خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-ابوالفضل اقبالی*: فمینیسم به مثابه جنبش دفاع از حقوق زنان، در بدو پیدایش خود بیشتر یک جریان اجتماعی ناظر بر تغییر مناسبات جنسیتی حاکم بر جامعه بود (Barrett & Philips: 1992) که تا اوایل قرن بیستم مطالبات آن از حد حقوق شهروندی صرف در چارچوب نظام فکری-سیاسی مستقر فراتر نمیرفت، اما ضرورت تحول در معرفت علمی مبتنی بر جنسیتِ فاعل شناسا زمینه صورتبندی نظریه فمینیستی را در اواخر دهه ۶۰ فراهم نمود که هدف آن به طور ضمنی ایجاد یک نظام فکری گسترده و عام درباره ویژگیهای بنیادی زندگی اجتماعی و تجربه انسانی از چشم انداز یک زن بود (ریتزر ،۴۶۰:۱۳۷۴).
فمینیسم در یک تقسیمبندی اولیه از دو بعد نظری و عملی قابل تفکیک است؛ فمینیسم در بعد نظری به صورت یک نظریه و یا در قالب یک ایدئولوژی و مانند آن مطرح میشود و در بعد عملی به صورت یک جریان اجتماعی در میآید و این دو بعد به رغم تفاوتهایشان، در تعامل با یکدیگر قرار دارند. جریان اجتماعی فمینیسم ریشه در عوامل تاریخی، اقتصادی، ساختاری و معرفتیای دارد که در حوزه فرهنگ اجتماعی حضور بههم رسانده است، و بعد نظری فمینیسم نیز علاوه بر تأثیرپذیری از زمینههای اجتماعی از منطق و ساختار معرفتی و بنیادهای فلسفی مربوط به خود بهره میبرد (پارسانیا :۱۳۸۴).
نظریه فمینیستی که در فضای معرفتی و فرهنگی غرب مدرن تکوّن یافته است، به دلیل ماهیت برونزای خود به سایر فرهنگها نیز وارد گردید. برخی از این فرهنگها به صورت فعالانه با این نظریه مواجه شده و عناصری از آن را برای حل برخی از مسائل معرفتی و اجتماعی خود گزینش نموده و مصرف کردند و برخی دیگر نیز به دلیل فقدان حیات معرفتی در جامعه خود، رویکردی انفعالی در مواجهه با اندیشههای فمینیستی برگزیده و به صورت کاملاً تقلیدی آن را وارد فرهنگ خود نمودند. ماجرای تکوین اندیشههای فمینیستی در ایران از نوع دوم بوده است. فمینیسم ایرانی نظریهای است که زمینههای وجودی معرفتی آن مستقر در فرهنگ و تاریخ دیگری است که این نظریه در آن تولد یافته و ورود آن به جامعه ایرانی صرفاً با انگیزههای غیرمعرفتی و آن هم به صورت غیربومی صورت پذیرفته است. فهم مبانی فلسفی و زمینههای معرفتی فمینیسم و بسترهای تاریخی ورود این نظریه به ایران، در شناخت ماهیت و اهداف کنشهای فعالان حقوق زنان در ایران مؤثر خواهد بود.
زمینههای وجودی تکوین فمینیسم در ایران
زمینههای وجودی معرفتی:
فمینیسم در ایران به مثابه یک نظریه بومی و تولد یافته در لایههای معرفتی فرهنگ جامعه ایرانی نبوده و در قالب یک نظریه وارداتی در تعاملات فرهنگی با غرب و با انگیزههای غیرمعرفتی در ایران حضور یافته است. لذا زمینههای وجودیِ معرفتی این جریان را میبایست در مفروضات هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی فمینیسم غربی جستجو کرد. اندیشه فمینیستی در غرب مبتنی بر اصول و پیشفرضهای فلسفی خاص خود است که جریان اجتماعی متناسب با خود را ایجاد و راهبری میکند. این اصول و مفروضات عبارتند از:
الف) مفروضات معرفتشناختی
کیفیت تأثیر روابط اجتماعی مبتنی بر جنسیت بر شکلگیری دانش علمی، نقطه عزیمت مباحث معرفتشناسی فمینیستی محسوب میگردد. برخلاف تصور رایج که قائل به فراغت ارزشیِ داعیههای معرفتیِ دانش متعارف هستند، فمینیستها براین عقیدهاند که تمامی سوالات، نظریهها، مفاهیم و روشهای علمی دارای جهتگیریهای جنسیتی و سویههای مردانه بوده و به همین دلیل درکی مخدوش از واقعیت اجتماعی و طبیعی به ما ارائه میدهند. لذا بخش مهمی از معرفتشناسی فمینیستی به نقد علم مردانه در رویکرد اثباتگرایی اختصاص دارد (محمدپور و همکاران: ۱۳۸۸). از این منظر تمام نظریههای کلان علوم انسانی و اجتماعی و مفاهیم تولیدی آنها درباره هستیهای اجتماعی دارای سوگیریهای جنسیتزده و مردانه بوده (مشیرزاده ،۳۰۷:۱۳۷۴) و جامعهشناسی در بهترین حالت کورجنس و در بدترین حالت جنسپرست است (آبوت و کلروالاس ،۲۶:۱۳۸۶).
تاکید بر برتری معرفت زنانه نسبت به معرفت مردانه یکی دیگر از مفروضات معرفتشناختی فمینیستی است که جایگزینی تجارب زنانه به جای تجارب مردانه را به عنوان مبنایی برای معرفت در نظر میگیرد. طبق این رهیافت، زنان بهواسطه داشتن تجربه کار مراقبتی، فهم برتری از جهان اجتماعی دارند. تقابلهای دوگانهی ذهنی / عینی، عقل / احساس، واقعیت / ارزش، فاعل شناسا / متعلق شناخت و… به مثابه کلیشههای سنتی علوم مردانه مردود هستند و معرفتشناسی فمینیستی سعی دارد تا اندیشه را با احساس، امور عقلانی را با عواطف و تواناییهای منطقی را با احساسات درونی پژوهشگر درهم آمیزد تا به فهم بهتری از جهان اجتماعی نائل گردد (حاجی دهآبادی: ۱۳۹۷)
ب) مفروضات هستیشناختی و انسانشناختی
نوع نگاه به هستی و انسان یکی از مهمترین ارکان معرفتی یک نظریه محسوب میگردد. هستیشناسی فمینیستی در تقابل با رویکرد ذاتگرایی و همراهی با رویکرد وجودگرایی شکل گرفته است (محمدپور و همکاران: ۱۳۸۸). رویکرد ذاتگرایی که تا پیش از دهه ۱۹۸۰ در محافل علمی غرب مستقر بود، به وجود یک ذات مشترک برای همه زنان باور داشت که زن و مرد را به شکل عمدهای از هم مجزا میکرد (Witt: 1995) اما به نظر میرسد مهمترین مبنای هستیشناختی فمینیستی که سایر مفروضات این جریان را در این زمینه رقم میزند، برساختگرایی جنسیتی است. برخلاف ذاتگرایان که زنانگی و مردانگی را زیستی و طبیعتبنیاد فهم میکنند (فعالی: ۱۳۸۸)، فمینیستها با جدانگاشتن دو مفهوم جنس و جنسیت بر این عقیده تاکید میکنند که زنانگی و مردانگی نه یک مفهوم زیستی و فیزیولوژیک، بلکه امری اجتماعی و برساخته فرهنگ و تاریخ هستند (رید ،۱۱۵:۱۳۷۹؛ میشل ،۱۶۰:۱۳۷۲). جمله معروف سیمون دوبوار که «زنان متولد نمیشوند بلکه ساخته میشوند» (De Beauvoir, 1975:87)، دلالت بر این مفروضه هستیشناختی فمینیستی دارد.
اصالت دادن به اشتراک در انسانیت زن و مرد و طفیلی پنداشتن جنسیت آنها نیز یکی از مهمترین مبانی انسانشناختی فمینیستی محسوب میگردد. از منظر فمینیستها جنسیتگرایی عامل تعیینکننده در جایگاه فرودست زنان در طول تاریخ بوده و برای تغییر این وضعیت و کسب موقعیت اجتماعی برابر با مردان باید بر انسانیت به مثابه امر مشترک در زن و مرد تاکید نمود (جیمز ،۹۸:۱۳۸۲).
زمینههای وجودی غیرمعرفتی
اگرچه جنبش دفاع از حقوق زنان در ایران تاریخی به عمر تاریخ مشروطه دارد، اما فمینیسم به مثابه یک تلاش نظری برای صورتبندی و تبیین نابرابریهای جنسیتی در جامعه ایران، پدیدهای متاخر و متعلق به دوران پس از انقلاب اسلامی در ایران است. یکی از مهمترین زمینهها و عوامل غیرمعرفتی تکوین اندیشه فمینیستی در ایران، تفاوتهای حقوقی زن و مرد در قوانین ایران و اعتراض این جنبش به این تفاوتها است. از جمله مهمترین تفاوتهای حقوقی زن و مرد در نظام حقوقی ایران که مورد اعتراض جریان فمینیسم است، عبارتند از: ارث، دیه، حضانت فرزندان، ولایت مردان، تفاوت در حکم قصاص، سن مسئولیت کیفری، حق طلاق، قضاوت و شهادت زن و… نقطه عطف شکلگیری مطالبات برابریخواهانه فمینیستی در ایران را میتوان ماجرای تصویب کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان در مجلس دانست.
با عنایت به اینکه حاشیهنشینی علم نسبت به سیاست و قدرت یکی از مهمترین ابعاد واقعیت فرهنگی جهان مدرن است (پارسانیا: ۱۳۹۲)، میتوان تحولات سیاسی اواسط دهه ۸۰ تا اوایل دهه ۹۰ در ایران را یکی دیگر از علل و زمینههای غیرمعرفتی تکوین فمینیسم در ایران دانست. همزمان با جریان سیاسی حامی دموکراسی و حقوق بشر در ایران در دوران اصلاحات، جریان روشنفکری و نهادهای مدنی در ایران با حمایت دولت گسترش یافته و شروع به فعالیت در راستای ایجاد چالش در بنیانهای نظری گفتمان دینی در ساحت مدیریت سیاسی-اجتماعی کشور نمودند. یکی از این جریانها جنبش فکری و اجتماعی فمینیسم بود که حول محور مطالبات برابریخواهانه از فقه و حقوق اسلامی درصدد نقد مبانی دینی حقوق زنان و ایجاد تصور ناکارآمدی دین در عرصه مدیریت اجتماعی برآمده بود.
فمینیسم و بیگانگی با فرهنگ ایرانی
پیامد ورود اندیشههای فمینیستی به ایران به بهانههای غیربومی، بیگانگی و در سطحی بالاتر، ناسازگاری این نظریه با زمینههای معرفتی فرهنگ ایرانی بوده است. جامعه ایرانی در مواجهه منفعل با فرهنگ غرب، در شرایطی اقدام به اخذ تقلیدی اندیشههای فمینیستی نموده است که مبانی معرفتی این نظریه در لایههای عمیق فرهنگ ایرانی وجود نداشته و این امر مانع از بازخوانی و بازسازی این نظریه در فرهنگ بومی ایران گردیده است. لذا اندیشههای فمینیستی بیگانه با فرهنگ ایرانی و پایهها و مبانی معرفتی آن هستند. دلالتها و نشانههای این بیگانگی و ناسازگاری در چالشهای فمینیسم ایرانی با عناصر فرهنگی جامعه دینی و سنتی ایران میباشند.
صرفنظر از اینکه جریان فمینیستی در ایران عامل اصلی و اساسی فرودستی زنان در جامعه را اصل دین معرفی کرده (شفیعی سروستانی ،۶۳:۱۳۷۹) و اسلام را عامل خشونت علیه زنان میداند (اعزازی: ۱۳۸۸؛ کشاورز: ۱۳۷۸)، مخالفت صریح این جریان با عناصر دینی و سنتی جامعه ایرانی گواه ناسازگاری این نظریه با فرهنگ جامعه ایران است. فعالان فمینیسم در ایران صراحتاً با حجاب شرعی زنان مخالفت ورزیده (صدر: ۱۳۹۲؛ توحیدی: ۱۳۷۶؛ نوربخش: ۱۳۷۸) و غالب چهرههای سرشناس این جریان به صورت رسمی کشف حجاب نمودهاند. آنها ازدواج موقت را با روسپیگری یکسان دانسته (اعزازی: ۱۳۸۸؛ ستوده: ۱۳۸۶) و در عوض سعی دارند با جعل مفاهیمی چون «کارگر جنسی» به تطهیر روسپیگری مبادرت ورزند (محرز: ۱۳۹۴؛ داوودی: ۱۳۹۴).
نتیجهگیری
دیدگاههای فعالان حقوق زنان در ایران که قبلاً به عنوان برخی از نشانهها و مصادیق ناسازگاری اندیشه فمینیستی با فرهنگ جامعه ایرانی بدان اشاره گردید، به این دلیل که برخاسته از مبانی معرفتی نظریه فمینیستی در غرب هستند، با مبانی معرفتی و زمینههای تاریخی جامعه ما در تقابل آشکار قرار گرفته و در لایههای عمیق فرهنگ ایرانی به تخاصم و چالش پرداخته است. لذا امروزه تفکرات فمینیستی در حوزه مطالعات جنسیت در عمیقترین حوزههای معرفتی جامعه ما نیز رسوخ یافته و ایده برابری جنسیتی تمامی نظامات فقهی، حقوقی، سیاستگذاری، آموزشی و… را با خود درگیر نموده است.
*دانشجوی دکتری دانش اجتماعی مسلمین و پژوهشگر مطالعات زنان و خانواده
نظر شما