خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ- الهه آخرتی
خطوط کتاب زندگی مصطفی چمران از مهر ۱۳۱۱ که در حوالی خیابان پانزدهم خرداد تهران متولد و در سی و یکمین روز خرداد سال ۱۳۶۰ بالاخره پاهای بیقرارش در دهلاویه آرام گرفت به قدری پرشمار و پربار است که به راحتی میتوان درباره او و فراز و نشیبهای زندگیاش کتابها نوشت و مقالهها منتشر کرد. کسب رتبه ممتاز در مقطع کارشناسی رشته الکترومکانیک دانشگاه تهران، تحصیل در رشته مهندسی برق دانشگاه تگزاس، اخذ مدرک دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی کالیفرنیا، استخدام در آزمایشگاه بل و آزمایشگاه پیشرانه جت ناسا، حضور در مصر برای گذراندن دورههای چریکی و جنگ پارتیزانی و یکی از بهترینهای دوره، عزیمت به لبنان و تشکیل شاخه نظامی امل به نام حرکت محرومان با کمک امام موسی صدر، بازگشت به ایران در سیام بهمن سال ۵۷ و ماندگار شدن در کشور به توصیه حضرت امام، حضور مؤثر در کردستان، ختم غائله پاوه، انتصاب به سمت وزیر جنگ و مشاور شورای عالی دفاع، حضور در اولین دوره مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده تهران و ایفای نقش تعیین کننده در نبرد با دشمن متجاوز بعثی در جبهههای جنوب…همه و همه میتواند تنها به عنوان سر فصلهای کتاب زندگی این شهید بزرگوار پشت سر هم شمرده شود یا تک به تک مورد بحث و موشکافی قرار گیرد.
اما امسال و در آستانه سی و نهمین سالگرد شهادت این عارف مبارز تصمیم گرفتیم شخصیت او را از زاویه چشم آنهایی که شاید بر اساس تقسیمات جغرافیایی و قوانین بین المللی قرابتی از جنس هم نژادی یا هم وطن بودن با مصطفی چمران ندارند اما هنوز و بعد از چند دهه نامش را بر لوح دلهایشان حفظ کردهاند و با شوقی آمیخته به احساس عزت و افتخار از او حرف میزنند مرور کنیم.
نزدیک به چهل سال از شهادت مصطفی چمران میگذرد ولی به محض اینکه از شیعیان لبنان درخواست میکنیم برایمان از چمرانی که میشناسند بگویند لب به سخن باز میکنند: "امروز مردم لبنان به خصوص شیعیان که سالها حقشان پایمال و اعتبارشان به تاراج رفته بود در کشور و دنیا سربلند و عزیزند و این عزت چیزی است که بذرش را چمران در دلهای ما کاشت. از همان زمان که کودکان یتیم و در نگاه اول شایسته تحرم را در یک مجتمع جمع کرد، بچه شیر خواندشان و به آنها احترام، عزت و اعتماد به نفس داد؛ معادلات در لبنان شروع به تغییر کرد. مصطفی چمران دِین بزرگی به گردن ما دارد. بیشتر وقتها این طرف و آن طرف درباره فعالیتهای نظامی و تواناییهای جنگی این فرد صحبت میشود اما من میخواهم به شما بگویم نقش چمران در لبنان بسیار فراتر از اثرگذاری در چند اتفاق نظامی یا شبه نظامی است. چمران به ما یاد داد تا سرمان را بالا بگیریم، خودمان را باور کنیم و عزتمندانه از حقوقمان دفاع کنیم". اینها کلماتی است که حاج مصطفی بزّی پنجاه و هفت ساله، یکی از ساکنان بنت جبیل، مصطفی چمران را با آنها برایمان توصیف میکند.
چمران خودت باش!
بعد از حاج مصطفی بزی، نوبت مصطفی حمدان بیست و شش ساله است که برایمان میگوید: " پدر مرحومم، یوسف حمدان، جزو کسانی بود با شهید چمران همکاریهایی داشته است. پدرم همیشه برای ما از شهید چمران حرف میزد و نقطه قوت او را در بیاعتناییاش به قدرت یا بر هم زدن اسم و رسمی برای خودش میدانست. پدرم همیشه برایمان درباره افراد مختلفی که با افکار صحیح و آرمانهای درست وارد عرصههای مختلفی شدهاند اما با گذشت زمان خودشان تبدیل به یکی از همان افرادی که قصد مبارزه علیهشان را داشتند شدهاند و همه چیز به انحراف کشیده شده است میگفت و چمران را نقطه مقابل این قبیل افراد میدانست و معتقد بود اگر او از ابتدای حرکت تا زمان شهادتش هیچ تغییری نکرد و توانست خودش را حفظ کند فقط به خاطر ایمانی است که برای آن حرکت میکرد و با تکیه بر همان قدرت گریز بود. پدرم همیشه خاطراتی از شهید چمران و اصرار ایشان بر محور همه امور نبودنش تعریف میکرد و میگفت چمران اگر میخواست میتوانست قدرتی مافوق خیلی از رهبران انقلابی در کشورهای آمریکای لاتین پیدا کند اما او به دنبال شهرت و ریاست نبود. با وجودی که اگر همه چیز را برای خودش بر میداشت روز به روز قدرتش بیشتر میشد همیشه مسئولیتها و وظایف را بین نیروهای حرکة المحرومین تقسیم میکرد و سعی میکرد از تک تک افراد یک نیروی زبده و کارآمد همانند خودش بسازد.
