خبرگزاری مهر، گروه سیاست_محمد مهدی ملکی: رسانه و مدیریت این ابزار قدرتمند پیچیدگی ها و ظرایف خاص خود را دارد و برای درک و فهم این مساله باید ابعاد مختلف کار در رسانه را مورد بررسی قرار داد تا متوجه شد که مزایا و معایب آن چیست، فراز و نشیب های آن چیست و البته که از طُرق مختلف می توان به این نتیجه دست یافت.
شاید یکی از مهم ترین عرصه های نبردی که امروز در جهان وجود دارد، نبرد رسانه ای است، این ابزار قدرتمند می تواند بر افکار عمومی تاثیرگذار باشد و این همان نکته اصلی است که صاحبان رسانه های داخلی و جهانی جهت نیل به اهداف خود به دنبال آن هستند. در چنین وضعیتی قطعا مولفه های متعددی می تواند بر میزان تاثیرگذاری بیشتر رسانه ها اثرگذار باشد از جمله، قدمت، مدیریت صحیح رسانه ای مطابق با اصول حرفه ای و رعایت اصل اخلاق، امانتداری و دیگر عناصری که هر رسانه ای برای تبدیل شدن به منبع موثق خبر باید از آن برخوردار شود.
رسانه ها در هر کشوری، وظایف مختلفی دارند و یکی از آنها اطلاع رسانی اخبار در حوزه های مختلف داخلی و خارجی است که معمولا با جهت گیری های خاصی هم از سوی آنها این امر اتفاق می افتاد. یکی دیگر از وظایف و کاربردهای رسانه، رساندن حرف دولت و حکومت متبوع آن رسانه و تببین دیدگاه های مسئولان آن در حوزه های مختلفی است که در ابعاد داخلی و خارجی با آن مواجه هستند.
برای این منظور به سراغ «مرتضی غرقی» خبرنگار بین الملل رسانه ملی که سابقه ای طولانی در امر خبر و خبرنگاری دارد و عرصه های مختلف داخلی و خارجی را درک کرده، رفتیم تا وی برخی از خاطرات خود را بیان کند.
متن کامل گفتگوی خبرگزاری مهر با مرتضی غرقی بدین شرح است:
* با توجه به تجربه جنابعالی در صحنه های مختلف بین المللی، پروتکل رسانه ای کشورهای خارجی در قبال سفر مقامات دیگر کشورها در مقایسه با آنچه در ایران شاهدش هستیم، به چه ترتیب است؟
سلام ، تشکر می کنم از خبرگزاری مهر که این فرصت را در اختیار یکی از همکاران خود قرار داده است تا برخی مشکلات در عرصه رسانه را بطور شفاف بیان کند، با ید عرض کنم زمانی که یک مقام خارجی وارد تهران می شود باید علاوه بر بهره برداری در زمینه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در بُعد رسانه ای نیز بهره برداری لازم را داشته باشیم، اما از آنجا که موضوع رسانه برای مقامات ما جا نیفتاده به تنها چیزی که در مذاکرات دو جانبه توجه ندارند رسانه است که البته بخشی از آن مربوط به مشغله های کاری است و بخشی نیز مربوط به بی اهمیت بودن نقش رسانه در ذهن آنها است و همین موضوع موجب شده حقوق رسانه ای کشور که در راستای اهداف سیاسی و اقتصادی یک سفر تعریف می شود محقق نشود.
خاطرم است که یکی از معاونین وزیر خارجه به من می گفت که در زمان ریاست جمهوری مرحوم هاشمی، آقای پوتین پس از ملاقاتی که با آقای هاشمی داشت به ایشان گفته بود یکی از خبرنگاران ما از تلویزیون روسیه قصد مصاحبه با شما را دارد اما دفترتان وقت این گفتگو را تنظیم نمی کند از شما درخواست می کنم زمانی را جهت گفتگو با خبرنگار ما در نظر داشته باشید و اقای هاشمی هم دستور انجام آن را داده بود، منظورم این است کسی مثل آقای پوتین خودش را هزینه می کند تا خبرنگار و رسانه کشورش به اهداف رسانه ای خود برسد چرا که آنها رسانه را در راستای سیاست خارجی و امنیت ملی کشورشان می بینند، اما مقامات ما این موضوع را صرفا به زبان مطرح می کنند ولی در عمل اقدام خاصی را شاهد نیستیم.
