به گزارش خبرنگار مهر، مجموعهداستان «متغیر منصور» نوشته یعقوب یادعلی به تازگی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، سیصد و پنجاه و یکمین عنوان «داستان فارسی» است که این ناشر چاپ میکند.
یعقوب یادعلی متولد سال ۱۳۴۹ در اصفهان و دانشآموخته فیلمسازی است که پیش از این کتاب، ۲ رمان و ۲ مجموعهداستان منتشر کرده است. «آداب بیقراری» و «آداب دنیا» عناوین رمانها و «حالتها در حیاط» و «احتمال پرسه و شوخی» هم مجموعهداستانهایی هستند که او پیش از «متغیر منصور» به چاپ رسانده است.
روایتهایی که این نویسنده در کتابهای نامبرده ارائه کرده، برای ایجاد شک و تردید در واقعیت ماجرا نوشته شدهاند. «متغیر منصور» ۶ داستان کوتاه دارد که به نوعی با یکدیگر مرتبطاند و از نظر تکنیکی هرکدام با یک روش نوشته شدهاند.
عناوین داستانهای این کتاب به ترتیب عبارت است از: «من و دنی و فیدل»، «سمیرهها (۲)»، «متغیر منصور»، «میّت»، «شرح نامشروح آرایشنامه» و «برف».
در قسمتی از داستان «سمیرهها (۲)» میخوانیم:
از نوک درخت خوشش میآید. هی تندی میرسد بالا، هی تندی میافتد پایین. آنقدر، آنقدر، آنقدر این را دوست دارد که نگو. داداشی همهاش صداش میکند: «فینقیلی بادوم!» صدبار به داداشی گفته که فینقیلی نیست، بادوم هم نیست. بادوم را دوست دارد بخورد، ولی نمیخواهد بادوم باشد. داداشی دوباره پرتش میکند بالا، تا نوک درخت، از آن خندههای خوشگل میکند که سمیره دوست دارد و میگوید: «اگه بادوم نیستی، پس فندقی.»
هه! فندق! آندفعه هم که از جبهه آمده بود مرخصی، هی میگفت فندق، دست میبرد لای موهاش و بازیبازی میکرد. دستهای داداشی خیلی گنده است، گنده و نرم. دلش میخواهد داداشی همهاش بیاید مرخصی، هی پرتش کند تا بالای درخت سیب، بگیرد قلقلکش بدهد و سمیره هی غشغش بخندد...
از خواب که میپرد میفهمد باز توی خانه تنهاست و مامان باز رفته بیمارستان. دوست ندارد مامان هر روز میرود بیمارستان و او را میدهد دست کبرا خانم. گلی هنوز توی بغلش خواب است. آرام گلی را میگذارد زمین، مثل وقتی که خودش توی بغل داداش رضا خوابش برده و داداشی یواش بلند میشود تا ببرد بگذاردش توی رختخواب.
این کتاب با ۱۱۶ صفحه، شمارگان ۷۰۰ نسخه و قیمت ۱۴ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما