به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «فکر کردن، بیدرنگ و بادرنگ» نوشته دانیل کاهنمن بهتازگی با ترجمه حسین علیجانی رنانی و جمشید پرویزیان توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است.
نسخه اصلی کتاب پیشرو در سال ۲۰۱۱ توسط انتشارات پنگوئن چاپ شده است. اولینترجمه از آن هم (مربوط به نسخه سال ۲۰۱۳) در سال ۹۵ به قلم فروغ تالو صمدی توسط انتشارات در دانش بهمن منتشر شد و پس از آن مترجمان و ناشران مختلف آن را ترجمه و منتشر کردند.
نویسنده کتاب در پیشگفتارش میگوید هنگامی که از شما میپرسند در چه فکری هستید، معمولا میتوانید پاسخ دهید. باور دارید که میدانید در ذهنتان چه میگذرد، که اغلب زنجیرهای است از افکار آگاهانه که یکبهیک از پی هم میآیند و میروند. اما ذهن فقط به این روال کار نمیکند، و در واقع روال عادی کار ذهن این نیست. بیشتر دریافتها و افکار طوری به تجربه آگاهانه راه پیدا میکنند که حتی نمیفهمیم از کجا آمدهاند.
بیشتر مطالب کتاب پیشرو، درباره سوگیریهای شهود است. هرچند تمرکز بر خطاها چیزی از ارزشهای هوش انسان کم نمیکند، همانگونه که توجه به بیماریها در متون پزشکی به معنای انکار سلامتی نیست. نویسنده کتاب معتقد است بیشتر ما انسانها در بیشتر زمانها سالم هستیم و بیشتر قضاوتها و اعمالمان نیز مناسباند. ما معمولا در مسیر زندگی به خود اجازه میدهیم که با دریافتها و احساساتمان هدایت شویم و اطمینانی که به ترجیحها و باورهای شهودی خود داریم، عموما موجه و مقبول است، اما نه همیشه.
کتاب «فکر کردن، بیدرنگ و بادرنگ» ۵ بخش اصلی با عناوین «بخش اول: دو سامانه»، «بخش دوم: دریابش و سوگیریها»، «بخش سوم: بیشاطمینانی»، «بخش چهارم: انتخابها» و «بخش پنجم: دو خود» است.
بخش اول، دربرگیرنده فصول اول تا نهم با این عناوین است: «شخصیتهای داستان»، «توجه و زحمت»، «کنترلکننده تنبل»، «دستگاه تداعیگر»، «آسانیِ شناختی»، «هنجارها، شگفتیها و علتها»، «دستگاهی برای پریدن به نتیجهگیریها»، «داوریها چگونه رخ میدهند» و «پاسخ به پرسشی سادهتر». فصلهای دهم تا هجدهم کتاب هم در بخش دوم جا گرفتهاند که عناوینشان به اینترتیب است: «قانون اعداد کوچک»، «لنگرها»، «دانش دسترسپذیری»، «دسترسپذیری، هیجان، و ریسک»، «تخصص تام دبلیو»، «لیندا: کمتر بیشتر است»، «علتها آمارها را به حاشیه میرانند»، «پسروی به میانگین» و «رامکردن پیشبینیهای شهودی».
«توهم فهمیدن»، «توهم اعتبار»، «شهودها در برابر فرمولها»، «شهود کارشناسانه: چه وقت میتوانیم به آن اعتماد کنیم؟»، «دید بُرون» و «موتور سرمایهداری» عناوین فصلهای بخش سوم کتاب هستند. فصل ۲۵ تا ۳۴ کتاب هم زیرمجموعههای بخش چهارم «انتخابها» هستند که بهترتیب عبارتاند از: «خطاهای برنولی»، «نظریه دورنما»، «اثر موهبت»، «پیشامدهای بد»، «الگوی چهارگانه»، «پیشامدهای نادر»، «سیاستهای ریسک»، «حفظ حسابها»، «وارونگیها» و «چارچوبها و حقیقت». آخرین بخش کتاب هم بخش پنجم «دو خود» است که فصلهای ۳۵ تا ۳۸ را شامل میشود؛ با اینعناوین: «دو خود»، «زندگی بهسان یک داستان»، «بهروزیِ تجربی» و «فکر کردن به زندگی».
پس از بخشهای اول تا پنجم، بخش نتیجهگیری کتاب آمده که «پیوست الف: داوری در شرایط عدمقطعیت: دریابش و سوگیریها» و «پیوست ب: انتخابها، ارزشها و چارچوبها» و «منابع پیوست ب» را شامل میشود. سپس ۲ قسمت واژهنامه انگلیسی به فارسی و نمایه درج شدهاند.
نویسنده کتاب «فکر کردن، بیدرنگ و بادرنگ» برنده جایزه نوبل اقتصاد است و مطالبش دربرگیرنده فهم نویسنده از داوری و تصمیمگیری هستند که به یاری اکتشافات روانشناسی دهههای اخیر شکل گرفتهاند. هدف اصلی دانیل کاهنمن هم از نگارش ایناثر، نه ارائه پژوهشهای اولیه مشترک با دوستش آموس تورسکی؛ بلکه ارائه دیدگاهی درباره چگونگی کارکرد ذهن بر پایه پیشرفتهای اخیر روانشناسی شناختی و روانشناسی اجتماعی است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
توهم الگو از راههای بسیاری بر زندگی ما اثر میگذارد و محدود به زمین بسکتبال نمیشود. چه سالهای باارزش بسیاری را باید صبر کنید تا به این نتیجه برسید که فلان مشاور سرمایهگذاری مهارتی استثنایی دارد؟ چند معامله مالکیت باید انجام شود تا اعضای هیئتمدیره به این باور برسند که مدیرعامل استعداد شگفتی در چنین معاملاتی دارد؟ پاسخی ساده به این پرسشها این است که اگر شما از شهود خود پیروی کنید، اغلب پیشامدهای تصادفی را به اشتباه نظاممند میپندارید. ما هنوز از این باور که بیشتر چیزهایی که در زندگی میبینم تصادفی هستند فرسنگها دوریم.
من این فصل را با مثالی از شیوع سرطان در ایالات متحده شروع کردم. این مثال در کتابی آمده که هدفش معلمان آمار است، اما من آن را در مقالهای خواندنی از دو آماردان یاد گرفتم، هاوارد واینر و هریس زوئرلینگ، که پیشتر از ایشان نقل قول کردم. مقاله آنان بر سرمایهگذاری بزرگی تمرکز کرده بود، حدود 1/7 میلیارد دلار، که بنیاد گیتس در پی یافتههایی خیرهکننده درباره ویژگیهای موفقترین مدارس هزینه کرده بود. بسیاری از پژوهشگران به دنبال راز آموزش موفق گشتهاند و اینکار را با بررسی موفقترین مدرسهها انجام میدادند، به این امید که سرانجام بفهمند چه چیز آنها را از دیگر مدارس ممتاز میکند. یکی از نتیجهگیریهای این پژوهش این بود که موفقترین مدرسهها، به طور میانگین، کوچک هستند. مثلا، در پیمایش انجامشده در 1662 مدرسه در پنسیلوانیا، از میان 50 مدرسه برتر 6 تا کوچک بودند که یک فرابازنمایی با ضریب 4 است. این دادهها موسسه گیتس را بر آن داشت که سرمایه زیادی را در ساخت مدارس کوچک هزینه کند، گاهی با تقسیم مدرسههای بزرگ به مدرسههای کوچکتر. دستکم شش موسسه برجسته دیگر، مانند بنیاد آننبرگ و موسسه هیئت امنایی نیکوکاران پیو نیز، همچون برنامه سازمانهای آموزشی کوچکتر در وزارت آموزش ایالات متحده آمریکا به این حرکت پیوستند.
اینکتاب با ۶۴۸ صفحه مصور، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۷۵ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما