خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ
نخست: در منظومه فکری ژان فرانسوا لیوتار «کلان روایت» یا «فرا روایت» به مولفهای تعبیر شده که مدعی است همانند داستانی است که میتواند معنای تمام داستانها را کشف و آشکار کند، خواه مربوط به ضعف و عقب ماندگی بشر باشند یا مربوط به پیشرفت وی. فرا روایت بودن آن نیز ناشی از این واقعیت است که درباره بسیاری از روایتهای مربوط به فرهنگ صحبت میکند و بر آن است تا از این طریق حقیقت یگانه ذاتی در آنها را کشف و آشکار کند.
لیوتار در «وضعیت پست مدرن: گزارشی درباره دانش» صراحتاً از این صحبت میکند که کلان روایتها به عنوان روایتهای رهایی بخش عملاً مشروعیت ذاتی خود را از دست دادهاند. ناکامی علم و عقل و شکست داعیههای عینی و کلیای که به نام علم و عقل صورت گرفتهاند، امکان ارائه هرگونه نظریههای کلیت بخش را از میان برداشتهاند، یعنی امکان ارائه نظریهها یا کلان روایتهایی که درصدد تبیین و پیشبینی صورت بندیهای اجتماعی بر پایه مجموعهای از گزارهها و قضایای مسلم و محرزی هستند که به گونهای منطقی استنتاج شدهاند، دیگر امکان پذیر نیست.
دوم: فارغ از اینکه به عصر پسامدرن و امتداد آن تا معاصریتمان اعتقاد داشته باشیم یا خیر، جهان از اواخر سال ۲۰۱۹ گرفتار پدیدهای شد که مهمترین مؤلفه پستمدرنیسم یعنی شکستن کلان روایتها را بازتولید کرد. کرونا به عنوان یک کنشگر فعلاً در وجوه مختلفی از نظامهای معناییِ کلانروایتهای جامعه تأثیر گذاشته است.
کرونا ویروس ناشناختهای بود و شیوع آن هراس و اضطراب مهمی در دل بشر انداخت و این هراس دلایل مهمی دارد. نخستین مورد همین پیشتر ناشناس بودن آن و در نتیجه فقدان داروی مؤثر و شکست علم و دانش برای تولید پادزهر آن است. کرونا در چین به عنوان یکی از ابرقدرتهای فعلی جهان در حوزههای دانش، اقتصاد و سیاست، خود را نشان داد، هرچند به شواهد گزارشهایی با منشأ چینی، این کشور توانسته این بیماری را کنترل کند، اما هنوز دارویی برای آن ابداع نکرده است. شیوع این بیماری، یک جهان را در ناامنی از نظر سلامت و بهداشت فرو برد. اکنون آمریکا و اتحادیه اروپا نیز به عنوان دو قطب مهم دیگر در حوزههای دانش، سیاست و اقتصاد، تلفات بسیاری داشته و هنوز امکان تولید داروی آن را پیدا نکردهاند. بنابراین تا اینجا دولتها نتوانستهاند در مقابل یک تهدید از جان و امنیت شهروندانشان دفاع کنند. پس یکی از کارکردهای اصلی و یکی از تعاریف مهم «دولت» دچار چالش شده است.
سازمان بهداشت جهانی شیوع کرونا را به عنوان یکی از دشوارترین موقعیتهای پاندمیک در تاریخ جهان مدرن اعلام کرد. به دلیل همین ناامنی یکی از نخستین تغییرات در روند حاکم بر جهان رخ داد و آن هم رفتن جوامع به سمت موقعیت «تعلیق» بود. در این حالت مناسبات در فضای واقعی و طبیعی نیز به سمت مناسبات در فضای مجازی رفت و حتی حوزههایی چون آموزش نیز تلاش کردند تا تماماً از این فضا امکان حضور و بروز پیدا کنند. زندگی دیجیتالی در این دوره به شدت گسترش یافته است و فضاهای مختلفی از زندگی را درگیر کرده است و شکل جدیدی از زندگی را برای همه جهان و از جمله ایران بهوجود آورده است که مختصات خاص خود را هم دارد.
مؤلفه «تعلیق» در نخستین قدم بر اقتصاد جهان اثر شدیدی گذاشت. کریستالینا جورجیوا، رئیس صندوق بین المللی پول در نشستی خبری با اشاره به بیسابقه بودن بحران اقتصادی ناشی از پاندمی کرونا، عواقب آن را به مراتب بدتر و شدیدتر از بحران مالی جهان در سال ۲۰۰۸ توصیف کرد. (اینجا را بخوانید.) بحران مالی ۲۰۰۸ نیز در نوع خود بسیار وحشتناک توصیف شده بود که البته تأثیر زیادی بر رکود تولید نیز گذاشت. رکود اقتصادی حاصل از کرونا نیز تأثیری زیادی بر مناسبات سیاسی بین کشورها نیز خواهد گذاشت.
کرونا در یک کشور پرجمعیت خود را نشان داد و سیطره علم و دانش را به چالش کشید. سرعت شیوع این پدیده در سطح جهان به دلیل مناسبات کشورهاست. مفهوم «جهان وطنی» که از مفاهیم مدرن است، پس از جنگ جهانی دوم تأثیر فرهنگی مهمی در برداشته شدن مرزهای جغرافیای سیاسی میان کشورها گذاشت.
فارغ از اینکه به عصر پسامدرن و امتداد آن تا معاصریتمان اعتقاد داشته باشیم یا خیر، جهان از اواخر سال ۲۰۱۹ گرفتار پدیدهای شد که مهمترین مؤلفه پستمدرنیسم یعنی شکستن کلان روایتها را بازتولید کرد شیوع کرونا از چین، دو راه کاملاً متضاد را برای جامعه جهانی پیش کشید: نخست اینکه برای دچار نشدن به این پدیده تمام روابط خود را با چین قطع کنند و دیگر اینکه مفهوم جهان وطنی را امتداد داده و به چین کمک کنند تا ویروس را همان مبدا شیوع از بین ببرد. فارغ از پرسشهایی که چگونگی سرایت این ویروس از چین به دیگر کشورها را پیش میکشند، وضعیت فعلی جهان نشان میدهد که برای مقابله و ریشه کنی این ویروس کشورها به کمک یکدیگر نیاز دارند و باید ولو به صورت موقت تمام مرزها را برای کمک به همنوع برداشت. سوال اینجاست در چنین وضعیتهای باید به مفهوم «جهان وطنی» سلبی نگاه کرد یا ایجابی؟
این مسائل نشان میدهد که شیوع کرونا صرفاً یک پدیده پزشکی نیست و البته تأثیرات منفیاش صرفاً در حوزه اقتصاد نیز نبوده است. جهان پساکرونا قطعاً با جهان پیشاکرونا تفاوت خواهد داشت. نمود این تفاوت در حوزه فرهنگ البته بسیار بیشتر از حوزههای سیاست و اقتصاد خواهد بود. این کنشگر حداقل به صورت موقت کلان روایتهای ایدئولوژیک را با چالش مواجه کرده است. شیوه مناسک دینی تغییر کرده است؛ تعطیلی مراکز و ومحافل دینی مثل مرقد مطهر ائمه و بزرگواران دینی در ایران؛ سوالات مختلفی را به وجود آورده است.
سوم: شیوع کرونا دوگانه «مرگ» و «زندگی» را برای همه مردم جهان پیش کشید و این بزنگاه که در دوران مدرن «یکه» بود. پیشتر بیماریها صرفاً در مناطق خاصی از جهان پیش میآمد و در همان مناطق هم باقی میماند و بشر گمان داشت که با کلان روایت دانش بر همه مشکلاتش فایق آمده است و اگر کشتاری هم پیش میآمد صرفاً به دلیل درگیری انسانها با همدیگر بود، اما این بار دشمنی به مقابله با آحاد بشریت پرداخته و از آنها کشتار میکند. این فاجعه چنان دهشتی را در دل مردم افکنده که «برادر برادر را ترک کرده و پدر از دیدار فرزند سرباز میزند.» مناسبات اجتماعی با هراس از «مواجهه» روبهرو شد.
دو گانه دین معرفتی و دین مناسکی یکی از پیامدهای شیوع کروناست و همین مساله در فرهنگ و معرفت دینی پس از کرونا تأثیر بسیاری خواهد گذاشت برای انسان در زمانه شیوع کرونا، همه اشخاص بالقوه یک «دیگری» هستند که ممکن است ویروس را به تن انداخته و خطر جدایی «جان» از «تن» را موجب شوند. بنابراین در این دوران باید از «دیگری» پرهیز کرد. اما «جا خوش کردن» این ویروس اگر دامنه دار باشد وضعیت چگونه خواهد بود؟ معضل قرنطینه که برای حفظ جان انسانها ضروری است چالشهای دیگری را پیش خواهد کشید. در این دوران نهادهای اقتصادی و فرهنگی سعی کردند تا با حضور حداکثری در فضای مجازی از اثرات سو قرنطینه کم کنند. صنایع فرهنگی نیز وارد این بستر شدند و قطعاً پس از کرونا نیز این حضور را ادامه خواهند داد و انواع هنرها به نوع ارتباطی تازهتری بر اساس مناسبات اقتصادی جدید روی خواهند آورد. ارتباطی که سپهر نشانهای خاص خود را میطلبد.
بنابراین شیوع کرونا برای فرهنگ، دین، سیاست و اقتصاد ایران و جهان پیامدهای زیادی به همراه داشته و دارد. باید این پدیده را به مثابه یک ابر بحران اجتماعی در نظر گرفت. تجربه تاریخی بشریت (برای مثال شیوع طاعون در اروپای قرن ۱۴ که به مرگ سیاه در تاریخ ضبط شده است) نشان داده که ویروس نظم فعلی جوامع را برهم زده و مولد نظم نوینی در ساختارها خواهد بود. اثرات سو پدیده کرونا و محدود نشدنش در حوزه پزشکی نیز ضرورت اندیشهورزی درباره آن را پیش میکشد. فرهنگ در جهان پساکرونا چه نظمی پیدا خواهد کرد؟ و زندگی جدید در این نظم نوین چه مختصاتی خواهد داشت؟ گروه فرهنگ خبرگزاری مهر سعی دارد در گفتوگو با جامعه شناسان، نظریهپردازان حوزه فرهنگ و منتقدان و همین طور ارزیابی مواجهه عینی مردم با تجربه کرونا به دنبال پاسخی برای این پرسش باشد.
نظر شما