به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «علی عباسی تقدیم میکند: روایت یک کابوس سیساله» نوشته قصیده گلمکانی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب از عناوین مجموعه «مطالعات سینمایی» و پنجاه و دومین کتاب مجموعه «هنر -سینما»ی این ناشر است.
«علی عباسی تقدیم میکند» عبارتی بود که در سینمای پیش از انقلاب، باعث اعتبار بخشیدن به هر فیلمی میشد که این عنوان را یدک میکشید. حسن کچل، رضاموتوری، تنگنا، تنگسیر، رشید، نازنین، پنجره و سوتهدلان برخی از فیلمهایی هستند که این عنوان، پیش از شروعشان خود را نشان میداد. علی عباسی، مدیر دفتر یا به عبارتی سازمان سینمایی پیام بوده که کارگردانانی چون علی حاتمی کار خود را از آنجا آغاز کردهاند. مسعود کیمیایی و جلال مقدم هم از دیگر همکاران این دفتر سینمایی بودهاند که بخشی از خاطرات و تاریخ سینمای ایران را تشکیل میدهند.
کتاب پیشرو مربوط به تاریخ شفاهی سینمای معاصر ایران است که توسط عباسی روایت و به قلم گلمکانی ثبت شده است. عباسی یادداشت کوتاهی به تاریخ اول مهر ۹۴ برای این کتاب نوشته که ابتدای آن درج شده است.
عناوین اصلی این کتاب به ترتیب عبارتاند از:
مقدمه: خاطرات و کابوسهای یک تهیهکننده موج نو از زندگی و افول دورانش، یادداشت علی عباسی، علی عباسی تقدیم میکند: روایت یک کابوس سیساله، علی عباسی به روایت دیگران، مصاحبه ستاره سینما با علی عباسی، تبلیغات در گفتوگویی با علی عباسی، نمایه اشخاص، نمایه آثار و تصاویر.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
در یکی از جلساتی که فیلم نیمهکاره جعفرخان از فرنگ برگشته را با حاتمی کار میکردیم، در سالن سینمای زیرزمین پیام قسمتهایی از آن را برای گروهی از بنیاد فارابی نمایش میدادیم. جلال هم مثل هر روز در دفتر پیام بود و یکی از بچههای سابق تلویزیون که از قدیم او را میشناخت و حالا در فارابی صاحب عنوان شده بود، جوانمردی کرد و او را برای کارگردانی فیلم چمدان با سرمایه فارابی انتخاب کرد؛ فیلمی که عزتالله انتظامی در آن بازی کرد و خود جلال هم به هنرپیشگی روی آورد و کمکم در اینزمینه به شهرتی دست یافت که هیچوقت در کارگردانی از آن بهرهای نداشت. دیگر جلال را نمیدیدم، البته من هم مدتی بود که بخشی از سال را در خارج از ایران به سر میبردم، تا اینکه خبر مرگ آن عزیز را مثل همه خبرها شنیدم.
در روز تشییع جنازه جلال، چندصد نفر آمده بودند. از میان اینهمه چهره و دستاندرکار فقط کوشان فیلمبردار و نورستهفر از قدیمیها بودند. آنها را هم از دور دیدم. دیگر هیچ آشنایی نبود، نه آنها من را میشناختند و نه من آنها را. بیگانه از همه به گوشه درختی در گوشه خیابان تکیه کردم. با آنهمه نزدیک با جلال حالا میان هزاران نفر، از همه از او دورتر بودم... به ماتم مرگ دوست ایستادم، دریغ که حتا اشک ریختن کنار جنازه او ممکن نبود. ولی از دور هم برای جلال و هم برای غربت و تنهایی خودم در سینما که جان و جوانیام را در آن ریخته بودم و تا چند سال پیش از مهرههای اصلی آن بودم، کنار درخت خشکیدهای در خیابان، لحظاتی گریستم. استقبال مردم از تشییع جنازه او به خاطر کارهای برجستهاش در مقام کارگردان نبود؛ شهرت او برای بازی در چند فیلم و سریال، مردم را به بدرقه او کشیده بود...
این کتاب با ۱۹۳ صفحه، شمارگان ۷۰۰ نسخه و قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما