خبرگزاری مهر، گروه دین واندیشه: امام حسن(ع) میتوانست مسیر جنگ نظامی را تا آخرین قطره خون و شهادت پیش ببرد. راه دیگر هم این بود که مسیر جنگ نظامی را متوقف کند. با اینکه با هر دو این اقدامات امت با داغی خط انحراف رودررو میشد، اما ایشان، راه دوم را برگزید. انتخاب این راه براساس محاسبه بیشترین دستاورد ممکن با توجه به شرایط واقعی امت و نیز نقشی بود که امامان (ع) برای تحقق اهدافشان در امت ایفا میکردند. در مورد علت تفاوت رفتار ائمه (ع) به خصوص تفاوت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) که یکی راه صلح و دیگری راه جنگ را برگزید، با حجت الاسلام سید امید مؤذنی، معاون پژوهشی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر به گفتگو نشستیم.
حجت الاسلام مؤذنی، معاون پژوهشی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر گفت: شهید سید محمدباقر صدر در کنار نوآوریهای خود در عرصههای گوناگون علمی، در حوزه تاریخ نیز ابداعاتی داشته است. از جمله «رویکرد کلنگر به زندگی اهل بیت(ع)» که در راستای تحلیل سیره و اقدامات امامان (ع) بسیار راهگشاست و در سطح کلان زمینه الگوگیری واقعی از سیره اهلبیت (ع) را فراهم میکند. کلنگری به این معناست که همه اهل بیت را بهمثابۀ یک کل واحد ببینیم که اهداف مشترکی داشتند و بهسان یک زنجیره بههمپیوسته یکی پس از دیگری برای محقق شدن آن اهداف مشترک اقدام میکردند. تفاوت رفتارهای ایشان نیز براساس تفاوت شرایط و اقتضائات زمانه خودشان بوده است که مبتنیبر همان اهداف مشترک هریک اقدامی خاص را در پیش میگرفتند. البته اصل اینکه همه امامان (ع) قواعد رفتاری ثابتی داشتهاند، از باورهای شیعه است، اما روشمندسازی نگاه به سیره اهلبیت بهشکلی کلنگرانه در زمره ابداعات شهید صدر به شمار میآید. این نظریه ایشان در کتاب «امامان اهلبیت؛ مرزبانان حریم اسلام» تبیین شده است.
شهید سید محمدباقر صدر در کنار نوآوریهای خود در عرصههای گوناگون علمی، در حوزه تاریخ نیز ابداعاتی داشته است. از جمله «رویکرد کلنگر به زندگی اهل بیت (ع)»
وی با بیان اینکه شهید صدر اهداف مشترک همه امامان که همگی برای تحقق آنها تلاش میکردند را در سه هدف خلاصه میکند، اظهار داشت: یک هدف ایشان، مصون ساختن امت و دستاوردهای اسلامی دوران پیامبر (ص) از آسیبهای انحراف رویداده در سطح حکومت اسلامی پس از پیامبر است. هدف دوم تربیت و توسعه گروه صالحی که تجسمبخش مفهومی از اسلام باشند که توسط اهل بیت (ع) ارائه میشد و سومین هدف نیز عبارت از بهدست گرفتن حکومت است.
این پژوهشگر ادامه داد: شهید صدر توضیح میدهد همه امامان این سه هدف را بهترتیب اولویت پی میگرفتند، اما ازآنجاکه این اهداف به شکل تدریجی محقق میشدند میتوان دوران حیات امامان را با همین اهداف تقسیمبندی نیز کرد. در این تقسیمبندی مرحله اول از حیات امامان را دورانی تشکیل میدهد که عمده تلاش اهل بیت (ع) صرف تحقق هدف اول (مصونسازی امت و دستاوردهای اسلامی از خطر انحراف) میشده است، هرچند در همین دوران برای دو هدف دیگر هم اقدام میشده است. این مرحله دوران زندگی امیرالمؤمنین (ع) تا امام سجاد (ع) را دربرمیگیرد.
حجت الاسلام مؤذنی اظهار داشت: بنابراین مثلاً صلح امام حسن (ع) با قیام امام حسین (ع) هر دو دقیقاً برای تحقق یک هدف مشترک اتفاق افتاده است و در طول یکدیگر بوده است، نه اینکه اقداماتی بیربط و جدا ازهم بوده باشند. شهید صدر برای درک علت صلح امام حسن (ع) مجموعهای از تفاوتهای زمانه ایشان با زمانه امام علی (ع) و نیز تفاوت شرایط ایشان با دوران امام حسین (ع) را بررسی میکند تا نشان دهد که چگونه صلح امام حسن (ع) بهترین اقدام ممکن برای پیگیری همان اهداف مشترک بود.
صلح امام حسن (ع) با قیام امام حسین (ع) هر دو دقیقاً برای تحقق یک هدف مشترک اتفاق افتاده است و در طول یکدیگر بوده است
وی در تبیین مطلب افزود: پیامبر (ص) برای آگاهسازی امت، خط امامت را طراحی و اعلام کرده بود، اما دور ماندن جایگاه حکومت از شایستگان آن سبب شد که این آگاهسازی با مشکل روبهرو شود. ازاینرو امیرالمؤمنین (ع) پس از آنکه مردم به ایشان برای حکومت رو آوردند در پی این بود که بیش از هرچیز این مسئله را برای مردم روشن سازد که یک خط اصیل در اسلام وجود دارد که درگیری آن با سایر خطوط درگیری شخصی یا قبیلهای یا بر سر مسائل غیررسالتی نیست. باید توجه داشت که امتی که با امیرالمؤمنین بیعت کرد با آن حضرت بهعنوان امام منصوب ازطرف خداوند بیعت نکرد، بلکه صرفاً بهعنوان یکی از صحابه پیامبر (ص) با آن حضرت بیعت کرد.
معاون پژوهشی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر گفت: شهید صدر این علل را به شکل مفصلی توضیح میدهد و بیان میکند که چه شد امت به علی و رسالتمدار بودن او شک کرد. این شک ریشه در واقعیت بیرونی نداشت، بلکه در ضعفهای روحی و اخلاقی امت و خستگی آن از سالها نبرد و جهاد ریشه داشت. شهید صدر در ادامه نشان میدهد چطور همین شک در زمان امام حسن (ع) عمق پیدا کرد و چرا امام حسن (ع) برخلاف امیرالمؤمنین (ع) که با معاویه جنگید، با او صلح کرد.
وی خاطر نشان کرد: از سوی دیگر شرایط دوران امام حسن(ع) با شرایط دوران امام حسین (ع) هم متفاوت بود. چون در آن دوران دیگر این شک درمان شده بود، اما دوران حکومت بنیامیه مردم را به بیماری دیگری مبتلا کرده بود که حالا سیدالشهدا (ع) باید آن را درمان میکرد: بیماری مرگ وجدان!
این پژوهشگر گفت: درواقع در دوران امام حسن (ع) مردم دچار مشکل آگاهی و باور بودند. یعنی به رسالتمدار و پاک بودن خط علوی که در امام حسن (ع) مجسم میشد شک داشتند. ازآنجاکه شک امت ریشه در ضعفهای اخلاقی و القائات نفسانی آنها داشت، تبیینها و روشنگریهای کلامی و هشدارها و نهیبهای مکرر امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) در آنها کارگر نبود. ازاینرو امام حسن (ع) مجبور شد برای ایجاد آگاهی در امت و ازبینبردن این شک، امت را با واقعیت مواجه کند تا با تجربه خط منحرف در حکومت، خودش تفاوت میان خط علوی و اموی را درک کند و سپس با آگاهی کامل، آماده مبارزه با خط منحرف شود. درواقع وقتی امت به امام شک میکند و به سخن او گوش نمیدهد، راهی جز این نیست که امام با ابزار تجربه، به امت آگاهی بدهد. البته نقش امام در این میان رها کردن میدان نیست؛ بلکه کاری میکند که امت با کمترین آسیب ممکن با این تجربه مواجه شود.