به نظرم نهاد های مسئول در این امر باید حرکت جدی انجام دهند و صریحا بگویم جای تأسف دارد که مقامات ما حاضر نیستند کمترین هزینه ای را برای رشد و حضور رسانه های ایران در عرصه بین المللی داشته باشند که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت امور خارجه در راس این موضوع هستند که متاسفانه تاکنون گام جدی در این خصوص برنداشته اند.
به طور مثال ما برنامه ای به عنوان «بدون مرز» را در تلویزیون روی آنتن بردیم که برنامه ای گفتگو محور است و براساس موضوعات سیاست خارجی، در گستره منطقه ای و بین المللی تعریف شده است.
ما در این برنامه با مقامات خارجی که به تهران می آیند گفتگوهایی را ترتیب می دهیم و به نظرم باید همه کمک کنند تا این برنامه که یکی از شاخص ترین برنامه های سیاست خارجی تلویزیون در چند دهه اخیر به حساب می آید بتواند داوم آورد، اما اینگونه نیست.
ما بارها از وزارت خارجه تقاضا کردیم که در خصوص تداوم و بهتر شدن روند اجرای برنامه ما را کمک کنند که متاسفانه تاکنون هیچ اقدام عملی از سوی آنها انجام نشده، در حالی که وزارت امور خارجه باید بیشترین دغدغه را نسبت به این برنامه داشته باشد.
آنها خودشان می دانند که این برنامه نه سمت و سوی جناحی دارد و نه اهداف سیاسی را دنبال می کند بلکه بر مبنای منافع ملی و اطلاع رسانی صحیح و دقیق از مواضع کشورها تبیین شده و من متعجبم که چرا وزارت خارجه با این برنامه همکاری نمی کند، جالب اینجا است که صریحا هم مواضع خودشان را اعلام نمی کنند که ما بتوانیم در خصوص اجرای این برنامه تصمیم گیری داشته باشیم، اکنون ما با مشکلات و موانع بسیاری روبرو هستیم و برخی اوقات که راسا اقدام می کنیم، می بینیم که راه بسته است.
مثلا وقتی شما برای پوشش یک اتفاق رسانه ای به سفارت کشوری اروپایی در تهران مراجعه می کنید، سفارت خانه می گوید که شما باید از وزارت خارجه خود برای ما نامه بیاورید، وقتی به وزارت خارجه مراجعه می کنید با مشکلات عدیده ای از جمله کندی بروکراسی مواجه می شوید که سوژه قابلیت خبری و گزارشی خود را از دست می دهد و به نظرم بخش سخنگویی و دیپلماسی عمومی باید در این زمینه مسئولیت پذیری بیشتری داشته باشد و چون مطمئن هستم آقای ظریف چنین نگرشی نسبت به رسانه ها ندارد از ایشان می خواهم که راسا وارد موضوع شوند و مسیر را باز کنند و دستورالعملی مشخص را برای معرفی به سفارتخانه ها تدوین و آن را در اختیار رسانه ها قرار دهند تا رسانه با دیدی جامع تر کار را آغاز کند.
بر هیچ کس پوشیده نیست که رسانه ها بازوی های سیاست خارجی کشور به حساب می آیند و زمانی که رسانه ها در بخش بین الملل ناتوان باشند قطعاً بخشی از سیاست خارجی کشور هم ناتوان خواهد بود.
در جهان امروز، سیاست و رسانه دو عضو یک پیکر هستند اما عملکردی جدا از یکدیگردارند، گاهی هریک از آنها برای بازکردن مسیر کار دیگری باید بکار گرفته شوند و گاهی هم برای همپوشانی یکدیگر به میدان بیایند که متاسفانه در ایران اینگونه نیست.
زمانی که نیاز به خبرنگار و رسانه دارند، رسانه مورد احترام است و زمانی که نیاز ندارند باید از آنها دور شود. رسانه تنها ابزار نیست بلکه گاهی ناظر و پاسبان عملکرد دیپلماسی کشور هم هست و این نکته ای است که دوستان ما از آن ناخرسندند.
امروز اگر ما در فضای بین الملل رسانه ای، از رقیبان خود جا مانده ایم به این دلیل است که هیچگاه ما به رسانه هایمان در فعالیت های خارجی بها نداده ایم و همین امر موجب شده که نیرویی کارآمد نه در عرصه بین المللی حتی در عرصه منطقه ای هم نداشته باشیم، زیرا بند و بست های بروکراسی دست های خبرنگاران فعال این حوزه را بسته است.
به نظرم یکی از علل عدم تمایل ورود خبرنگاران به عرصه های بین المللی نگرانی از فعالیت آنهاست که شاید با شفاف سازی، روابط دوجانبه را تحت تاثیر قرار دهند که اگر این حقیقت داشته باشد فاجعه ای بیش نخواهد بود، زیرا روابطی که با خبر یک خبرنگار تحت تاثیر قرار گیرد، همان بهتر که شکل نگیرد، چون ممکن است در زمانی خراب شود که هزینه های آن دوچندان است و از همه مهمتر اینکه فکر نمی کنم در ایران خبرنگاری باشد که بخواهد با طرح سوالاتی در تضاد برنامه و اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و در راستای تقویت جبهه دشمنان گام بردارد.
همین دوستانی که در نهادهای متعدد راه را برای رشد خبرنگاران ایرانی در عرصه بین المللی مسدود کرده اند، همواره این سوال را مطرح می کنند که چرا ما همانند فلان رسانه صوتی، تصویری یا روزنامه و خبرگزاری، خبرنگار و تحلیلگر بنام نداریم؟ پاسخ به این سوال معلوم است چون خود شما نمی خواهید، وگرنه پتانسیل خبری در ایران برای عرصه بین المللی بسیار زیاد است و تنها خط شکن می خواهد و من امیدوارم این اظهارات صریح بنده بتواند مسیر را هموار کند.
* یکی از محورهای مورد تأکید رهبر انقلاب در سیاست خارجی پیشبرد دیپلماسی عمومی است، به نظر شما تقویت رسانه ها در همین راستا می تواند کمکی به دیپلماسی عمومی کشور کند یا خیر؟
یکی از ضعف های ما در دیپلماسی خارجی و خبری این است که اکثر منابع خبری ما خبر گزاری های خارجی هستند، طبیعی است که آنها بر اساس منافع خود این اخبار را تنظیم و روی خط خبرگزاری قرار می دهند، یادمان باشد زمانی تحلیل درست بر مبنای اطلاعات درست و صحیح بدست می آوریم که اخباری سانسور شده و یک سویه دریافت نکنیم و زمانی مردم و دیگر نهاد ها می توانند تحلیلی درست از اوضاع داشته باشند که اطلاعات دقیق و صحیح از یک موضوع داشته باشند و اینها همه می تواند به یک دیپلماسی موفق برای کشور کمک می کند.
یکی از اهدافی که در برنامه بدون مرز دنبال می کردیم این بود که گفتگوهای بدون واسطه ای را با مقامات خارجی داشته باشیم و آنها هم بدون واسطه رسانه های خارجی بتوانند با مردم ما مستقیم صحبت کنند و این امر می تواند در عرصه سیاست خارجی و روابط دوجانبه شفافیت ایجاد کند که در مجموع منافع ملی را به همراه خواهد داشت.
زمانی که مردم ما بتوانند بی واسطه صحبت مقامات خارجی را بشنوند متوجه خواهند شد که نگاه آنها نسبت به ایران و ارزشهای انقلاب اسلامی چیست و این باعث افزایش درک و آگاهی بیشتر مردم از پیچیدگی های عرصه بین المللی می شود و این نقش همواره بر عهده رسانه ها بوده و هست.
* تفاوت خبرنگاران خارجی مقیم در ایران با خبرنگارانی که از ایران به دیگر کشورها اعزام می شوند را با توجه به تجربه شخصی خودتان در چه مواردی می بینید؟
شرایط کار و نگرش دولت ها نسبت به خبرنگاران در جهان متفاوت است، هرگاه یک خبرنگار خارجی در ایران دچار مشکل شود، سفارت آن کشور پاشنه در را از جا می کند تا او را آزاد کند. اما این در مورد خبرنگاران ایرانی متفاوت است و یا خبرنگاران خارجی که در ایران اقامت دارند، به تمام مراکز اطلاعاتی ایران مسلط هستند و رفت و آمد می کنند، اما خبرنگاران ایران در خارج از کشور با محدودیت های بسیاری روبرو هستند، مثلا نمونه آن را در آمریکا به وضوح می بینیم که از حقوق اولیه خبرنگاری که داشتن کارت خبرنگاری است منع شده و تنها در محدوده چهل کیلومتری و یا شعاع بیست و پنج مایلی می تواند تردد کند.
همه دولت های گذشته و کنونی نیز شعار حمایت از رسانه می دهند اما در عمل هیچگاه گام جدی برنداشته اند.واقعا چه نهادی در کشور مسئول دفاع از حقوق رسانه ای ایران در خارج از کشور است و تا چه زمانی این وضعیت باید ادامه یابد؟ مطمئن باشیم که تا رسانه های ایران و اصحاب رسانه ایران در عرصه بین المللی فعال نباشند صدای انقلاب ایران و پیشرفت ها و عظمت ملت ایران به گوش هیچکس نخواهد رسید.
زیرا علاوه بر کم کاری ما، متاسفانه دشمنان در نفی ارزش های ملی و اعتقادی ما بسیار فعالند، از این رو یکی از کارهایی که باید انجام می شده و متأسفانه تاکنون مورد غفلت واقع شده، آموزش خبرنگاران ایرانی در عرصه بین المللی است و این امری است که تاکنون هیچ نهادی مسئولیت آن را برعهده نگرفته، حتی خود رسانه ها، من فکر می کنم اصحاب رسانه در ایران باید با تشکیل سازمان های غیر دولتی در این زمینه گام بردارند.
رسانه ها مطمئن باشند هیچگاه دولت ها تمایلی ندارند خبرنگاران و اصحاب رسانه رشد کنند، زیرا چشم های ناظر رسانه همواره عملکرد آنها را زیر سوال می برد و این خوشایند دولت ها نبوده و نیست، همه دولت های گذشته و کنونی نیز شعار حمایت از رسانه می دهند اما در عمل هیچگاه گام جدی برنداشته اند.
بنده دیده ام که در سفر مقامات خارجی به ایران و یا بلعکس تفاهم نامه همکاری های فرهنگی امضاء می کنند که همکاری های رسانه ای در قالب آنها گنجانده شده است، اما من که بیش از سی سال فعالیت خبری و رسانه ای دارم هرگز خروجی از آنها ندیده ام و به نظرم بخش های فرهنگی سفارتخانه های ایران در خارج، رایزنی های فرهنگی ایران در خارج باید به این مور توجه داشته باشند و از این فرصت ها برای بهره برداری و ارتقاء سطح آموزشی و تبادل رسانه ای استفاده کنند.
به نظرم باید در کشور یک تشکل نظارتی بر عملکرد نهاد های فرهنگی ایجاد شود تا هزینه کار آنها را بر اساس خروجی آنها تنظیم و پرداخت کند، در غیر اینصورت هزینه های دلاری بی حد و حصر تلف خواهد شد.
امروزه مخاطبان حرفه ای و نخبگان سیاسی و رسانه ای در فضای مجازی فعال هستند، همان هایی که افکار عمومی را شکل می دهند و ما در فضای مجازی آچمز هستیم و به نظرم اگر این فرصت برای نخبگان سیاسی و رسانه ای ما در توئیتر مهیا شود مطمئنا ما بخشی از جنگ نرم را خواهیم برد، البته این تناقض برای من همچنان نا مفهوم است که وزرای دولت و شخصیت های سیاسی و مذهبی ما همه در توئیتر فعال هستند اما این شبکه اجتماعی برای رسانه ها منع دارد که این امر اصلا قابل قبول نیست.
تجربه نشان داده که در هر عرصه بین المللی که رسانه های ایران حضور داشتند معادلات به نفع ایران رقم خورده که نمونه آن مذاکرات هسته ای بود. منظور من اصل مذاکرات و نحوه مذاکرات و ادامه آن است نه چگونگی اجرای آن و فکر می کنم بخشی از موفقیت تیم مذاکرات مربوط به حضور بی سابقه رسانه ها در مذاکرات بود، زیرا رسانه های ایرانی فرصت های شانتاژ و دروغ پردازی رسانه های خارجی را در مذاکرات را از بین بردند اما هرگز این اقدام و زحمات خبرنگاران مورد توجه قرار نگرفت.
* به نظر شما محدودیت خبرنگاران ایرانی که عازم کشورهای خارجی جهت انجام پوشش خبری می شوند، چه مواردی است؟
در خصوص وضعیت خبرنگاران ایران در نیویورک باید بگویم که آمریکا به ما ویزا نمی دهد و آن ویزایی که برای خبرنگاران ایرانی گرفته می شود در اصل ویزا در قالب کار در سازمان ملل است، بنابراین خبرنگاران ما در محدوده ۲۵ مایلی سازمان ملل نمی توانند تردد کنند. اینها مشکلات اساسی است و ما اگر بخواهیم این قبیل مسائل را حل کنیم، باید برخی هزینه ها را هم بپذیریم.
آنها رسانه های ما را بایکوت کرده اند، خُب ما هم این کار را انجام دهیم، اگر از همین الان ما تصمیم بگیریم که هیچ یک از خبرنگاران امریکایی را به کشور راه ندهیم چه اتفاقی می افتد؟ من می دانم چه اتفاقی می افتد، آنها از رقبای رسانه ای خودشان جا می مانند و مجبورند اخبار دست دوم را پخش کنند، آنگاه رسانه آنها افت می کند و این موضوع باعث می شود آنها به دولت امریکا فشار بیاورند تا دولت از فشار بر خبرنگاران ایرانی بکاهد، اما هیچگاه در ایران اینگونه برخورد نمی شود بلکه خبرنگار CNN و NBC و CBS را با سلام و صلوات به ایران می آورند و از اینکه با آن شبکه خبری آمریکایی گفتگو می کنند افتخار کرده و به آن پُز هم می دهند.
خوب معلومه چه اتفاقی می افتد، یادم هست زمانی که من در نیویورک بودم قصد داشتم با بخش رسانه ای آمریکا در نیویورک در مورد تاسیس دفتر صدا و سیما در واشنگتن مذاکره کنم، خلاصه بعد از یک رجز خوانی برای طرف امریکایی، او از من سوال کرد خوب در ازای این فرصت که شما بتوانید دفتر صدا و سیما را در واشنگتن فعال کنید چه امتیازی به ما می دهید. من هم گفتم خوب شما هم متقابلا می توانید یکی از شبکه های خبری آمریکا در ایران را فعال کنید، خندید و گفت ما که برای رفتن و کار کردن در ایران مشکل نداریم که بابت آن به شما امتیاز بدهیم و مذاکرات بدون نتیجه به پایان رسید.
* به نظر شما خطوط قرمز رسانه های داخلی با خارجی چه تفاوت ها و یا اشتراکاتی دارد؟ برخی تصور می کنند در رسانه های خارجی خطوط قرمزی وجود ندارد!
این موضوع را هم قبول ندارم که در کشور ما رسانه ها تحت سانسور شدید هستند، با توجه به تجربه حضور بیش از پانزده سال کار رسانه ای در غرب و نظارت بر عملکرد آنها به وضوح دیده ام که در آنجا خطوط قرمز وجود دارد، آنجا خبرنگاران با محدودیت های بسیاری روبرو هستند، اما چارچوب هایی که آنها در آن فعالیت می کنند کمی باز تر و قانومند تر است.
به هر حال دنیای غرب فضای رسانه ای را از فضای محدود جناحی فرا تر برده و و حتی اگر انتقادی هم دارد منطقی تر و در چارچوب اختیارات رسانه مطرح می کند و نکته مهمتر اینکه طرف مقابل او یعنی یک مقام اجرایی و یا دولتی به آن ارزش می دهد، اما در ایران نه آن اقانون وجود دارد و نه آن برخورد منطقی مقام اجرایی و خبرنگار! با روشی که آن طرف دنبال می کنند، این نتیجه برون می آید که هر دو طرف (خبرگار و مقام دولتی) کارشان را بدون محدودیت انجام می دهند وهیچ اتفاقی هم نمی افتد و فضای رسانه ای کشور هم به سانسور متهم نمی شود.
