به گزارش خبرنگار مهر، همزمان با تجدید چاپ رمان «وقتی دلی» نوشته محمد حسن شهسواری از سوی موسسه فرهنگی شهرستان ادب، عصمت زارعی از داستاننویسان جوان این موسسه نقد و نگاهی به این اثر انداخته است که در ادامه از نگاه شما میگذرد:
تنهاییها، سرگردانیها و شیدایی مصعببن عمیر را در «وقتی دلی» باید خواند و چاره تنهایی و سرگردانی و شیداییهای خود را کرد. وقتی دلی زندگی پرفرازونشیب اشرافزاده پُرخواهانی را به تماشا نشسته است که برای رهایی از بندهایی که دیگران و حتی عزیزانش، به دست خود یا به جبر و تسلیم بر خود نهاده بودند، به تمام آن مظاهر ظلم به دیگران و خویش پشتپا زد تا راهی دیگر را در پیش بگیرد. در این داستان، کودکی پُرپرسش او که نه تنها جوابی بر هیچیک از آنها از مردم عصرش نمییافت، که زمانه حتی به او اجازه پرسش هم نمیداد و خود باید بر آن مهر خاموشی میزد، به تنهاییهای جوانیاش منجر میشود که هردو با دوره جاهلی همراه است. این دوره و این حالات ـدوره عرب جاهلیـ به زیبایی و روانی با روایتپردازی قوی و زیبا و شخصیتپردازیهای کامل در وقتی دلی چنان تصویر شده است که مخاطب لاجرعه و بیوقفه سرمیکشدش.
اگرچه شخصیت اصلی داستان، مصعببنعمیر است، اما این ترسیم آینهوار از زمانه به مدد شخصیتپردازیهای قوی، آنقدر شفاف و همهجانبه است که هر کس از ظن خود یارش شود. و من به عنوان یک زن، با زنان زندگی مصعب سخت درگیر شدم و مدام در نقاط مختلفی از داستان با خودم تکرار میکردم: «از تو تشکر میکنم نگذاشتی خاکم کنند*». به راستی اگر در دوره جاهلی بودم و از بخت بد زنده میماندم، آیا خناس میشدم؟ زنی که با دستان خود عزیزترین کسش را فدای قواعد قبیلهای میکند؟ آیا ماریه میشدم؟چه ترحمبرانگیز و منزجرکننده بود ماریه... چگونه میتوان تا این اندازه با کسی دشمنی کرد که بیش از همه دوستش میداری؟ اما زلفا را چرا... هنوز هم قربانیان جهل در عالم فراوانند و زنان به اجبار تسلیم قضا ـقضای بشرساختـ بسیار؛ که جاهلیت هنوز حتی گاه در همان لباس، یا در لباس یا لباسهایی دیگر! و به شکلی نوین و مدرن بر جهان سایه افکنده است. و اما ... آیا هر زن مسلمانی را طالع حمنهشدن هست؟ خوشا حمنه!
شخصیتپردازیها آنقدر کامل است که حتی شخصیتهای فرعی هم به خوبی تعریف و فهم میشوند. مثلا در این داستان به راحتی میتوان با شخصیت جناب جعفربنابیطالب نیز رفاقت کرد که این زاویه از شخصیت ایشان ـهرچند بسیار مختصرـ در کمتر جایی دیده میشود. همچنین دیگر شخصیتهای فرعی مثل برادر مصعب، نوفل، زنان که ذکر آنها رفت، و حتی شخصیتهای بسیار دورتر مثل دوست برادر مصعب را میتوان به سادگی شناخت و مدلهای امروزینشان را تجسم کرد.
تنها خردهای که شاید بتوان بر «وقتی دلی» گرفت، کمرنگ شدن بخش داستانپردازی و دراماتیک اثر و غلبه بخش تاریخی در دوره بعد از اسلام است. هرچند که به نظر میرسد چاره دیگری هم از این کار نبوده است و شاید هم آشنایی مخاطب با این مباحث تاریخی این حس را تقویت میکند. اما در همان مورد نیز روایتپردازی قوی خواننده را با خودش همراه میکند.
علیایحال این دست داستانها از مهمترین وظایف هنرمندان است؛ همان که نادر ابراهیمی در «مردی در تبعید ابدی» یا «سه دیدار» کرده است؛ همان که داود میرباقری با سریالهای «امام علی» و «مختارنامه» و «مسافر ری» کرده است؛ همان که هنوز در مورد بسیاری از کسان و وقایع نکردهایم.
نظر شما