خبرگزاری مهر- گروه جامعه- آزاده سهرابی: دکتر ناصرالدّین کاظمی حقیقی دارای دکتری در روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی و عضو دایمی انجمن بین المللی پژوهش در پرورش و تعالی استعداد (IRATDE)، نایب رئیس انجمن علمی کودکان استثنایی ایران در سال ۱۳۹۳ اجرای بررسی ملّی نظام تلفیق و تفکیک دانش آموزان تیزهوش کشور با عنوان سنتز پژوهی مطالعات انجام شده در بارهٔ نظام آموزش و پرورش استعدادهای برتر: فراگیرسازی یا جداسازی (سفارش شورای عالی آموزش و پرورش) را به عهده داشت. وی که به عنوان مشاور مشاور در آزمون ورودی سازمان ملّی پرورش استعدادهای درخشان از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۹۶ فعالیت داشته و عضو هیات علمی دانشگاه است، در گفتگو با خبرنگار مهر، به نتایجی که در آخرین بررسی خود دست یافته و نظام تلفیق و تفکیک در بحث استعدادهای درخشان پرداخت. بخش دوم این گفتگو با در حالی از نظر می گذرانید که بخش نخست گفتگو را می توانید اینجا مطالعه کنید.
* آقای دکتر شما فرمودید کنار هم قرار گرفتن افراد با هوش های بسیار متفاوت در مدارس می تواند آسیب رسان باشد. یعنی فرض کنید در پایه هفتم فردی با بهره هوشی ۱۶۰ کنار یک فرد معمولی با بهره هوشی ۱۰۰ در یک کلاس ۳۵ نفره قرار بگیرد، آسیب این نوع اختلاط چیست؟
دکتر کاظمی حقیقی: همان طور که به تعریف هوش توجّه شد یعنی: «توانایی در یادگیری مفاهیم، تجربهٔ دانستهها و طبقهبندی آنها» پس هوش بالا به معنای سرعت یادگیری، حجم بالای یادگیری و راحتی یادگیری است. یک کودک با بهره هوشی ۱۳۰ هفت برابر سریعتر از یک کودک دارای هوش بهر ۷۰ یاد می گیرد.
خوب حالا تصور کنید کودک تیزهوشی که دارای هوشبهر ۱۴۰ به بالاست که طبعا یک درس را در همان ده دقیقه اول کلاس فرا می گیرد، با چهل دقیقه باقیمانده کلاس باید چه کار کند؟ باید تحمّل کند، بقیه هم به او برسند؟ آیا ما می خواستیم ظرفیت تحمل را در این بچه ها تقویت کنیم، آیا واقعا ظرفیت تحمل بالا می رود؟ یا این گونه کودکان را بیشتر عصبی می کند؟
بگذارید مثال بزنم، در کنار هم بودن به چه معناست؟ فرض کنید هوش من و شما در حد معمولی است. به ما بگویند بازدیدی خواهید داشت از سازمان های حمایتی بهزیستی که بچه ها یا افرادی را به خاطر مشکلات ذهنی و حرکتی شان فقط نگهداری می کنند، ما می خواهیم یک تورعلمی برگزار کنیم، سه ساعت هم وقت داریم، شما می بینید همان نیم ساعت اول ۸۰-۷۰ درصد عزیزان حالشان عوض می شود و بیرون می آیند، تحمل ندارند. پرستارهایی که برای اینها کار انجام می دهند، فوق العاده شغل می گیرند که باید هم بگیرند. در ویژگی های تعریف این پرستارها ویژگی های خاصی ذکر شده است، باید بتوانند کار با این افراد را تحمل کنند. آیا ما حاضرهستیم در یک دوره آموزشی با این بچه ها به سر ببریم؟ سمت چپ و راستتان که نگاه کنید ببینید در کلاس و در جمع ۳۷-۳۶ نفره انواع و اقسام عقب ماندگی ذهنی با میانگین ۵۵، ۶۰ اعم از سندرم داون یا سایر عقب ماندگی ذهنی وجود دارد؟ چقدر می توانید این شرایط را تحمل کنید؟ یک کودک پنج ساله تیزهوش روزی حدودا پنج ساعت و شش روز هفته و ۸ ماه در سال و به مدت ۷ سال از عمرش را در پیش دبستانی و دبستان را تحمل می کند. آثار این مدت از بهترین دوران کودکی اش چه خواهد بود؟ او را شاداب ، بانشاط و با طراوت می کند؟!
الان سه سال هم به این شرایط اضافه کنید، عوض این تحمل پذیری چه چیز به آن بچه می دهید؟ یک نفر به من بگوید بر اساس سیستم تلفیق برای افراد تیزهوش، مهارت های زندگی آنها را افزایش داده است، بهداشت روانی آنها را بالا برده است؟ مهارت های اجتماعی به آنها یاد داده است؟ شادابی و اصطلاحاتی نظیر این را تضمین کرده است. مستند صحبت کنند و بگویند در ۵ سالگی یک کودک تیزهوش در این نقطه از شادابی و مهارت اجتماعی و... قرار داشته است و در ۱۲ سالگی به این سطح بالا رسیده است.
*شما یک جدولی در کتابتان ارائه کردید که نشان می دهد ۸۷کشور به پرورش استعدادهای درخشان توجه ویژه کرده اند.
- بلی توجه به آموزش ویژه کودکان تیزهوش و پرورش استعدادهای درخشان در جهان در حال گسترش و رشد است. گزارشهای اخیر نشان می دهد که کشورهای نیجریه، صربستان، تایوان، هنگ کنگ و سنگاپور هم به راهبرد جداسازی در آموزش کودکان تیزهوش ملحق شدند. در واقع دنیا به سمت تفکیک در حال حرکت است.
*اگر عده ای بگویند در نیجریه و بسیاری از کشورها شمار مدارس ویژه استعداد درخشان محدود است و در کشور ما بیش از حد نیاز، پاسخ شما چیست؟
- اولاً اولویت نیازها این است که کودکان تیزهوش در مقطع ابتدایی تحت آموزش ویژه قرار گیرند. آیا حتی یک دبستان دولتی در سطح کشور سراغ دارید که دانش آموزان تیزهوش خود را آموزش ویژه می دهد؟ حتی یک دبستان؟ از آموزش ویژه گذشتیم. آیا حتی یک دبستان دولتی در سطح کشور سراغ دارید که دانش آموز تیزهوش خود را شناسایی کرده باشد؟ حتی باهوش را(و نه تیزهوش)؟ سراغ نداریم اگر بود با برجستگی اعلام می شد.
البته دبستان ویژه کودکان تیزهوش در قالب یک طرح ملی را پی ریزی کرده بودیم و به مدت حدودا پنج سال در سه استان سمنان و قم و تهران بزرگ نیز تحت نظارت بنده اجرا شد و نتایج بسیار درخشانی داشت. مقرر بود شورای عالی آموزش و پرورش گزارش اجرای طرح از این جانب دریافت کند تا در سطح کشور تعمیم پیدا کند اما با کمال تعجب بدون توجه به گزارش بنده یکباره هر سه دبستان همراه با این طرح ملی که با تأیید و پشتیبانی وزیر وقت همراهی داشت، در سال ۱۳۹۲ منحل شد!
ثانیاً نیت و اراده ای که می گوید دیگر در پایه هفتم پذیرش تیزهوشان نداریم مهم است. اراده ای که می خواهد این توجه را به سمت پایه دهم بکشاند که عملا حذف سمپاد است. ما یک سازمانی داشته ایم که طی ۴ دهه ریشه دوانده بود و الان می گوییم از اساس داشتنش اشتباه بوده است و یکباره هر چه داشته ایم را دور می ریزیم.
نکته علمی قضیه هم اینجاست که توجه به تیزهوشی اساسا از اختلاط و تلفیق شروع می شود و از یک فضای ناهمگن آغاز می شود. مثلا مدارس روستایی ما در سابق همین نوع اختلاط را داشتند. این مدارس عموما جایی برای نگهداری بچه ها بودند. در هر نیمکت یک پایه درسی، و تیزهوش و کند ذهن کنار هم بودند. تمام مطالعات و فرا تحلیل ها که با یک برنامه مداخلاتی اثر بخشی یک سیستم را می سنجند، نشان داده است اگر فضا را مختلط کنیم و اختلاط هوش و توانایی و استعداد و... داشته باشیم، کمترین اثر بخشی را در جلو بردن فرد تیزهوش دارد.
*یعنی حوزه تلفیق کمکی به فرد تیزهوش نمی کند؟
- در تلفیق معمولا سیاست آموزشی مختلط برگزار می شود. به طور کلّی کوششهای آموزشی برای کودکان تیزهوش در چارچوب برنامهٔ عادی مدارس، معمولاً اثرات درخشانی ندارد. معلّمان، کمکهای خیلی کمی می توانند به دانش آموز تیزهوش در کلاس معمولی و مختلط بکنند. آموزگار در چنین فضایی نمی داند با هر دانش آموز باید چگونه برخورد کند. کتابهای درسی برای جمعیت دانش آموزی با بهره هوشی معمولی تألیف شده اند. آموزگاران برای کار با دانش آموزان با بهره هوشی متوسط (۸۵ تا ۱۱۵) تعلیم دیده اند نه برای تیزهوشان. روشهای تدریس نیز همین طور. پس در واقع در این شیوه عملاً نیاز تحصیلی تیزهوشان تأمین نمی شود. در سیاست آموزشی مختلط معمولا بر نگهداری کودک و نوجوان در ساعاتی مشخص در نهادی به نام مدرسه تأکید می شود این پایین ترین سطح آموزش است که البته فلسفه نیرومندی در پشت سر خود دارد. اینکه کاری کنیم به جای آنکه بچه ها در کوچه و خیابان در معرض آسیب باشند، آنها را یکجا جمع کنیم و از آسیب اجتماعی دورشان کنیم و این میان نکاتی هم به آنها آموزش دهیم. در چنین سیاستی انتظار نیست نخبه ای تحویل جامعه شود. در واقع آسیب اجتماعی کنترل می شود اما از نظر نیازهای آموزش و پرورش در نازل ترین سطح قرار دارد.
کلاس های عادی برای دانشآموزان تیزهوش در مدارسی که برنامههای رسمی ویژهٔ تیزهوش دارند، شبیه کلاس هایی است که برنامهٔ رسمی برای تیزهوشان ندارند. علّتش در سه چیز است: ناهمگونی در انواع توانایی کودکان، ناهمگونی در سطوح توانایی کودکان و ناهمگونی در آمادگی برای زمینهها و موادّ درسی
خیالتان را راحت کنم «کلاس های عادی برای دانشآموزان تیزهوش در مدارسی که برنامههای رسمی ویژهٔ تیزهوش دارند، شبیه کلاس هایی است که برنامهٔ رسمی برای تیزهوشان ندارند. علّتش در سه چیز است: ناهمگونی در انواع توانایی کودکان، ناهمگونی در سطوح توانایی کودکان و ناهمگونی در آمادگی برای زمینهها و موادّ درسی.
*دلایل دیگر شما برای مخالفت با حذف سمپاد چیست؟
همین بحث شادابی و نشاط که روی آن تاکید می شود. کودک تیزهوش از ۵ سالگی تیزهوش است و در اوج شادابی و نشاط و انگیزه درونی و رضایت از زندگی به سر می برد. ما او را در شرایطی قرار می دهیم که بابت سوال های مداومش تحقیر می شود. گاه سواد کودک از معلم هم بیشتر است. ما معلم های ابتدایی در مدارسمان همه علوم را یکنفره درس می دهند. ریاضی، ادبیات فارسی علوم پایه و... این معلم جوابگوی نیازهای تحصیلی کودک تیزهوش نیست چون دانش او وسیع اما با عمق کم است. کودک تیزهوش کسی است که سنّ هوشی او دو و نیم تا سه سال از سن تقویمی او بیشتر است. او سالها شکاف میان خود با همکلاسی های متوسط خود را تحمّل کرده است و حتی گاه استهزا شده است. یک نفر به من از مزایای ادامه تلفیق با سیاست مختلط برای افراد تیزهوش بگوید.
* بحث این است که گفته می شود طرحی مانند شهاب قرار است ارتقاء سیستم آموزشی باشد. پس دیگر مدارس ما ناهمگن از نظر اختلاط نخواهند بود.
-اولاً طرح شهاب طرحی است مانند صدها طرح در دنیا برای استعداد یابی و استعدادپروری. ربطی به نظام آموزشی ویژه کودکان و نوجوانان تیزهوش ندارد. ما در باره یک نظام آموزش معتبر و استوار برای دانش آموزان تیزهوش کشور صحبت می کنیم. سوال ما این است: استراتژی وزارت آموزش و پرورش برای آموزش ویژه دانش آموزان تیزهوش چیست؟
از این گذشته بهتر است دوستان وعده نسیه ندهند. از سال ۸۲ که مشغول طرح شهاب بوده اند به بنده یک مدرسه نشان بدهند که صفر تا صد بچه ها را استعداد یابی کرده است. ۱۴ سال است برای طرح شهاب وقت داشته اند و این زمان کمی نیست. فرض کنید ورودی سمپاد در حال حاضر ۱۵ هزار نفر است. کاری به درستی و غلطی میزان پذیرش ندارم. اگر تا به حال نتوانسته اند بر اساس این طرح این ۱۵ هزار نفر را بدون آزمون شناسایی کنند، در آینده هم نمی شود. به جای پانزده هزار نفر، هزار و پانصد نفر را بر اساس این طرح معرفی کنند. وزیرآموزش و پرورش اخیرا گفته اند قرار است این طرح در پایه هفتم هم اجرا شود! طرح شهاب اساسش برای استعدادیابی و هدایت استعداد در سال های اول تحصیلی یعنی در مقطع ابتدایی و در سه سال اول دبستان پی ریزی شد. مقرر بود مانند هر کشور پیشرفته در این زمینه، شناسایی استعداد در سنین اولیه کودکی انجام شود و به سرعت برنامه های هدایت یا پرورش استعداد را اجرا کنیم. اگر ما مدام در حال استعدادیابی باشیم پس کی قرار است پرورش استعداد داشته باشیم؟
کودک وقتی شش سالش تمام می شود، به ۶۵ درصد رشد هوشی خودش رسیده است که او را در پایه اول تحصیلی تحویل می گیریم در یازده سالگی به ۸۵ درصد رشد هوشی خودش می رسد حدود پایه ششم تحصیلی. روانشناسی تحوّل برای پرورش استعداد دست مربیان را بسته است
کودک وقتی شش سالش تمام می شود، به ۶۵ درصد رشد هوشی خودش رسیده است که او را در پایه اول تحصیلی تحویل می گیریم در یازده سالگی به ۸۵ درصد رشد هوشی خودش می رسد حدود پایه ششم تحصیلی. روانشناسی تحوّل برای پرورش استعداد دست مربیان را بسته است. در ۱۵ و ۱۶ سالگی رشد هوش تقریبا به پایان می رسد مؤثّرترین تدابیر پرورش استعداد از زیر ۱۵ و ۱۶ سالگی استفاده کرده اند. شرایط تحولی انسان اجازه نمی دهد تا هر زمان که خواستیم پرورش استعداد را به تعویق بیندازیم. طرحهای نیرومند استعدادیابی باید در سنین پیش دبستانی به کار گرفته شود و از سالهای دبستانی برای پرورش استعداد کمک گرفته شود نه آنکه استعدادیابی را در دبیرستان انجام دهند پس چه وقت پرورش استعداد صورت می گیرد؟
*برگردیم به نظام تلفیق و تفکیک...
- مخالفان جداسازی ما را به طور علمی قانع کنند که در راهبرد تلفیق چگونه نیازهای فرد تیزهوش برآورده می شود. با یک مطالعه علمی این را نشان دهند و در کشور خودمان و بر مبنای داشته های خودمان. ما را به سیستم تلفیق در کشورهای دیگر ارجاع ندهند. ضمن اینکه در دنیا حرکت از تلفیق به سمت تفکیک است. ما چیزی داریم به عنوان اندازه اثر. تا سال ۲۰۱۵ بدون هیچ مبالغه ای در جدولی در کتاب «آموزش و پرورش برای استعداد و تیزهوشی» بیان شده برنامه های جداسازی در مقایسه فراگیرسازی یا تلفیق قویترین اندازه اثر را ازحیث آثار تحصیلی درخشان برای تیزهوشان داشته اند. کمترین ضریب اثر تحصیلی متعلق به برنامه های مختلط است. با توجه به این دستاوردهای علمی و پژوهشی آیا یک کودک تیزهوش با بهره هوشی ۱۴۰ می تواند در مدرسه عادی رضایت تحصیلی داشته باشد. باید خودش را در سطح معمولی و متوسط تنزل دهد؟!
*چرا ما باید یک نفر با بهره هوشی ۱۴۰ را برسانیم به سطح معمولی. بعید می دانم چنین نیتی در کار باشد.
-خب دوستان می خواهند مهارت اجتماعی را افزایش دهند.
*آیا مهارت اجتماعی با تیزهوشی در مغایرت است؟
- خیر اما دوستانی که این موضوع را درباره افراد تیزهوش مطرح می کنند شناختی از دنیای آنها ندارند. تعامل نزد این افراد تعریف مشخصی دارد و این افراد فردیت بسیار برایشان مهم است. اصلا برای همین پیشرفت می کنند. شما می بینید افراد باهوش بسیار از کلمه «من» استفاده می کنند. این من از تکبرو خودبینی آنها نمی آید بلکه از آنجایی می آید که فردیت خود را اثبات کنند. آنها به چنین فردیتی نیاز دارند و حالا ما می خواهیم این فردیت را از آنها بگیریم و چه چیز به آنها بدهیم؟ مهارتهای اجتماعی تیزهوشان با احترام به فردیت و استقلال آنها رشد می کند نه انکار تفاوت و سعی در شبیه سازی عمومی. مهارتهای اجتماعی تیزهوشان با فضای همگن و متجانس دانش آموزی فراهم می شود نه با فضای مختلط و ناهمگون باید کنار کسی بنشیند که با او همگون است نه ناهمگون: «کبوتر با کبوتر باز با باز».
ما در حال حاضر سیاست آموزشی مختلط در اکثریت مدارسمان در سطح گسترده داریم و می بینیم که اتفاقا موفق نبوده اند. کسی انتظار ندارد افراد در این مدارس لزوما به دانشگاه بروند یا شغل های تخصصی انتخاب کنند. بسیاری از آنها دیپلم می گیرند و وارد بازار کار می شوند. الان ۱۰ نفر تیزهوش را بگذارید در چنین مدرسه ای و نتیجه بیاورید که فرد تیزهوش روی فرد معمولی اثر گذاشته است. هیچ وقت چنین اثری اتفاق نمی افتد بلکه خود دانش آموز تیزهوش دچار ناسازگاری و انزوا می شود.
با ادله علمی و پشتوانه های پژوهشی روا و معتبر استدلال شود در فضای مختلط چند سطحی و ناهمگون از لحاظ هوشی، مهارتهای اجتماعی کودکان و نوجوانان تیزهوش افزایش یافته است.
حال آن که ما در کتاب «آموزش و پرورش برای استعداد و تیزهوشی» نتیجه نزدیک به هزار و نهصد پژوهش در طی شصت سال را ذکر کرده ایم که برنامه های فردی و جداسازی قویترین آثار را در مهارتهای اجتماعی دانش آموزان تیزهوش دارند. نتیجه درست عکس و خلاف آن چیزی است که منتقدان جداسازی ذکر کرده اند.
در مدارس تفکیکی «دانش آموز محوری» در اوج خودش است که شرایط را برای شادابی و نشاط ومهارتهای زندگی فراهم می کند.دانش آموز تیزهوش اینگونه رشد می کند.
* ببینید بحث بر سر این است که همه چیز درس نیست و قرار است ما مهارت اجتماعی را در زندگی کنار یکدیگر یاد بگیریم. با این استدلال باید چه کنیم؟
- باید این واقعیت را بپذیریم که هدف اولیه مدارسمان عملا به پیشرفت تحصیلی دانش آموز بیشتر از یا یاد دادن مهارتهای اجتماعی می پردازند. اگر هدف مهارت اجتماعی هم هست به من بگویند یک فرد در ۵ سالگی در چنین سطحی از مهارت اجتماعی بوده بعد از پایه ششم در چنین سطحی قرار گرفته است. نمونه عینی بیاورند. بگویند با روش ما شادی و نشاط و مهارت اجتماعی رشد پیدا می کند. ما را باد ادله علمی متقاعد کنند که مدارس سمپاد مانع نشاط و شادابی و مهارتهای اجتماعی وزندگی دانش آموزان دبستانی است. آیا پژوهش معتبر ملی وجود دارد؟ تغییر سیاستهای ملی باید مبتنی بر پژوهشهای کلان بسیار معتبر و روا در سطح ملی باشد. آیا بررسی معتبری درسطح ملی انجام شده است که دلالت بر بازداری مدارس سمپاد از شادابی، نشاط و مهارتهای اجتماعی دانش آموزان دبستانی کند؟!
آقایان شاید هنوز به بزرگی و اهمیت موضوع پی نبرده اند: «انحلال راهبرد جداسازی برای دانش آموزان تیزهوش» ما با تغییر یک سیاست آموزشی چهل ساله مواجهیم. پس مستندات بسیار محکمی می خواهد.
*یکی از راه ها هم این است که می گویند فرد تیزهوش جهشی بخواند.
- به نظرم ما به عهد نوسنگی داریم باز می گردیم. من از دوستان با این استدلال ها تعجب می کنم. ما تنها کشوری هستم که از تفکیک به سمت تلفیق باز می گردیم که در تاریخ تیزهوشی دنیا انگشت نما خواهیم شد. در تمام این سال ها افرادی را به بنده معرفی می کردند که جهشی بخواند و من زیر بار نمی رفتم. می گویند یک فرد تیزهوش به جای آنکه کلاس اول بنشیند برود کلاس چهارم ابتدایی بنشیند. اینها آسیبهای روانی همنشینی یک دختر ۷ ساله با دختری ۱۰ ساله را درک می کنند؟
از یک سو شعارهایی مانند شادابی و نشاط و مهارتهای اجتماعی سر داده می شود و از طرف دیگر «جهش»! آیا او شادی و نشاط و مهارت اجتماعی یاد می گیرد یا مورد حسادت واقع می شود و از بابت کوچکی تحقیر می شود؟ همه این راه ها رفته شده. ما موردی داشتیم که علی رغم مخالفت ما ولی با اصرار شورای عالی آموزش و پرورش کودک شش ساله ای در پایه اول راهنمایی یکی از مراکز سمپاد جای گرفت از همان سال نخست دچار افسردگی شدیدی شد که همان شورا متقاعد شد که باید از مرکز سمپاد خارج شده و تدبیر دیگر برای ادامه تحصیلش اتخاذ شود اما آثار این افسردگی تا سالها باقی ماند و وضعیت تحصیلی اش اساسا بهم ریخت. این کودک تا سالها شادابی و نشاط را در خودش ندید.
* آقای دکتر یکی از انتقادها این روزها به مدارس سمپاد این است که بیش از حد گسترش پیدا کرده است....
- گسترش را باید با رعایت موازین فنی سامان دهیم راه حلش انحلال نیست سامادندهی است. این که عرض می کنم استراتژی آموزش و پرورش ابهام دارد، همین است
در دو حوزه از حیث استراتژیک سردرگمی دارند:
۱) «نظام پرورش استعداد جمعیت دانش آموزی کشور»
۲) «نظام آموزش ویژه دانش آموزان تیزهوش کشور»
بحث من این است که بالاخره ما می خواهیم کودکان تیزهوش را بشناسیم یا نه؟ در کل مقطع دبستان نمی خواهیم چنین افرادی را شناسایی کنیم؟ خب شناسایی کردیم با او می خواهیم چه کاری کنیم؟ انحلال راهبرد جداسازی دانش آموزان تیزهوش، احترام و بزرگداشت نخبگان نیست.
انحلال راهبرد جداسازی در پانزده سال اوّل زندگی نخبگان یک پیام روشن به آنها دارد: فردیت و جایگاه متمایز و متفاوت شما در سالهای اول زندگی اهمیت ندارد.
ببینید همانطور که گفتم فرد تیزهوش را باید به لحاظ شخصیتی شناخت. این افراد عموما اهل فردی کار کردن هستند و همه زندگی آنها فردی کار کردن است. الان احساس می کنند به جایگاه فردی آنها توهین شده است. بعد اینکه ما یکباره می گوییم ۴۰ سال اشتباه کرده ایم این بسیار روش عجیبی است
ببینید همانطور که گفتم فرد تیزهوش را باید به لحاظ شخصیتی شناخت. این افراد عموما اهل فردی کار کردن هستند و همه زندگی آنها فردی کار کردن است. الان احساس می کنند به جایگاه فردی آنها توهین شده است. بعد اینکه ما یکباره می گوییم ۴۰ سال اشتباه کرده ایم، این بسیار روش عجیبی است. عمده دلایل مهاجرت نخبه ها از سمت جنوب اصطلاحا به سمت شمال نگاه احترام آمیزی است که در آن طرف وجود دارد. این طرف به فرد نخبه می گویند تو با دیگران فرقی نداری. اما او که می داند با دیگران فرق دارد. از ۵ سالگی متوجه تفاوتش شده است. حتی متوجه تفاوتش با برادر و خواهرهایش شده است. اتفاقا اولین جایی که خودباوری این افراد بالا می رود جایی است که این تفاوت را حس می کنند. بعد فکر می کنند چگونه با این تفاوت کنار بیایند و بعد نگاه می کنند ببینند از این تفاوت حمایت می شود یا نه. اولین مصرف هوش این افراد صرف شناخت خود می شود.
ما اگر همه اینها را از این فرد بگیریم ریشه مسئولیت پذیری را در این افراد از بین برده ایم. بعد در دهه سوم زندگی از آنها مسئولیت پذیری می خواهیم.
*یکی از اساتید علوم تربیتی به این اشاره کردند که در مدارس تلفیقی افراد تیزهوش شناسایی می شوند و یاور معلم می شوند. آیا این روش جایگزینی نمی تواند باشد؟
- اولا تذکّر دهم این حوزه یک قلمرو تخصصی است که در زمینه روانشناسی و آموزش استثنایی جای می گیرد با در واقع فوق تخصّص گرایش تخصصی تیزهوشی و خلاقیت. اظهار نظر در حوزه تعلیم و تربیت افراد تیزهوش آمادگیهایی فراتر از تخصّصهای آکادمیک تیزهوشی و خلاقیت را می طلبد تجارب حرفه ای تنگاتنگ با تیزهوشی و انواع آن در سنین مختلف باید با آنها بود و سپس به تخصص آکادمیک، تجارب حرفه ای را افزود. پس لطفا درک کنیم این قلمرو علمی بسیار ریشه دار و گسترده و یپچیده است که سالها تخصّص و تجربه متفاوت و ویژه را اقتضا می کند. ثانیاً باید بدانیم«برنامه همیاری» یکی از ضعیفترین برنامه ها حتی در سیاست آموزشی مختلط قلمداد می شود: اندازه اثر این برنامه در جنبه های تحصیلی و روانی و اجتماعی صفر و بعضاً منفی است.
نظر شما