به گزارش خبرنگار مهر، رمان «پیراهنی بر آب» نوشته لیلا باقری بهتازگی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب هشتمین عنوان از مجموعه «رمانژانر» است که این ناشر چاپ میکند.
محمدحسن شهسواری بهعنوان دبیر مجموعه مذکور، در معرفیاش برای مجموعه رمان ژانر نوشته است: رمان نویسان فارسی چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی، در ژانرهایی مانند جنایی، تریلر (مهیج)، وحشت، علمی_ تخیلی و فانتزی چندان فعال نبودهاند و چون آثار درخوری در این ژانرها نوشته یا منتشر نشده، هنوز مشخص نیست که در صورت انتشار چنین آثاری از این دست، با اقبال مواجه میشوند یا خیر.
«آدمنما» هفتمین عنوان مجموعه مذکور بود که بهتازگی همراه با این کتاب به چاپ رسیده است. پیش از این، رمانهای «مرداد دیوانه»، «جمجمه جوان»، «خاک آدم پوش»، «کاجها وارونهاند»، «بیتابوت» و «اقامت ابدی» از این مجموعه چاپ شدهاند.
هدف اصلی مجموعه «رمان ژانر» آن گونه که شهسواری میگوید، نوشتن و انتشار رمانهایی متناسب با فرهنگ ایرانی و احترام به احساس، شعور و سلیقه فرهیخته نسل جدید مخاطبان است. در ایران نویسندگان از دیرباز، در ژانر رمانس (عاشقانه) می نوشته و بازار و مخاطبان خود را داشته اند. چاپ این مجموعه، تابستان سال ۹۶ با چاپ «مرداد دیوانه» نوشته محمدحسن شهسواری آغاز شد.
رمان «پیراهنی بر آب» در ژانر فانتزی نوشته شده است. تا نیمه قرن بیستم نظریهپردازان این ژانر را چندان جدی نمیگرفتند و آن را بیشتر مناسبت کودکان و نوجوانان میدانستند. اما با توجه روزافزون به نظریات کارل گوستاو یونگ در مورد کهنالگوها و از آن مهمتر نظریات جوزف کمپل اسطورهشناس مشهور کمکم توجه متفکرین به اهمیت این ژانر جلب شد، بهگونهای که به قول شهسواری در حال حاضر پرمخاطبترین و بحثبرانگیزترین پروژه فرهنگی جهانْ، سریال بازی تاج و تخت است. یکی از وجوه مهم این ژانر، وجه حماسی آن است.
نویسنده در رمان «پیراهنی بر آب» از افسانهها و باورهای بومی ایرانی استفاده کرده و تلاش داشته از نمونههای خارجی این ژانر، تقلید نکند. مخاطب در این رمان، با شهری زیرزمینی، آئینهای فتوت مشاغل، عروس قنات و موجودات خیالی و باستانی ایرانی مانند شاهباز، موسیقار، هوبزه آتشینبال، درخت تیغال و … روبروست. جهان داستان این رمان، دنیایی آخرالزمانی است که در آن کمآبی مطلق وجود دارد...
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
عطار زیر بازوی لرزان پری را میگیرد و از پلهها میکشدش بالا و کمکش میکند تا از حفره بگذرد. داخل حجره شربت شیرین و خنکی میریزد توی حلق پری. پارچه سفیدی هم روی زخم میبندد. روی تمام تن پری عرق سرد نشسته و میلرزد اما میخواهد زودتر از این جای پرجانور بیرون بزند. دست میگیرد به سکو و بلند میشود و مثل پاندول ساعت بدنش را تکان میدهد و لنگانلنگان میرود بیرون. «گیوهچی کجاست؟» عطار بدون اینکه نگاهش کند خطهایی میکشد روی یک چوب بلند. «یککم پایینتر.»
پیغام شاطر را به گیوهچی میدهد که چمباتمه زده کنج دیوار حجرهاش. حجره او کوچکتر از عطاری است و کنجهای تیز ندارد. بهسختی میشود به آن فضای دو در دو به جای دایره گفت مربع. اما گیوهچی کنج دایره را پیدا کرده و تکیه داده بهش. جلوش هم میز کوچکی از همان خاک رس است. خاک را کندهاند و دکان و سکو و میز و طاقچه از دلش بیرون کشیدهاند. اینجا حتی نیمکت کوچکی هم برای نشستن دارد. گیوهچی قوز کرده و با قلاب چوبی و کلفتی گیوه میبافد. گوشهایش دراز و آویزان و پرموست اما خوب میشنود و، برخلاف تصور پری، نمیگوید دوباره حرفش را تکرار کند. برعکس عطار، لبخندی هم مینشیند روی لبها و دهان بدون دندانش که مثل غار سیاه و تاریک است. به پری اشاره میکند بنشیند روی نیمکت. پری از صداهایی که از دهن او بیرون میآید میفهمد لال است. بیشتر که دقت میکند تازه میفهمد چرا دهان پیرمرد مثل غار شده. جز دندان، زبان هم به کام ندارد. دلش ریش میشود از این فکر که لابد کسی زبان او را بریده. دیوار حجره پر از گیوههای کوچک و بزرگ است.
این کتاب با ۲۷۹ صفحه، شمارگان ۹۹۰ نسخه و قیمت ۲۵ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما