاتصور را می سازند. حد وسط این است که تعریف عملیاتی داشته باشیم. من در تعریف عملیاتی اخلاق را نوعی زیست و فراتر از کنش و منش و خلق می دانم. اخلاق نوعی سبک زندگی است و اخلاق زیستی مسئولیت پذیرانه است نسبت به حقوق طبیعی خویش و همه کسانی که در محیط ۳۶۰ درجه ما زندگی می کنند.
تعریف اخلاق آن را نسبی یا مطلق یا وابسته با فرهنگ نمی کند
قراملکی درباره مواجهه با اخلاق های گوناگون گفت: مساله اخلاق مطلق است یا نسبی در اینجا غلط به کار رفته است. درست این است که آیا اخلاق فرهنگ وابسته است یا جهان شمول است؟ معتقدم اخلاق جهان شمول است. زیست امروز ما در تعامل جهانی است و ما در تعامل جهانی نمی توانیم اخلاق فرهنگ وابسته داشته باشیم. بنابراین تعریف اخلاق آن را نسبی یا مطلق یا وابسته با فرهنگ نمی کند.
قراملکی اضافه کرد: معتقدم اخلاق زیست مسئولیت پذیرانه است و چون بر حسب حقوق طبیعی افراد تعریف می شود می تواند جهان شمول باشد اما در عین حال باید بین اصول جهان شمول و مصادیق فرهنگ وابسته فرق بگذاریم. رعایت حریم خصوصی اصل جهان شمول است و در همه مطالعات بین فرهنگی می بینید این اصل محترمی است. در زیست مسئولیت پذیرانه ما باید نسبت به حریم خصوصی توجه داشته باشیم. مصداق حریم خصوصی کاملا فرهنگ وابسته است زیرا فرهنگ ما با فرهنگ امریکایی متفاوت است.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا باید اخلاق را به مسئولیت تقلیل دهیم و یا اینکه اخلاق بنیاد است و بر اساس آن بنیاد می توانیم بگوییم اخلاق حوزه هایی را مانند مسئولیت پذیری جهت می دهد یا خیر؟ گفت: اخلاق در عالم انتزا و فضا تعریف ندارد. اخلاق متعلق به زیست آدمی است و هویت اخلاق به زیست آدم بازمی گردد. زیست را در تعریف اخلاق زیست مسئولیت پذیرانه می دانیم نه اینکه اخلاق را به زیست یا مسئولیت کاهش دهیم. وقتی سخن از اخلاق می کنیم سخن از گونه ای زیست مسئولیت پذیرانه می کنیم.
وی بیان کرد: اخلاق از نظر قدما ناظر به سطح بالاتر از کنش بوده است اما امروزه اخلاق را ناظر بر کنش می دانند. علم اخلاق برای ملکات نفسانی وضع شده است. علم اخلاق علم رفتار نبوده است بر خلاف فقه و حقوق که علم رفتار بوده است. علم اخلاق علم خلق است و خلق سطح بالاتر از رفتار است و رفتاررا هدایت می کند. خلق صفت نفسانی بوده است.
قراملکی افزود: قدمای ما اخلاق را بالاتر از سطح رفتار قرار می دادند. سطح بالاتر از رفتار ملکات بودند و نه هنجارها. اخلاق زیست ماست نه سایه ای از زیست و اخلاق همان زیست ماست.
صدوقی سها بیان کرد: حکما یکی از فرق هایی که بین حکمت نظری و عملی قائل شده اند این است که حکمت عملی ناظر بر اعمال است و گفته اند درست است که موضوع حکمت نظری موجودات تحت اختیار انسان است اما در مقام تقسیم حکمت نظری و عملی چنین نیست که حکمت عملی صرفا مطابق حکمت نظری فقط نظر باشد.
مساله جهان شمول باید بنیاد جهانی داشته باشد و الا معنی ندارد
وی درباره جهان شمولی مسئولیت پذیری گفت: جهان شمولی باید بنیاد جهان شمولی داشته باشد. اخلاقیات و عرفیات اگر بر مبنای مشترک نباشد، مختلف خواهد بود. مساله جهان شمول باید بنیاد جهانی داشته باشد و الا معنی ندارد. عرفیات ما با دیگر کشورها متفاوت است.
رحمتی در ادامه بیان کرد: آقای قراملکی مسئولیت پذیری را مقوم اصلی اخلاق دانستند و این تعریف به اعم است یعنی ما فقط در حوزه اخلاق مسئولیت پذیری نداریم بلکه در حوزه قانون و عرف هم مسئولیت پذیری داریم و چه بسا در آنجا شدیدتر هم باشد و چه بسا اخلاق را از حوزه های دیگر تفکیک کنیم.
وی اظهار کرد: سعی کنیم تعاریف جدیدتری از اخلاق داشته باشیم. ضمن اینکه حوزه اخلاق متفاوت از آن چیزی است که در گذشته بوده است. علم اخلاقی را نمی توان در این تعریف جا داد که قدما اخلاق را به معنی خلق می گرفتند. اخلاق امروز بسیار با کنش سروکار دارد. اخلاق امروز ظاهری است و نه باطنی.
رحمتی بیان کرد: اخلاق فضیلت و منش به باطن افراد بازمی گردد. من مدافع اخلاق فضیلت هستم اما این واقعیت که دنیای امروز به اخلاق کنش توجه نشان داده به دلیل ضرورت های جهان امروز است.
قراملکی در پاسخ گفت: قدما اخلاق را شامل خلق می دانستند اما امروز بیشتر به کنش تعبیر می شود و تعریف من اعم از هر دوی اینهاست و زیست مسئولیت پذیرانه اعم هر دو است. زیست مسئولیت پذیرانه اعم نیست زیرا تعریف من دارای قید بود و مسئولیت پذیری در قبال حقوق طبیعی افراد در محیط ۳۶۰ درجه. این قید از فقه و حقوق و هنجارها اخلاق را متمایز می کند.
رحمتی در ادامه گفت: اگر اخلاق متمایز می کند بحث مطلق بودن و نسبی بودن اخلاق کمال اهمیت را دارد. تا زمانی که اخلاق مطلق یا نسبی را تعیین نکنیم، بقیه مباحث ما به جامعه شناسی تبدیل می شود.
وی درباره اینکه امروز ما نباید با تمایز نوعی اخلاق مواجهه باشیم بلکه با بسط مرزهای اخلاق مواجهه هستیم، گفت: اگر اخلاق را به معنای خلق بگیرم نمی تواند تمام حوزه ها را پوشش دهد. نمی توان تعریفی که جامع باشد ارائه کرد. من با اقای قراملکی موافق هستم که تعریف عملیاتی ارائه داد. باید حوزه ای را مشخص کنیم که وفاق نسبی بر سر آن وجود داشته باشد.
مرز میان خلق و رفتار بسیار جدی است
قراملکی با بیان اینکه مرز میان خلق و رفتار بسیار جدی است، گفت: اخلاق را نزد قدما به خلق بازمی گردانید و امروز بیشتر در حوزه اخلاق کاربردی به کنش می پردازند. من معتقدم هم باید در پی اخلاقی بودن کنش ها و منش ها و هم اخلاقی بودن زیست بود. برای داشتن اخلاق جهان شمول باید بنیان های جهان شمول داشته باشیم. اما قدما تصور می کردند بنیان های جهان شمول عقل باید بتواند آن را کشف کنند. اما به نظر من این تئوری رقیب دارد. من معتقدم می توان بنای عقل را در مفهوم جهان شمول داشته باشیم و آن بنیان اخلاق باشد به معنای اعتبار جمعی انسان تجربه شده تاریخ.
وی افزود: بنیان جهان شمول با شیوه های مختلف به دست می آید و یکی از شیوه های آن قائل بودن به فطریات است مانند استناد شهید مطهری. عده ای شاید قائل به اعتبارات جمعی باشند. انسان تجربه شده تاریخی اعتبارات جمعی کم و بیش واحد دارد. بنیان جهان شمول را می توان از طریق های مختلف به دست آورد. مانند نظریه فطرت و نظریه اعتبارات جمعی.
صدوقی سها در ادامه گفت: ظاهرا جهانی ترین بنیاد به جز فطرت نمی تواند باشد و فطرت هم چون الهی است اخلاق غیرالهی مدار اخلاق تلقی نمی شود.
قراملکی بیان کرد: از منظر محمد ابن زکریای رازی اگر اخلاق را اینگونه تبیین کنید، دعوت اخلاقی محدود می شود زیرا در جامعه جهانی فطرت الهی همه حفظ نشده است و اگر فطرت الهی را پیدا کنید راه درازی در پیش دارید. ما باید اخلاق را به گونه ای تعریف کنیم که به زبان جهان شمول تمام فرهنگ ها را در خود داشته باشد.
رحمتی درباره تعریف از اخلاق گفت: تعیین حوزه اخلاق بخشی از بایدها و نبایدهای ما هستند که سه ویژگی دارند اول اینکه وضع آنها تعینی است و دوم اینکه ضمانت اجرای درونی و بیرونی دارند. سوم مطلق بودن آن است که معتقدان به اخلاق به مطلق بودن آن باور دارند.
قراملکی اضافه کرد: فارابی در فصول منتزعه، کار خوب انجام دادن شهروند را دارای سه حالت می داند. اول الزام بیرونی و دوم الزام درونی است. فارابی هیچ کدام را اخلاق نمی داند. اخلاق الزام ندارد. اخلاق نحوه زیستی است که بدون الزام درونی و بیرونی آن زیست حاکم باشد.
صدوقی سها با بیان اینکه نمی دانم به اخلاق جهان شمول می توان رسید یا خیر؟ گفت: من معتقدم می توان رسید و وجود دارد اما با داشتن ملاک و مراد از فطرت، فطرت الهی است.
پورحسن گفت: می توان به این تعریف رسید که تئوری رفتار انسان را انتخاب کردیم که هم با زیست و زندگی در پیوند است و هم با مهم ترین وجه حیات جمعی در نظامات بشری. ما جامعه ایرانی را اخلاقی می دانیم و به شدت تاکید می کنیم که در وضعیت کنونی تلقی ما این است که اخلاق در غرب جدی گرفته نمی شود اما در شرق و ایران مهم ترین بنیاد اخلاق است. شاید گاهی اخلاق را بر بسیاری از بنیادها ترجیج می دهیم. آیا ما در ایران با مساله بنیاد اخلاقی مواجه هستیم که زندگی را بر اساس اخلاق سامان می دهیم یا ما هم بر اساس سایر کشورها با بحران های اخلاقی مواجهه هستیم. بحران های اخلاقی از کجا شکل می گیرند و ما وقتی اخلاق را زندگی با مسئولیت دانستیم چگونه در جامعه ای که قانون حکم می داند با بحران های اخلاقی مواجهه باشیم؟ این به تعاریف مختلف از اخلاق بازمی گردد یا اینکه نیاز به پالایش مجدد در ایران داریم؟
اخلاق به نحوه زندگی فرد و جامعه بازمی گردد
صدوقی سها درباره اینکه ایران را جامعه اخلاقی می دانیم؟ گفت: اخلاق در جامعه فعلی بین دو معنا مشترک است. گاهی در عرف گفته می شود فلان شخص خوش اخلاق یا بد اخلاق است. و گاهی اخلاق فضیلت مدار گفته می شود. اگر اخلاق مقارن با زیست گفته شود، نمی توان اخلاق به این معنا را اطلاق کرد. زیرا هر کس برای خود نحوه زیستی دارد.
وی افزود: اخلاق به نحوه زندگی فرد و جامعه بازمی گردد اما الزاما رفتار افراد و جامعه دارای باید و نباید است؟ مردم نحوه زندگی عادی دارند. بنیادهای اخلاقی مطلق است و اگر بنیاد مطلق نباشد اخلاق تحقق پیدا نمی کند. اگر زیست فضیلت مدار بوده باشد اخلاقی خواهد بود اما اگر نباشد اینگونه نخواهد بود.
قراملکی بیان کرد: من زیست مسئولیت پذیرانه در قبال حقوق طبیعی افراد را اخلاق می دانم و پایبندی به حقوق طبیعی اخلاق در عین حال فضائل جهان شمول است. ما امروز به قدری در حوزه اخلاق توسعه یافته ایم که علم های اخلاق داریم. حداقل چهار علم اخلاق داریم که شامل فرا اخلاق، اخلاق هنجاری، اخلاق کاربردی و اخلاق توصیفی می شود. سوال شما مربوط به اخلاق توصیفی است.
وی افزود: ما باید وضعیت اخلاق معاصر خودمان را جامعه شناسی کنیم. این سوال مربوط به جامعه شناسی است یعنی در ایران وضعیت زیست فضیلت مدارانه به چه نحوی است؟ هیچ دانشگاهی علم جامعه شناسی اخلاق را جدی نگرفته است. درباره ایرانی ها سه نوع سخن گفته شده است: اول سیاه نمایی مطلق، دوم بهشت برین تصویر کردن و سوم نگاه واقع بینانه که در شرایطی اوج اخلاقی داریم اما در جاهایی می لغزیم.
وی ادامه داد: ما باید نگاه واقع بینانه داشته باشیم و ببینیم جامعه ما دارای چه مشکلاتی است که در بخشی از زمینه ها افول اخلاقی داریم. اما چرا اینگونه است؟
رحمتی در پایان گفت: در اینجا بحث اخلاق توصیفی مطرح می شود. وضعیت اخلاقی ما مناسب نیست و همه منتقد وضعیت اخلاق هستند اما اینکه چرا این گونه شدیم مساله مهمی است و نیاز به تخصص هایی از جمله جامعه شناسی اخلاق و روانشناسی اخلاق دارد. فیلسوفان، روانشناسان، جامعه شناسان و علمای دین باید دست به کار شوند و در زمینه اخلاق کارهایی را انجام دهند.
نظر شما