حجت الاسلام مؤذنی ادامه داد: به زعم شهید صدر، امام حسن(ع) میتوانست برای اینکه امت با این تجربه مواجه شود، مسیر جنگ نظامی را تا آخرین قطره خون و شهادت پیش ببرد. راه دیگر هم این بود که مسیر جنگ نظامی را متوقف کند و راه را برای حکومت معاویه باز کند . با اینکه با هر دو این اقدامات امت با داغی خط انحراف رودررو میشد، اما ایشان، راه دوم را برگزید. انتخاب این راه براساس محاسبه بیشترین دستاورد ممکن با توجه به شرایط واقعی امت و نیز نقشی بود که امامان (ع) برای تحقق اهدافشان در امت ایفا میکردند.
این پژوهشگر گفت: شهید صدر افزون بر تبیین فضای کلی جامعه در این سه مقطع که بیشباهت به بحثهای امروزی در حوزه روانشناسی اجتماعی نیست، بهشکلی جزئیتر به بررسی تفاوتهای شرایط و بهتبع عملکرد امام حسن (ع) و امام حسین (ع) میپردازد. ایشان توضیح میدهد که هردو امام سه اعتبار و جایگاه داشتند: ١. حافظ نظریه و آگاهی اسلامی؛ ٢. پاسدار واقعیت دستاوردهای اسلام که در حکومت اسلامی و امت و … مجسم میشد؛ ٣. پاسدار و حافظ گروه صالح یا شیعیان که زمینه تحقق هدف نهایی اهل بیت را محقق میکردند و سپس توضیح میدهد براساس این اعتبارات چرا امام حسن (ع) راهی جز صلح نداشت.
وی گفت: به اعتقاد شهید صدر، میان موضع امام حسن (ع) و موضع امام حسین (ع) تفاوت بنیادین بزرگی در کار بود . این تفاوت بر پایه همان اعتبارهای سه گانه ائمه معلوم میشود .
این محقق یادآور شد: بر اساس اعتبار اول که مهمترین کار در آن تبیین وجود دو خط اصیل و منحرف در اسلام بود، جنگیدن و شهادت امام حسن (ع) دستاوردی در مسیر اهداف نداشت، بلکه شک امت به امام را تعمیق میکرد و امام حسن (ع) در چشم امت به کسی تبدیل میشد که برای اهداف شخصیاش و نه دغدغههای اسلامیاش تا آخرین نفس جنگید. از نظر اعتبار دوم یعنی حفظ دستاوردهای اسلام هم باید گفت که امام حسن (ع) میدانست که اگر جهاد را پی بگیرد و شهید شود، حکومت اسلامی و نظام سیاسی اسلام کاملاً از بین می رود، حال چه معاویه بداند و چه نداند. بنابراین پیگیری جنگ بهمعنای کشته شدن بود و کشته شدن به این معنا بود که حکومت و نظام سیاسی اسلام پایان پذیرد، بدون آن که هیچ اساسی برای امکان بازگشت بعدی، یعنی هیچ اساس قانونی و شرعی در این راستا وجود داشته باشد . اما راه دوم امام حسن (ع) آن بود که با استفاده از هیبت ظاهری که جبهه ایشان داشت، با معاویه به گفت وگو درآید و بهقدر امکان دستاوردهای اسلامی را حفظ کند . امام حسن(ع) در آن دوران چنددههزار نفر لشکر داشت که ابهت ظاهری مناسبی را برای جبهه امام فراهم میکرد؛ هرچند این ابهت پوشالی بود و این اصحاب مرد واقعی جنگ نبودند. اما امام حسن میتوانست با این هیبت، تضمینی قانونی و شرعی برای حفظ حکومت در خط علوی در بلندمدت فراهم کند. یعنی کاری کند که پس از اینکه امت با تجربه حقیقت را درک کرد، از نظر معیارهای قانونی و شرعی که در آن دوران در جامعه اسلامی معتبر بود، خط اموی مشروعیت خود را از دست داده باشد. درواقع امام حسن (ع) وقتی با سستی درونی اصحابش مواجه شد و آنها به او خیانت کرد، از همان باقیمانده ابهت ظاهری حاصل از کمیت آنها استفاده کرد و برای ادامه خط جهاد زمینه قانونی و آمادگی اجتماعی بلندمدتی را فراهم کرد.
حجت الاسلام مؤذنی گفت: امام حسن(ع) در برابر معاویه این شرط را بر عهده خود گرفت که از عرصه حکومت کناره گیری کند . این شرط بر اساس روایات صحیحی که درباره آن آمده است، بر هیچ نوع بیعت و تبعیت سیاسی صریحی دلالت نمی کند . یعنی در روایاتی که از امام حسن (ع) آمده، چنین چیزی وجود ندارد که ایشان نسبت به معاویه بر عهده خود بیعت و تبعیت سیاسی نهاده باشد به آن معنایی که بر عهده امام علی (ع) نسبت به ابوبکر و عمر و عثمان بود. فقط توقف نبرد بود، اما در ازای این بازایستادن، تعهداتی در کار بود که ایشان به عنوان شرط برای معاویه نهاد .
معاون پژوهشی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر اظهار داشت: مهم ترین آن تعهدات این بود که ایشان بر معاویه شرط کرد که نباید برای کسی جز امام وصیت به حکومت کند. این شرط باعث میشد که پس از معاویه در ذهنیت عمومی جامعه، هیچ حاکم اموی مشروعیت نداشته باشد؛ هرچند درواقع تسلیم آن شوند، اما در درون خود مشروع بودن آن را قبول نداشته باشند. این شرط چیزی بود که زمینه قیام امام حسین (ع) را فراهم میکرد.
وی درباره تفاوت شرایط امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بنا بر اعتبار سوم (حفظ شیعه) خاطر نشان کرد: امام حسن (ع) در حالی نبرد می کرد که خود، رئیس حکومت بود و شیعیان در چارچوب حکومت ایشان بودند. این که رئیس یک حکومت تا مرز شهادت به نبرد ادامه بدهد تنها در صورتی معقول است که این جنگ همه قوا و نیروها و همه سرمایه مردمی موجود در حکومت وی را کاملاً به کار گرفته و ازبین برده باشد . امام حسین (ع) وقتی بر خاک افتاد که پیش تر همه لشکر کمتعدادش، کشته شده بودند و سپس امام حسین (ع) به شهادت رسید . اما امام حسن برای این که جنگ را تا پای مرگ ادامه دهد، ناگزیر باید همه نیروها و داشته های خود در پایگاه های مردمی اش را جمع کرده باشد . این بِدان معنا است که دیگر وجودی اسلامی برجا نخواهد ماند تا بتواند پذیرشی را که از دست رفته، بازگرداند و بتواند از آگاهی که پس از تجربه ایجاد شده استفاده کند.
معاون پژوهشی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر خاطر نشان کرد: بنابراین امام حسن (ع) ناگزیر بود این پایگاه را حفظ کند؛ زیرا ممکن بود همین پایگاه روزی بنیانی برای بازگشت آگاهی شود و اعتقاد راسخ خود به خط امام علی (ع) را که همان خط اسلام بود، بازیابد و با این اعتقاد در راه برنامه و خط علوی خون خود را هم نثار کند. امام حسن (ع) ناگزیر بود به حفظ این بخش ها در پایگاه مردمیاش بیندیشد . این اندیشه همان است که امام حسن (ع) با عبارتی چون جلوگیری از ریخته شدن خون ها و حفظ شیعه و تعابیری این چنین، از آن سخن می گفت.
وی ادامه داد: اما امام حسین (ع) در انزوایی به همراه گلچینی از نیکان خلق خدا گرفتار شد و همه به شهادت رسیدند، اما این گلچین، همه پایگاه های مردمی آگاه را در بر نمی گرفت . از همین رو بود که در پی شهادت امام حسین (ع) انقلاب توابین آغاز شد و انقلاب هایی دیگر از سوی مردمانی پا گرفت که شمار افزونی از شیعیان آگاه و مؤمن به اهداف حسین (ع) آن ها را رهبری می کردند.
نظر شما