به گزارش خبرنگار مهر، حسن بلخاری قهی، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به مناسبت سوم اردیبهشتماه؛ روز بزرگداشت شیخ بهایی و روز معمار یادداشتی را به نگارش درآورده و در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است، این یادداشت در ادامه میآید:
نخست به روح بلند بهاالدین محمد بن حسین عاملی مشهور به شیخ بهایی سلام و درود میفرستم و از خداوند متعال برای روح آن مرحوم طلب غفران و رضوان میکنم. امروز به عنوان روز معمار در ایران موسوم است و بر بنیاد بزرگداشت شیخ بهایی، چنین نام گذاریی صورت گرفته و شاید این همایش از معدود همایشهایی است که علاوهبر اینکه مساله معماری محور و بنیاد و اصل و اساس آن است، شیخ بهایی هم بخشی از ماجراست؛ اصولاً این نام یا روز معمار در جهت بزرگداشت ایشان هم هست، لذا تأمل نظری بحث خودم را روی شیخ بهایی متمرکز خواهم کرد.
حوزه کلام من معماری است لیکن با تأمل بر شخصیت بها الدین محمد بن حسین عاملی؛ در مقدمه اشاره میکنم که باید به این سوال و نقد پاسخ داد که چه نسبتی است میان شیخ بهایی و معمار یا معماران؟ از این رو که بدنه معماری ایران بهویژه کسانی که در حوزه معماری مدرن کار میکنند نسبت به این نامگذاری انتقاد دارند و من پنهان نمیکنم بلکه اعتراف میکنم که در ده سال پیش که این ماجرا در صحن شورای هنر مطرح شد، بسیاری مایل بودند یک تغییری رخ بدهد و قوام الدین شیرازی که نام بلندش بر کتیبه اصلی مسجد گوهرشاد حک شده است؛ به دلیل نسبت و تناسب وسیع حضرت قوام الدین با معماری، در حقیقت روز معمار، با توجه به شخصیت قوام الدین تعیین شود تا شیخ بهایی و شاید مهمترین دلیل این منتقدان هم این بود که سه منبع اصلی تاریخ عباسی) که اتفاقاً این سه منبع در زمان حیات شیخ بهایی نوشته شده بودند بجز یکی از آنها که بعد از زمان حیات ایشان نوشته شد اما نویسنده بخشی از حیات شیخ را درک کرده بوده (یعنی؛ تذکره نصرآبادی، تاریخ عباسی ملأ جلالالدین منجم و همچنین تاریخ عالم آرای عباسی از اسکندر بیک منشی مخصوص شاه عباس، هیچکدام از معماری شیخ بهایی سخن نگفتهاند و بلکه دو متن از این سه متن اصرار جدی دارند که معمار مسجد جامع اصفهان در میدان نقش جهان که یکی از تابناکترین معماریهای اسلامی است رسماً نام نادره دوران و نادره عصر استاد علی اکبر اصفهانی را دارد. یعنی نه در تذکره نصرآبادی از محمد بن طاهر نصرآبادی اصفهانی، نه اثر مربوط به ملأ جلال منجم و نه تاریخ عالم آرای عباسی اسکندر بیک نامی از شیخ بهایی بهعنوان معمار نیست. این نکتهای است که در فرهنگ این بیست، سی سال اخیر ما بعد از نامگذاری روز معمار به نام شیخ بهایی مطرح بوده و من هنگامی که پیشنهاد شد در این مجلس سخن بگویم، با خود گفتم که فرصت خوبی است از برای تحلیل و تبیین این ماجرا.
نمیدانم کسانیکه روز معمار را روز بزرگداشت شیخ بهایی قرار دادهاند چه در ذهن داشتهاند و در مخیلهشان چه میگذشته، آیا چون افسانههای رایج در میان مردمان اصفهان شیخ بهایی را معمار بزرگ دانستهاند و بر این بنیاد این روز را موسوم به نام مبارک او کردهاند یا تعمقی در حیات تأمل برانگیز او کرده و در متن این حیات به نشانههایی دست یافته و بر این بنیاد چنین نامگذاری کردهاند، من نمیدانم، جایی هم این مساله را بیان نکردهاند. بهعنوان یک پژوهشگر لازم می دانم در این مجلس معظم در شهری که مدفن شیخ بهایی است و میدانید که در حرم مقدس امام هشتم (ع) تنها قبری که حجم دارد قبر ایشان است و جامعه ما هم برای او احترام ویژهای قائل است، بحث کنم که بنا به چه معنایی جناب شیخ بهایی معمار است.
نگاهی به مفهوم معمار و معماری
من معتقدم بین مفهومی که ما امروز از واژه معمار یا معماری استنباط میکنیم با مفهومی که چهارصد سال پیش وجود داشته یک تفاوت بسیار معنادار وجود دارد و عدم توجه و تأمل بر این تفاوت منشأ آن نقد و به تعبیر برخی غیر مناسب بودن شخصیت شیخ بهایی برای روز معمار شده است؛ همه ما که در زیر این سقف هستیم میدانیم که الفاظ و مفاهیم چون ما حیات دارند و در حیات خود دچار سه دگرگونی میشوند یک: قلب، دو: قبض، سه: بسط. گاهی در طول تاریخ یک لفظ دچار بسط معنا میشود، یعنی در برههای از زمان معنای تنگ و مضیق دارد و در قبض است، اما در دورهای دیگر بسط مییابد و در حقیقت مصادیق بسته آن در عصری دیگر و در برههای دیگر بسط کامل پیدا میکند. گاه عکس این مساله اتفاق میافتد، یک لفظی در یک دورهای بر یک معنای وسیعی دلالت دارد و در دورهای دیگر معنایی بسته پیدا میکند، و گاهی هم قلب و دگرگون میشود و اصلاً معنای متفاوتی با معنای اولش پیدا میکند.
معماری، مهندسی و هندسه از قلب و قبض و بسط معنا مصون نماندهاند. فلذا در نام گذاریها و در تبیین مفاهیم باید نسبت به این قبض و بسط حساس بود. به همین دلیل ما و شما در دانشگاه به دانشجویان مقطع دکترا در حقیقت تاکید میکنیم که در فصل اول و کلیات حتماً واژهها را تعریف کنید و قبض و بسط این واژهها و قلب این واژهها را بازگو کنید تا ما بدانیم با کدام معنا و با کدام قرائت از یک مفهوم روبهرو هستیم.
معماری، مهندسی و هندسه در طول تاریخ خود مصون از قلب و قبض و بسط نبوده است فلذا تعریف و مفهوم و برداشت و قرائتی که ما امروز از معماری داریم با برداشت و قرائتی که چهارصد سال پیش در زمان شیخ بهایی، ششصد سال پیش در زمان قوام الدین شیرازی بزرگ، چیزی در حدود هزار سال پیش (سیصد و نود و هفت هجری قمری و سیصد و هفتاد و پنج خورشیدی) از کوشیار گیلانی معمار و مهندس مهندسیترین بنای عالم یعنی گنبد قابوس داریم متفاوت است. درک این تفاوت میتواند پاسخگوی آن نقد باشد که چه نسبتی است میان شیخ بهایی و معمار؟
مفهوم معمار و مهندس
برای درک مفهوم آن زمان از معمار و مهندس خیلی جالب است که بدانید در کتیبهای که در مسجد جامع اصفهان (مسجد امام یا مسجد شاه) -که البته منظور مسجد جامع قدیم اصفهان نیست_وجود دارد در نسبت کلمه معمار و مهندس چنین آمده، این را ملأ جلالالدین منجم در کتاب تاریخ عباسی میگوید: «و بالمعماریه من فی العمل کالمهندسین (و در معماری یا عمل در معماری همچون مهندسان) و هو نادر استاد علی اکبر اصفهانی. …» و این نشان میدهد «در معماری چون مهندسان» یعنی نسبتی بین این دو بوده. در جهان امروز گر چه ما از اصطلاح مهندس در حوزه معماری استفاده میکنیم که درست هم هست، اما افواه، رجال مهندس را در قلمرو فناوری و تکنیک مورد استفاده قرار میدهند. لطفاً به این قبض و بسطها در میان کاربرد واژهها و مفاهیم توجه بفرمائید. من از برای درک دقیق مفهوم عصری صفوی و پیش از صفوی، تیموری و پیش از تیموری سلجوقی و آلبویه و دیگران، اجازه بدهید تا از مفهوم اصیل مهندس و معمار صحبت کنم که تاریخی پنج هزار و دویست ساله دارد. فرصت من ایجاب نمیکند که از طریق پاورپوینت، خط مکشوفه جیرفت را نشان بدهم و نقوشی که حول و حوش تقریباً چهارده یا پانزده سال پیش تصادفاً در منطقه جیرفت کشف شد و کل تاریخ هنر و معماری چشمانش باز شد به پدیدهای شگفتانگیزی که اهرام ثلاثه مصر دستکم پانصد سال بعد آن ساخته شده است. یک زیگوراتی که آنجا کشف شده و الان کارهای باستانشناسی روی آن در حال انجام است و دوم خط هندسی.
اگر شما در تاریخ هنر و معماری کالبدشکافی کنید یا به قول نیچه، تبارشناسی کنید، تطور و تحول و قبض و بسط مفهوم مهندسی و معماری را، آنگاه در شخصیت شیخ بهایی، نه در قالب یک اطلاع که مجموعهای از اطلاعات، میبینید که او را در آن عصر زیبنده لقب معمار و مهندس میکند.
مهندس و هندسه
بگذارید از کلمه مهندس و هندسه شروع کنم. شما میدانید معادل کلمه معرب فارسی اندزه، هندسه یا Geometry است. چون کلمه هندسه مطلق فارسی است ( المهندس المقدر لمجاری المیاه… و هو مشتق من الهنداز الفارسیه اصلها…)؛ کلمه هندسه معرب هندزه اوستایی است و معادل انگلیسی آن ژئومتری است. این کلمه در فرهنگ مصر فقط اشاره به ایجاد نظم در جهان محسوس نداشته، بلکه مهندس کسی بوده است که با ایجاد نظم در جهان محسوس، نظم درجهان معقول را سبب میشود، فلذا اگر در مواردی کلمه هندسه و مهندس در برخی تمدنها معادل تقدس یافته است – مثلاً رابرت لولر کتاب هندسه مقدس را نوشته است- از این زاویه است.
هنگامی که رود نیل دچار طغیان شده و نظم زمینهای کشاورزی اطراف آن مختل میشده و اندازهها به هم میخورده است، مهندسان؛ دست به کار میشدند تا این نظم را دوباره به زمین برگردانند. این از دیدگاه مصریان در حقیقت به معنی برگرداندن نظم معقول بود به عالم؛ لذا از همان ابتدا در تبارشناسی کلمه هندسه میان هندسه معقول و هندسه محسوس نسبت ایجاد شد، بنابراین در کتاب تیمائوس افلاطون خداوند با دو مثلث عالم را خلق میکند. بنده در بخارا و در آرامگاه امیر اسماعیل سامانی- بینظیرترین بنای آجری مانده از چیزی حدود هزار و صد سال پیش که به قول مرحوم پیرنیا، گویی با گلِ تور بافتهاند -آنجا دو مثلث را دیدم که من را یاد مثلثهای تیمائوس افلاطون انداخت خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید «انا خلقناه کل شیء بقدر: ما همه چیز را در هستی به هندسه آفریدیم».
هندسه و مثلث مقدس
باید داستان هندسه مقدس و مثلث مقدس در مصر را مرور کنیم که این مثلث چون حجم یافت هرم به وجود آمد و این ریشه در اعتقادات و آئینهای مصریان داشت. هندسه در سپیدهدم ظهور خود نسبتی با ماورا، آئین، اندیشه و فلسفه داشت؛ امروز این نسبت دچار تفکیک و تفریق شده، قبلاً به این صورت بوده و تا زمان قاجار این شکل را ما به نحوی داریم. اصلاً درک هندسه محسوس بدون درک هندسه معقول ممکن نیست. اگر الرسائل اخوان الصفا را بخوانید، این نکته بسیار دقیق و معقول را پیدا میکنید که آنجا از برای بیان هندسه معقول به وحی خدا به زنبور عسل اشاره میکند که نهفقط خداوند امر به بنای این کندو میدهد، که ساختار آن را هم تعیین میکند، این ساختار شش ضلعی است و بعد اخوان الصفا میگویند فقط از طریق هندسه معقول است که میشود فهمید که این ساختار صرفاً باید شش ضلعی باشد زیرا فقط این شکل است که اگر در کنار هم قرار بگیرد فضای پرت ایجاد نمیکند تا هوا و آب وارد نشود و عسل فاسد نشود و گفته میشود طراح آستان قدس رضوی شیخ بهایی بوده و بر بنیاد شش ضلعی طرح خود را ریخته.