مثلا در جنگ اول خلیج فارس، رسانه های امریکا کاملا محدود و کانالیزه شده اخبار جنگ را منتشر می کردند، در آن زمان یک گروه رسانه ای از رسانه های پنتاگون و هماهنگ با آنها اخبار را بدست می آوردند و با تایید نماینده رسانه ای پنتاگون آن را منتشر می کردند و هر خبرنگاری که خارج از این چارچوب عمل می کرد از سیستم بیرون می کردند.
یادم است زمانی که آمریکا به بغداد حمله نظامی کرده بود، شبکه الجزیره اگر چه از وابستگان رسانه ای خودشان است، تلاش کرد چند خبر را بدون هماهنگی منتشر کند و نتیجه آن این بود که اتاق محل اقامت آنها که پنجره ای رو به بیرون داشت با تیر مستقیم تانک مورد حمله قرار گرفت و خبرنگار آن کشته شد، این نشان می دهد آنها در مواقعی که اصول و منافعشان در خطر قرار داشته باشد هیچ خط قرمزی برای سرکوب آن وجود ندارد و یا اینکه در جریان چند سالی که آمریکا در عراق و افغانستان حضور داشت کمتر تصویری منتشر شد که کشته های آمریکایی را در جبهه نبرد نشان دهد، خوب این سانسور نیست؟
برخی در داخل اینطور مطرح می کنند که ما می توانیم صحیح ترین اخبار مرتبط با ایران را از شبکه بی بی سی دریافت کنیم یا اینکه چرا تلویزیون ایران اینگونه اخبار را سانسور شده پخش می کند؟ باید عرض کنم که سانسوری الان در اخبار صدا و سیما نیست، اگر هم هست مرتبط با امنیت ملی کشور است و که بجا هم هست.
شما باید این نکته را لحاظ کنید که BBC در ایران منافعی ندارد و اتفاقاً در جهت خلاف منافع و امنیت ما فعالیت می کند، بنابراین هر خبری را بدون در نظر گرفتن بار روانی منفی که می تواند بر مردم داشته باشد منعکس می کند و برایش مهم نیست که در ایران چه اتفاقی می افتد اما خبرنگار ایرانی نسبت به کشورش امنیت روانی مردمش و منافع ملی تعهداتی دارد که اگر بی تفاوت باشد باید مود انتقاد قرار گیرد.
اما، BBC تعهدی ندارد اینکه ممکن است در تهران آشوبی به راه افتد و یا اعتراضات مردمی را در پی داشته باشد کما اینکه به دنبال همین مطلب هم هست، بنابراین این به منزله آزادی عمل رسانه های خارجی به حساب نمی آید بلکه آنها نسبت به اخباری که منافع و امنیت ما را به خطر اندازد، نه حساسیتی دارند و نه رعایت حال ما را می کنند. متاسفانه استفاده جناحی از رسانه های گروهی در ایران به اعتبار رسانه ها لطمه زده که این باید از بین برود.
بنابراین ما باید به این موضوع دقت بیشتری داشته باشیم که نگاه خود را به رسانه ها ملی کنیم و نه جناحی، اما متاسفانه به این دلیل که آموزش لازم مدیریت رسانه را ندیدیم، چنین چیزی را رعایت نمی کنیم و آن فرد سیاسی که فلان روزنامه یا فلان خبرگزاری را در دست دارد قبل از آنکه به منافع ملی فکر کند، به منافع شخصی و گروهی خود فکر می کند و این باعث کاهش اعتماد عمومی به رسانه های داخلی و توجه بیشتر به اخبار منتشر شده از رسانه های خارجی می شود.
رسانه های ما باید بتوانند مستقل از دیدگاه دولت ها حرف خود را بیان کرده و نظرات و رویکرد شخصی خود را در زمینه های مختلف برای بهبود وضعیت کشور مطرح کنند. نه اینکه بخواهم شعاری حرف بزنم، اما به واقع در رسانه های ایران چیزی به اسم سانسور نداریم و من به عنوان خبرنگاری که تاکنون به کشورهای زیادی جهت پوشش رسانه ای اعزام شدم، شاهد هستم که هیچ گونه دستوری مبنی بر اینکه فلان خبر مشخصی را کار کنید یا نه دریافت نکرده ام و یا اینکه حداقل در عرصه سیاست خارجی تاکنون کسی به من اینطور چیزی را نگفته است.
