به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام محمد علی عبداللهی استاد فلسفه دانشگاه تهران (پردیس فارابی) به مناسبت درگذشت مترجم توانا نجف دریابندری در یادداشتی با عنوان تاریخ فلسفه غرب راسل و نجف دریابندری به اهمیت تاریخ فلسفه راسل و کار ترجمه نجف دریابندری پرداخته است:
۱. تاریخ فلسفه غرب راسل یکی از پرخواننده ترین کتابهای فلسفی است. این کتاب بازنویسیِ درسگفتارهای راسل در سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۳ در امریکا است که در سال ۱۹۴۵ به دست نشر سپرده شده است.
سرل فیلسوف ذهن وزبان معاصر گفته است در سن ۱۸ سالگی با خواندن کتابِ تاریخِ فلسفهی غرب راسل به فلسفه علاقمند، سرانجام خواندن فلسفه را برگزیده است. رونالد ریگن رئیس جمهور اسبق امریکاگفته بود پس از خستگی از کار روزانه تاریخ فلسفه غرب راسل میخواند.
در باب اهمیت و ارزشِ تاریخ فلسفهی غرب راسل موافقان و مخالفان سخن بسیار گفته اند. راسل توانسته است با نثری پخته، روشن، جذاب ودلکش مخاطبِ خودرا با تاریخِ فلسفه آشنا کند. نکتهی مهم امّا این است که او چگونه و چه مقدار توانسته است ما را با فلسفهی غرب آشنا کند؟.
تاریخ فلسفهی غرب راسل دو ویژگی دارد:
الف) نثرِ شیوا، روشن و روشنگر، جذّاب و درخشان. همین ویژگی سبب شده است خواندن آن ملال آور نباشد، خوانندگان با شوق بیشتری آن را بخوانند.
ب) راسل تنها به نقلِ آرا و اَنظار اکتفا نکرده است بلکه با فیلسوفان مختلف وارد بحث و گفتگو شده است. ویژگی دوم را بعضی جزو محاسنِ تاریخ فلسفهی راسل دانسته اند.
کسی که تاریخ فلسفه مینویسد میتواند خود اظهار نظر کند وبا دیگران وارد بحث شود اما به نظر میرسد راسل با داوری و مواجههی شخصی با فیلسوفان از اعتبار و دقت کار خود کاسته است. بعضی معتقدند راسل برداشتهایی شخصی و یکجانبه از فیلسوفان و مکاتبِ فلسفی به دست داده است. با خواندنِ کتاب میتوان شواهد بسیاری بر این ادعا یافت. برداشتهای او از افلاطون و ایدئالیزم آلمان دو نمونه از بسیار است. بی توجهی و بی مهری او نسبت به بعضی از فیلسوفان نشان میدهد که او به چه میزان علایق شخصی خود را در نگاشتن تاریخ فلسفه در کار کرده است.
راسل خود در مقدمهی تاریخ فلسفهی غرب با تواضع نوشته است که به استثنا فلسفهی لایب نیتس که به آن علاقه ودر آن تخصص دارد، دانش او نسبت به فیلسوفان دیگر اندک است .۲. تاریخ فلسفه راسل توسط مترجم نامور نجف دریابندری که چند روزی است رُخ در نقابِ خاک کشیده است، به زبان فارسی درآمده است. گفته اند و نوشته اند که دریابندری زبان انگلیسی را به صورت خود اموز، فرا گرفته است، به نظر نگارنده این مسئله چندان اهمیتی ندارد، کارنامهی فرد و آثار او مهم است. گفته اند و چه درست گفته اند که (تِلکَ آثارُنا تدّل علینا / / / فانظرو بعدنا الی الاثار =اثار ما بر ما دلالت میکنند. پس از ما به اثار ما بنگرید). ترجمههای دریابندری در قلمرو ادبیات درخشان و در قلمرو فلسفه نیز به لحاظ روانی و سادگیِ زبان برجسته است. این مسئله نشان میدهد که او زبان مادری خود را خوب می دانسته است.
به نظر میرسد کسی که میخواهد کتابی را از زبان مبدا به زبان مقصد برگرداند نخست باید بیش وپیش از زبان مبدا در زبان مقصد تسلط و مهارت پیدا کند، دریابندری این شرطِ مترجم بودن را به خوبی داشته است، اما تسلط بر زبانِ مقصد ومبدا برای ترجمه در قلمرو فلسفه کافی نیست، شخص باید اهل فن نیز باشد به خصوص بر خزینهی لغت فیلسوفان مختلف مسلط باشد. در کشور ما بسیارند کسانی که از سرتَفَنُّن به کار ترجمهی فلسفه روی آورده اند، کاش چنین نمیکردند. چه بسیار کتابهای خوبی که با ترجمه بد بلا استفاده مانده اند، شاید به همین دلیل گفته اند ترجمه خیانت است. ترجمه از سر تَفَنُّن، نمی دانم برای مترجم چه محاسن و مزایایی دارد، اما برای قلمروهای تخصصی ضرر دارد، مقصود اینکه شرط ترجمه در هر فنّی آن است که مترجم اهلِ آن فن باشد.
بار دیگر که برای نگاشتن همین یاد داشت به سراغ ترجمهی فلسفهی غرب راسل رفتم، دوباره با خود گفتم کاش چنین ترجمه نشده بود. مهمترین نقصی که در ترجمه تاریخ فلسفهی غرب راسل در چشم من برجسته میآید، انتخاب معادل های نادرست و نامناسبی است که دریا بندری در برابر بعضی از اصطلاحات فلسفی نهاده است. متعاطی فلسفه امروز نمیتواند بفهمد مقصود چیست. ترجمه باید به گونهای باشد که وقتی خواننده آشنا با بافت مطالعاتی کتاب آن را میخواند بداند واژهی به کار رفته برابر چه اصطلاحی در زبان مبدأ است. میتوان گفت زمان ترجمه کتاب تاریخ فلسفهی غرب راسل (۱۳۶۵) هنوز چندان خزینه لغت غنی و جاافتاده ای در قلمروهای مختلف فلسفه به زبان فارسی نداشته ایم اما این نکته به جای اینکه کار دریابندری و مانند او را توجیه کند بیشتر دلالت میکند بر اینکه شخص غیر متخصص نباید دست به ترجمه برد.
۳. در روزگار ما تاریخ فلسفه را به صورت گروهی مینویسند و چه خوب کاری میکنند. این کار محاسن بسیاری دارد یکی از آنها این است که دقت و وثاقت کار را افزایش میدهد. من امّا از خواندنِ تاریخ فلسفهای که یک نفر از آغاز تا انجام آن را نگاشته باشد بیشتر لذت می برم و از جهاتی آن را مخصوصاً برای کسی که آموختن فلسفه را تازه آغاز کرده مفیدتر میدانم.
۴. دانشجویان میپرسند در میان تاریخ فلسفههای موجود به زبان فارسی کدام را بخوانیم؟ من در پاسخ از میان تاریخ فلسفههای موجود به زبان فارسی، تنها به سه تاریخ فلسفه اشاره میکنم :یکی تاریخ فلسفه غرب نوشته فردریک کاپلستون. دوم تاریخ فلسفه غرب نوشته برتراند راسل. سوم تاریخ فلسفه غرب نوشته آنتونی کِنی که تاکنون سه جلد از چهار جلد آن به فارسی انتشار یافته است.
از میان این سه، من تاریخ فلسفه آنتونی کنی را ترجیح میدهم. شیوه تقّرب او به تاریخ فلسفه را میپسندم. خواندن تاریخ فلسفه برای فیلسوف شدن ضروری است. در تاربخ فلسفه بیش از همه با سه چیز آشنا میشویم: فیلسوفان، موضوعات فلسفی و مکاتب فلسفی. تاریخ فلسفهی غرب کاپلستون به لحاظِ پرداختن به جزییاتِ فلسفی در دورههای مختلفِ فلسفه، بررسی و شرحِ و آرا و انظار فیلسوفان، دقت و وثاقت در اسناد مطالب و مراجعه به منابع اصلی کم نظیر، اما خواندن آن ملال آور است به خصوص که ترجمه آن به فارسی کار چندین مترجم با تفاوتهای بسیار است. تاریخ فلسفهی غرب راسل هر چند جذاب و دلکش است، وثاقت و اعتبار کافی به لحاظ تاریخی ندارد. آنتونی کنی اما در تاریخ فلسفه غرب خود راهی میانه برگزیده است. آنتونی کنی گفته است تلاش کرده دقیقتر از راسل و سرگرم کننده تر از کاپلستون باشد. در باب ترجمه فارسی تاریخ فلسفهی غرب آنتونی کنی نظری اکنون نمیدهم اما روش آنتونی کنی و نثر او را میپسندم.
به نظر میرسد مهمترین ویژگی کارِ کنی علاوه بر آنچه خود گفته این است که در بررسی هر دوره تاریخی نخست ما را با تاریخِ فلسفهی آن دوره وفیلسوفانِ ظهور کرده در آن دوره آشنا میکند سپس بحث را به قلمرو موضوعات میکشاند، موضوعاتِ فلسفی ان دوره را از منظر همان فیلسوفانی بررسی میکند که پیش از آن ما را با آنها آشنا کرده است. او با این کار ما را هم به صورت خاص با فیلسوفان آشنا میکند وهم با موضوعات فلسفی. بنابراین تاریخ فلسفه غرب آنتونی کنی بهترین تاریخ فلسفه غرب است البته پس از تاریخ فلسفه غرب کاپلستون.
نظر شما