خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ
گودی: عروسکهای خانم و شاه (عروس و داماد) / منطقه: شهر کابل، افغانستان عروسکهای خانم و شاه در مراسم عروسی به کودکان هدیه داده میشود.
در ذهنام عروسکهای محلی و بومی افغانستان را مرور میکردم و تلفظ «گودی» را تکرار، اینکه تاریخچهای از عروسکهای افغانستانی را بدهند… چگونه به سمت عروسکسازی آمدهاند؟ چه زمانی در تهران مشغول شدند و هزاران حرف و حدیث دیگر که پیغام موافقت گپوگفت با «خدیجه و حمیده» را گرفتم. دو خواهر افغانستانی که در ایران زندگی میکنند و در کنار تحصیلات آکادمیک به عروسکسازی مشغول هستند. با اینکه در دانشگاه تحصیل کردند و فارغالتحصیل شدند ولی به دلیل ملیتشان نمیتوانند در حوزههای کاری فعالیت داشته باشند. با توجه به اینکه در ایران متولد شدند اطلاعات کامل و دقیقی از عروسکهای بومی و اصیل افغانستان ندارند اما عروسکهای دستسوز آنان مورد اقبال بسیاری از مخاطبان قرار گرفته است.
«هر دو فارغ التحصیل از دانشگاه در رشتههای مدیریت دولتی و مهندسی مدیریت پروژه هستیم، بعد از اتمام دانشگاه متأسفانه به دلیل ملیتی که داریم نتوانستیم جایی مشغول به کار شویم. در نتیجه تصمیم گرفتیم ناامید نشویم…» عروسکهای «تیلارا» با صورتکهای معصوم و دوستداشتی محصولات «خدیجه و حمیده» متولد ۶۹ و ۷۲ ساکن شهرری هستند اهل کشور افغانستان ولی در ایران متولد و بزرگ شدند. درباره مهاجرتشان اینگونه میگوید: «تقریبا سی و چند سال پیش پدر و مادرمان به خاطر جنگ و ناامنی کشورمان تن به مهاجرت دادند، در آن دوران کشور ایران با رهبری مقتدر امام خمینی (ره) کشوری اسلامی و نوعدوست شناخته شده بود و مردم افغانستان، مردم ایران را همچون برادران و خواهران خود میدانستند، تصمیم گرفتند به ایران مهاجرت کنند.»
از «خدیجه و حمیده» میپرسم که در دانشگاه چه رشتهای خواندهاند و چگونه به سمت عروسکسازی سوق پیدا کردند، «خدیجه» جواب میدهند: «هر دو فارغ التحصیل از دانشگاه در رشتههای مدیریت دولتی و مهندسی مدیریت پروژه هستیم، بعد از اتمام دانشگاه متأسفانه به دلیل ملیتی که داریم نتوانستیم جایی مشغول به کار شویم. در نتیجه تصمیم گرفتیم نا امید نشویم، من به یادگیری زبان انگلیسی مشغول شدم به امید اینکه روزی معلم شوم و زبان تدریس کنم، در رشته زبان فارغالتحصیل شدم ولی باز هم به خاطر ملیتم هیچ کجا مرا قبول نکردند و هنوز هم قبول ندارند. از همین رو، روزی برای دل خودمان یک عروسک پارچهای درست کردیم و وقتی نتیجه کار را دیدیم و به دیگران نشان دادیم خیلی خوششان آمد و تشویقمان کردند، از آن لحظه که استقبال از عروسکهایمان را دیدیم، تصمیم گرفتیم تواناییهایمان را در این زمینه افزایش دهیم و زیباترین عروسکها را با دست خودمان و با عشق بسازیم.»
ساخت عروسک همراه با احساسات سازنده، که با عشق و علاقه درست شده است مخاطب را به وجد میآورد. علاقه و عواطفی که از دستاناش به عروسک منتقل شده، برایش صحبت کرده، درد و دلهایش را گفته، قربان صدقهاش رفته، موهایش را نوازش کرده… «خدیجه و حمیده» از حس خوبشان درباره ساخت عروسکهای «تیلارا» میگویند: «خلق کردن یک چیز جدید به خصوص عروسک، حس خیلی خوبی به انسان میدهد، به گونهای که بعد از ساخت هر عروسک بیشتر مشتاق میشویم. همینطور عروسکهای ما یکی بعد از دیگری زیباتر، بهتر و به کودک شبیهتر هستند. یکی از عروسکها واقعاً حس معصومیت و پاکی کودکانهای در صورتاش دارد. البته این تنها حرف ما نیست، نظر آنهایی که عروسها را دیدهاند نیز همین است.»
«ما تا این لحظه هیچ پول و درآمدی به دست نیاوردهایم و پول عروسکها فقط هزینه تمام شده آنها را بر میگرداند و حتی گاهی همان هزینه ساخت هم بر نمیگردد. ما به همین روزی کم قانع هستیم و خدا را شکر میکنیم»
«خدیجه و حمیده» درباره فروش عروسکهایشان، ادامه میدهند: «نزدیک به یکسال است عروسک درست میکنیم. البته فروش زیادی نداریم، زیرا در امر تبلیغات شاید به نوعی کوتاهی کردهایم. بعضی اوقات بهحدی غرق ساخت یک عروسک میشویم که یادمان میرود به فروش آنها فکر کنیم. روزی نمونه عروسکهایمان را به یکی از فروشگاههای لوازمالتحریر محلهمان بردیم تا به صورت امانی برایمان بفروشد. مدیریت فروشگاه گفت: با توجه به اینکه داخل مغازه عروسکهای خارجی با کیفیت عرضه میکنند ولی عروسکهای ما دو تا خواهر خیلی محکمتر و باکیفیتتر هستند و چون دستدوزند، ارزشمندتر هستند. البته این عروسکها مشتری خاص خودش را دارد، ما هم به همان قانع هستیم و هیچوقت به عروسکهایمان به چشم درآمدزایی و سود نگاه نمیکنیم، عروسک میسازیم زیرا حس خوبی که به ما میدهد و از ذره ذره مراحل ساختش لذت میبریم.»
همچنین در ادامه میگویند: «ما تا این لحظه هیچ پول و درآمدی به دست نیاوردهایم و پول عروسکها فقط هزینه تمام شده آنها را بر میگرداند و حتی گاهی همان هزینه ساخت هم بر نمیگردد. ما به همین روزی کم قانع هستیم و خدا را شکر میکنیم. (گاهی وقتها هم که سختیهای زندگی فشار میآورد و ترغیب میشویم درآمدی برای خانواده داشته باشیم، به خودمان میگوئیم شاید کسانی باشند که از ما نیازمندتر باشند، موقعیت کاریای اگر هست برای آنها بگذاریم.
«خدیجه و حمیده» بسیار قدردان پدر و مادرشان هستند و دوست دارند اگر روزی این گزارش را دیدند به آنان یادآوری کنند که تا چه اندازه دوستشان دارند و همیشه به فکر پدر و مادرشان هستند هرچند در ظاهر شاید عمق علاقه دختران خود را متوجه نشده باشند اما «خدیجه و حمیده» از آنان به خاطر تمامی زحماتشان تشکر میکنند و همیشه خود را مدیون زحمتهایشان میدانند. «خدیجه و حمیده» ادامه میدهند: «در حال حاضر مشغول تحصیل و مطالعه در زمینه طب سنتی هستیم و دلمان میخواهد انسانهای شریف و ارزشمندی باشیم و روزی حضور ما برای دیگران مایه آسایش و کمک حالشان باشد.»
نظر شما