این نکته را هم بگویم که یکی دیگر از مشکلات عرصه خبری و رسانه ای کشور این است که خبرنگاران ما که به خارج از کشور اعزام می شوند در پایان ماموریت خود کتابی مبنی بر اینکه تهدیدات، فرصت ها، مزایا و معایب دوره ماموریتی را که پشت سر گذاشته اند چه بوده، نمی نویسند.
این مساله نه تنها در حوزه رسانه باید رعایت شود و مورد اهتمام جدی خبرنگاران واقع شود، بلکه در دیپلماسی و سیاست خارجی هم ما باید تفکری این چنینی داشته باشیم که سفرای ما پس از پایان ماموریت خود تجربیات شان را حداقل از طریق نوشتن کتاب خاطرات به نفرات بعدی که به جای آنها عازم می شوند منتقل کنند که اگر این نباشد رویه ای را که اکنون با آن مواجه هستیم ادامه خواهد داشت.
به نظر من هر خبرنگار، رایزن فرهنگی و دیپلمات به عنوان نهادهای نرم افزاری کشور و ابزارهای مورد استفاده در جهت پیشبرد دیپلماسی عمومی کشور باید موظف شوند در پایان ماموریت هایی که به آنها محول می شود، حداقل یک کتاب را در قالب پایان نامه خود به رشته تحریر درآورند.
اینها تجربیاتی است که باید به نفرات بعدی هم منتقل شود که به طور مثال وقتی خبرنگاری با فلان مقام مسئول خارجی گفتگو کرده، از داستان های قبل، حین و بعد از آن گفتگو از نحوه رفتار، گفتار و هر آنچه که برای وی جالب توجه بوده می تواند نکاتی را یادداشت و به عنوان انتقال تجربه به نفرات بعدی در کتابی آنها را گردآوری کند.
فلسفه این دیدگاه هم این است که باید با انتقال تجربیات به یکدیگر از آزمون و خطاهای طولانی مدتی که به آن گرفتار شدیم خارج شویم چرا که از یک طرف آن خبرنگار یا آن فرد دیپلمات که در خارج از کشور مامور بودند به نحوی به تک تک مردم بدهکار هستند و باید پاسخگو باشند و از طرفی این سوال مطرح است که تا کِی باید شاهد این باشیم که افراد جدید پس از استقرار در محل ماموریت خود بدون آگاهی های لازم و در واقع از صفر کار را شروع کنند.
متاسفانه در کشور ما نهاد متولی این امر که بخواهد خبرنگاران و یا دیپلمات ها را موظف به نوشتن پایان نامه ماموریت خود کند و با استخراج مطالب آموزنده آنها را به نفرات بعدی منتقل کند وجود ندارد.
تاکنون من برای سه مقطع مختلف حرفه ای خود از جمله دوران جنگ، دوران ماموریت در نیویورک و دوران مذاکرات هسته ای سه کتاب به عنوان خاطرات ایام ماموریت های کاری خود نوشتم که اینها همه می تواند به عنوان مرجعی برای افرادی که می خواهند در این حوزه فعالیت کنند مورد استفاده واقع شود چرا که آنها می دانند من هم آدمی بودم از جنس خودشان که سعی کردم در این کتاب ها مواهب و موانعی که یک خبرنگار می تواند در این عرصه با آن مواجه شود را تا آنجا که امکانش بوده، به جزییات بیان کنم.
این روندی که ما امروز در کشور و در مدیریت رسانه ها طی می کنیم چیزی شبیه آن است که دائم در حال کسب تجربه باشیم و زمانی که فرد خبرنگار و یا دیپلماتِ ما به سنی می رسد که تازه زمان استفاده درست و بهینه از آن افراد می رسد، به او می گوییم تو دیگر بازنشسته شده ای و نمی توانی در سازمان خود فعالیت کنی که این هم یکی از آفت های کار ما در حوزه رسانه ها و دیپلماسی است.
در پایان این بخش، من امیدوارم که ما هم بتوانیم در داخل کشور فضای رسانه ای را قانونمند و دارای چارچوبی مشخص کنیم و این وضعیت در فضای رسانه ای کشور که بی محابا در فضای مجازی به یکدیگر تهمت می زنند پایان پیدا کند و به نظر می رسد فضای مجازی کشور بیشتر به یک جنگل شباهت دارد تا یک جامعه مدرن شهری.