در کتاب هندسه خیال و زیبایی مبانی نظری شش ضلعی و نمونههایش را در فرهنگ معماری ایران را بیان کرده ام. اما در حوزه اسلامی هم باید به این مسئله توجه شود. البته در تمدن اسلامی و ایرانی که ایرانیت جز ذاتی و لاینفک و انکارناپذیر این تمدن است (حضور اسلام در ایران معادل دوپارگی این تمدن نیست، اسلام مرکز فارق بین قبل از اسلام و بعد از اسلام نشد زیرا فرهنگ توحیدی زرتشت به تمامی تداوم یافت، به همین دلیل ما در نقش و نگارهای معماری تابع عصر ساسانی هستیم و البته ما زرتشتیان را اهل کتاب میدانیم مثل یهودیان و مسیحیان؛ لذا ایرانیت جز انکارناپذیر هویت تمدنی ماست) ابونصر فارابیها و ابن سیناها، ایرانی هستند. منشور علم و اندیشه در ساختار فنی آن بهویژه در احصاء العلوم فارابی قابل توجه است، فارابی در احصاء العلوم، بخش سوم میگوید ما یک علمی داریم به نام علم تعالیم- نام دیگر تعالیم در فرهنگ ادبی ما ریاضیات است و در ریاضیدان بودن شیخ بهایی هم تردیدی نیست – که ۷ شاخه دارد: ۱- عدد ۲- هندسه نظری و عملی ۳- علم ۴- علم نجوم ۵- علم موسیقی ۶- علم جسمهای سنگین و۷- علم الحیل به معنی چاره جستن، دراینجا فارابی تعریفی از مورد هفتم ارائه میدهد که امروزه میتواند بهترین تعریف در زمینه معماری باشد. پس ریاضیات چنین حوزه گستردهای دارد و ما شیخ بهایی را ریاضیدان میدانیم.
معماری ساختمان و سرپناه نیست، بلکه در معماری معنایی داریم که صورت مجسم پیدا میکند. به عبارتی ظهور ایده در قالب بناست، بنا بر این حذف ایده یا معنا محال است تا از انتزاع به فرم برسیم. فارابی میگوید معماری شناختن راه و تدبیری است که انسان با آن بتواند تمامی مفاهیمی که وجود آنها در ریاضی با برهان ثابت شده؛ بر اجسام خارجی منطبق سازد تا به ایجاد آنها در اجسام خارجی فعلیت بخشد.
فارابی حدود هزار و اندی سال پیش این مسائل را بیان کرده و در علم الحیل، ۷ بخش را بیان میکند که یکی از آنها حیل هندسی شامل علم معماری یا مهندسی ساختمان است؛ این عین کلام اوست؛ پس در فرهنگ ایرانی و اسلامی اگر کسی مسلح به ریاضیات باشد، بر بنیاد منشور فارابی، این فرد در جای خود مهندس و معمار است؛ به این معنا شیخ بهایی معمار و مهندس است که البته فقیه و اصولی بزرگی هم بوده است. در حقیقت مشکل قبله را در اصفهان او به صورت علمی حل کرده و استادان دیگر به عنوان بنایان ساختمان، آن اندیشه علمی را به ظهور رساندهاند.
شیخ بهایی؛ معمار و مهندس
شیخ بهایی به تعریف جامعی که از ریاضیات، هندسه و معماری در تاریخ تمدن ایرانی – اسلامی وجود دارد؛ معمار و مهندس بوده، اما به دلیل تفکیک علوم که از قرن ۱۷ و ۱۸ شروع شد، امروزه از دیدگاه برخی، معمار (به تعریف امروزی) محسوب نمیشود گرچه ابایی نیست که معمار و مهندس و فیلسوف و حکیم کنار هم قرار بگیرند اگرچه که امروز نگاه مناسبی به این ترکیب وجود ندارد.
نظر شما