به گزارش خبرگزاری مهر، نشست تخصصی تحلیلی بر ابعاد گوناگون خوانشهای سینوی و پساسینوی از مقولات ارسطو با حضور تعدادی از اعضای هیئت علمی مؤسسه حکمت و فلسفه و برخی دانشجویان برگزار شد.
بنا بر این گزارش طی این نشست دامنه تأثیر و نفوذ آرا فلسفی ابنسینا در حوزه هستیشناسی بررسی و تحلیل شد.
در ابتدای این برنامه، الکساندر کالبارزیک، نویسنده کتاب «حمل و هستیشناسی» به بیان مباحثی پیرامون تاریخ تفکر بشر و مخلوق یا نامخلوق بودن عالم هستی پرداخت و گفت: فیلسوفان پیش از ارسطو، هر یک به نوعی قائل به ازلی و غیر مخلوق بودن عالم هستی بودهاند. ارسطو با قائل شدن به ازلیت مقولههای حرکت، زمان، و ماده را مؤلفههای اصلی عالم هستی دانسته است و حکم به ازلی و غیر مخلوق بودن جهان هستی میدهد. از این حیث است که خدای ارسطو در مقام علت فاعلی عالم هستی، فقط محرک عالم است و هستیبخش آن قلمداد نمیشود.
وی اظهار کرد: در ادیان ابراهیمی، از جمله اسلام، خالقیت خداوند امری مسلم و بدیهی تلقی میشود. از این رو، ابن سینا در مسأله آفرینش عالم از ارسطو فاصله میگیرد. در واقع، تصویر سینوی از عالم هستی و خداوند و رابطه این دو با هم متفاوت با تصویری میشود که ارسطو ارائه میدهد.
نویسنده کتاب «حمل و هستی شناسی» عنوان کرد: ابن سینا با تقسیم حدوث به ذاتی و زمانی مدعی میشود که ازلی بودن عالم ازحیث زمانی مستلزم آن نیست که عالم هستی مخلوق خداوند نباشد.
وی افزود: ابن سینا ارسطو را فقط تشریح نکرده بلکه به اصلاح و تغییر نظریات این فیلسوف پرداخته آن هم به مفهوم بزرگ فلسفی و سوالات مهمی را مطرح میکند.
کالبارزیک گفت: در بخشی از کتاب «حمل و هستی شناسی» به ارتباط منطق، عقل و الهیات پرداخته شده است و این کتاب رویکردی فلسفی به آموزههای الهیاتی دارد و میکوشد با استفاده از روش، مبانی و ادبیات فلسفی، تبیینی عقلانی از آموزههای الهیاتی ارائه دهد.
وی با اشاره به بخشهای این کتاب اظهار کرد: بسیاری از مطالب این کتاب سالهای سال مورد بحث فلسفهدانان و فلسفهخوانان در طول تاریخ بوده است، عمده بخشهای این کتاب به موضوعات هستیشناسی و معرفتشناسی اختصاص دارد. آنچه در این پژوهش برای من جذابیت داشت این بود که بدانم ابن سینا چه نظری در رابطه با فلسفه ارسطو دارد و چطور آن را تغییر شکل میدهد.
نویسنده کتاب «حمل و هستیشناسی» عنوان کرد: برای گردآوری این پژوهش، آثار بسیاری از فلاسفه از جمله خواجه نصیرالدین طوسی، فخر رازی، را مطالعه کردهام و نکته جالب این است که ابن سینا چهره جدید از تاریخ فلسفه الهیات و منطق را نمایان کرده است. همچنین از مباحث منطقی کتاب مقولات شفا و اشارات و کتابهای دیگر استفاده کردهام و در حال حاضر بر روی پروژهای باعنوان «میراثداران ابن سینا» کار میکنم.
وی در پایان ارائه خود در رابطه با شناخت غرب از اندیشههای ابن سینا گفت: خیلیها ابن سینا را پزشک حاذق میدانند، اما فلاسفه ایشان را بنیادگرا فرض میکنند و نظریاتش را پایه و اساس همه چیز میدانند.
نظر شما