* نوشتن این قبیل کتاب خاطرات برای اهالی رسانه و یا مسئولین کشورهای خارجی یک الزام است یا به حالت عرف این کار انجام می شود؟
ببینید، همانطور که قانونی وجود ندارد شما زمانی که سیگار می کشید آن را روی آسفالت خیابان رها نکنید، بلکه به سطل زباله بیندازید، این هم عرفی است که مردم آن را رعایت می کنند، خبرنگار و یا دیپلماتی که به خارج از کشور مامور می شود پس از ترک ماموریت خود و بازگشت به کشورش به نوعی خود را موظف به این می بینند که با درج خاطرات مرتبط با ماموریت خود به نوعی نتیجه کارشان را ثبت و ضبط کنند و این مطلب جا افتاده که اگر چنین چیزی نشود انگار کار آن فرد بی نتیجه بوده و از همه کشورهای غربی بیشتر نسبت به این موضوع انگلیسی ها حساس هستند.
به طور مثال کافی است یک نفر از خبرنگاران آنها ۲۴ ساعت به زندان افتاده باشد همان ۲۴ ساعت تبدیل به یک کتاب می شود یا در یک مقطع کوتاه زمانی در یک بحرانی بوده باشند و آن را کتاب می کنند اما شما ببینید خبرنگاران و دیپلمات های ما بحران های بسیاری را پشت سر گذاشته اند اما تاکنون موفق به انتشار چند کتاب خاطرات در این زمینه شده اند؟ این نشان می دهد این مساله برای ما هنوز به یک فرهنگ تبدیل نشده و جای کار بسیار دارد.
* در پایان اگر نکته ای هست بفرمایید.
به نظر من هر چیزی در این دنیا یک قیمتی دارد و ما هم باید بدانیم برای بهره مندی از وجود خبرنگاران خوب حوزه بین المللی در رسانه های مان باید هزینه آن را بپردازیم، یعنی در قبال خبرنگار صبور باشیم و پاسخگو، زیرا آنها مطالبات مردم را بیان می کنند.
تا زمانی که نگاه مقامات و مسئولان کشور به رسانه آمرانه و ابزاری باشد راه به جایی نخواهیم برد، در مذاکرات هسته ای این احساس به خبرنگاران منتقل شده بود که آنها بخشی از این پروژه هستند و برای همین بود که کار در بُعد رسانه ای در مذاکرات هسته ای به خوبی پیش می رفت و در آخر بگویم که اگر ما به رسانه و خبرنگار بها ندهیم و در راستای توسعه رسانه ها قدم برنداریم قطعا توسعه کشور در زمینه های مختلف با مشکل مواجه خواهد شد، یعنی هر چه در رسانه کم بگذاریم در جاهای دیگر کاستی آن را مشاهده خواهیم کرد.
این رسانه است که می تواند بین مردم ایجاد انگیزه کند و یا آنها را مأیوس و سرخورده کند و به همین دلیل همه چیز دست رسانه است و تا زمانی که این درک واقعی از رسانه نباشد همچنان مشکلات مختلفی را شاهد خواهیم بود.
همانطور که گفتم اگر رسانه نباشد توسعه در زمینه های دیگر هم به سختی امکان پذیر خواهد بود شما ببینید رسانه های خارجی در عین برخورداری از چارچوبی مشخص که در قالب آن می توانند حرف های خود را مطرح کنند، هرگز این احساس را ندارند که کنترل می شوند و یا خطوط قرمز آنها را محدوده کرده، چرا که این فضا به حدی گسترده است که می توانند در همان چارچوب هم بحث های زیادی را مطرح کنند و از همه مهمتر ظرفیت دولتمردان آنها هم بسیار زیاد است و قانون آنها را مجبور به پاسخگویی کرده است، عنصری که در ایران هنوز جا نیفتاده و من امیدوارم که مسئولان کشور هم همانند ما رسانه ای ها به مسئولیت های رسانه ای خود عمل کنند و مطمئن باشند از این موضوع همه سود خواهند برد.
نظر شما