به گزارش خبرنگار مهر، با توجه به اعلام نماینده حقوقی ناجا مبنی بر اینکه نیروی انتظامی شاهدان عینی از ماجرا دارد، قاضی محمدی کشکولی از دو نفر از شاهدان حادثه پاسداران خواست با رعایت قانون و سوگند در محضر خدا، حقیقت ماجرا را بیان کنند.
گروهبان محمدحسین زارع یکی از پرسنل ناجا و از شاهدین ماجرا، پس از حضور در جایگاه، خطاب به قاضی محمدی کشکولی گفت: قبل از اینکه نزدیک اتوبوس برویم، آنها به قصد کُشت با کوکتل مولوتف میخواستند ما را آتش بزنند و حتی آن را به سمت ما نیز پرتاب کردند؛ به طوری که برخی از نیروهای ما دچار آسیب شدند.
وی با بیان اینکه ما برای پراکنده کردن آشوبگران رفته بودیم، گفت: حدود ۵۰-۴۰ نفر بودند و ما برای پراکنده کردن آنها به داخل کوچه رفتیم که دیدیم اتوبوسی در حال آمدن است؛ راه را باز کردیم اما وقتی به ما رسید، سرعتش را زیاد کرد و من هم به سمت دیگری از خیابان پرت شدم.
شاهد ماجرای پاسداران در خصوص نحوه به شهادت رسیدن مأموران ناجا نیز توضیح داد: من خود دیدم که شهید امامی، یک نفر را به سمت دیگری انداخت که او آسیب نبیند؛ شهید بایرامی هم در سمت دیگری بود و فریاد میزد که مردم کنار بروند و بعد همین آقای ثلاث از روی آنها رد شد.
مغز شهدای ناجا کف خیابان ریخته بود
گروهبان زارع با بیان اینکه مغز شهدای ناجا کف خیابان ریخته بود، گفت: اتوبوس طوری از روی برخی از شهدا رد شده بود که سر آنها متلاشی شده بود.
وی در پاسخ به این سئوال قاضی مبنی بر اینکه چطور راننده اتوبوس بازداشت شد، گفت: او در ترافیک گیر افتاد و بازداشت شد؛ من حدود ۲۰۰ متر از مکان بازداشت وی فاصله داشتم.
زارع در پاسخ به سئوال دیگر قاضی مبنی بر اینکه بعد از برخورد اتوبوس، آیا کسی به سمت آن تیراندازی کرد، گفت: هیچکدام از ما سلاح گرم نداشتیم.
شاهد ماجرای پاسداران در پاسخ به این سئوال قاضی مبنی بر اینکه جای گلوله در شیشههای اتوبوس است، گفت: ما سلاح گرم نداشتیم.
قاضی پرسید؛ آیا به چشم خود، راننده اتوبوس را دیدید که زارعی پاسخ داد: بله او ابتدا آهسته حرکت میکرد، بطوریکه ما فکر میکردیم یگان ویژه نیرو آورده است؛ اما پس از آن سرعت گرفت.
ابوالفضل علیزاده از دیگر پرسنل ناجا و شاهدان ماجرا در خصوص جزئیات حادثه خیابان پاسداران گفت: به محض رسیدن ما به مکان، آشوبگران خیابان را بسته بودند، فرمانده دستور داد آنها را متفرق کنید. اتوبوس از روبرو به سمت ما آمد و چون سرعت کمی داشت، بچهها راه را برای او باز کردند.
وی افزود: به سمت چپ و سپس به سمت راست حرکت کرد و اولین نفر، سرباز علمدار بود که زیر گرفت.
علیزاده تصریح کرد: شهید امامی هم بین اتوبوس و ماشین گیر کرد و سرش زیر اتوبوس ماند.
این شاهد ماجرا با بیان اینکه ظاهر صورتهای شهدا معلوم نبود، اظهار داشت: ما از روی اِتیکتها فهمیدیم که از بچههای ناجا هستند؛ ما سلاح گرم و سلاح سرد نداشتیم و حتی سپر هم برای دفاع از خود نداشتیم.
نظر شما