خوب خاطرهای از پدرم را به خاطرم دارم که نقل میکرد یک بار وقتی در غیاب چند روزهاش برای انجام یکی از مسئولیتها سرگردان شده و تصمیم گرفته بودیم خود چمران بعد از بازگشتش درباره آن تصمیم بگیرد؛ با ناراحتی ایشان بعد از مواجهه با کار بر زمین مانده رو به رو شدیم و جملهای با این مضمون که: این درست نیست که شما فکر کنید فقط یک نفر میتواند بهترین تصمیمها را بگیرد و همه کارها فقط از دست او ساخته است. ما همه مسئولیم و تک تک شما باید برای رسیدن به هدفی که داریم چمران خودتان باشید. پدرم عاشق این تعبیر بود و گاه و بی گاه در زندگی به من و خواهر و برادرهایم توصیه میکرد چمران خودت باش! یعنی که خودت انرژی بگذار، برای رفع مشکلات دست به کار شو و هر تغییر، اصلاح یا حرکتی را از خودت شروع کن" مصطفی حمدان در ادامه به نکته ظریفی اشاره میکند و میگوید: " برای پدرم مهم بود که به یاد شهید مصطفی چمران یک مصطفی بین پسرهایش داشته باشد. پیش از من نام یکی از برادرهای بزرگترم را مصطفی گذاشته بود اما وقتی او در سن خردسالی و در اثر ابتلاء به یک بیماری از دنیا رفت، بعد از به دنیا آمدنم دوباره نام مصطفی را برایم برگزید و من به یاد شهید چمران مصطفی نام گرفتم".
سفیر پیام انقلاب برای شیعیان لبنان
حاجیه خانم ناهده عزالدین اما از دریچهای کاملاً متفاوت به شخصیت شهید چمران نگاه میکند و میگوید: " چمران نه در معنای حقیقی که در معنای لغوی پیامبری بود که پیش از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی سفیر پیام انقلاب برای شیعیان لبنان بود. ما خیلی زودتر از بیشتر دوستانمان در کشورهای دیگر پیام انقلاب را به جان خریدیم چون با وجود چمران در میانمان تحقق این آرمانها در یک نفر را ندیده بودیم و مطمئن بودیم انقلاب و تحول انسانسازی که امام خمینی از آن حرف میزند یک شعار نیست بلکه مکتبی است که خروجی آن چمرانها خواهد بود. امام از ایمان و ارزش ایمان و زندگی ایمانی میگفت و ما به چشم دیده بودیم چمران چگونه علیه رسم و رسومات جاهلانه زیادی در لبنان جنگید و به محبوبیت رسید. این به محبوبیت رسیدنش یعنی شیوه جدید زندگی که ارائه میکرد برای مردم جذاب و دوست داشتنی بود. مردم لبنان در تجملگرایی، نگاه مادی و پول محوری با هم رقابت تنگاتنگی گذاشته بودند که چمران آمد و معادلهها را عوض کرد. او با اسلوب خودش با غاده جابر، دختری با خانواده فاخر ازدواج کرد و در حالی که خانهشان یکی از اتاقهای مدرسه امل و مبلمان منزلشان جعبههای خالی بود او را خوشبخت کرد. به طوری که خیلی از دخترها از همان زمان معیارهایشان برای ازدواج تغییر کرد و دیدشان نسبت به زندگی متعالی شد. من با وجود سن و سالم چمران را از نزدیک ندیده بودم اما از همان دوران نوجوانیام که هم زمان با حضور او در لبنان بود از او خیلی شنیدهام. او یک مرد نظامی و چریکی خستگی ناپذیر بود و در عین حال در خانه مردی عاشق پیشه بود که همسر جوانش را سیراب محبت میکرد. اینها همه درس و نکاتی است که از تک تکشان میتوانیم بیاموزیم"
فاطمه احمد هم با ذکر خاطرهای درباره شهید مصطفی چمران میگوید: "در میان خاطرات همسر شهید چمران دیدم که ایشان خیلی زود یک روسری به عنوان هدیه تقدیمش میکند. به نظرم این نکته عبرت آموزی است. به خصوص ما به خوبی به این مساله واقفیم که چطور گروهها و احزابی با تصویر اهدافی عالی از اصول و باید و نبایدهای دینی فاصله میگیرند و با بهانههایی به نام اصول مبارزه یا تجدد و جذب نیروی جوان به احکام دینی بی توجهی میکنند. مصطفی چمران برعکس اینها عمل کرد. او هم سعی دارد همه افراد را جذب کند، با همه مهربان است و برای همه وقت میگذارد اما همین که عکس العمل مثبت و پیش آمدن همان افراد را میبیند بلافاصله دست به کار میشود و سعی میکند او را مطابق اصول پرورش دهد".
خارج از مرزبندیهای قومی، ملی و نژادی
محمد الخضراء، دانشجوی ترم پنجم علوم سیاسی هم شهید مصطفی چمران را با خواندههای دانشگاهیاش ارزیابی میکند و میگوید: " سالها از شهادت مصطفی چمران میگذرد اما هنوز در تمام کتابها و مباحثی که به سیاست و مسائل مربوط به آن پرداخته میشود، جای نگاه افرادی مثل او خالی است. چمران یک ایرانی بود و مثل هر انسانی دلش برای کشورش میتپید اما در مواجه با ظلم، در رویارویی با رنجی که در مقابل درد روا رفته به انسانیت میکشید و در یاری محرومان خارج از مرزبندیهای قومی، ملی و نژادی گام بر میداشت. برای او این مهم بود که چطور میتواند دست بر زمین افتادهای را بگیرد یا یتیمی را یاری کند. بدون اینکه به این مسائل اهمیت دهد که آن فرد در چه سرزمینی زندگی میکند یا به چه زبانی حرف میزند. این نگاه، نگاه گم شده انسانی این روزهای زمین است. نگاهی که قرنها پیش خدا در قرآن از آن سخن گفت اما هنوز که هنوز است به قدری روی زمین مغفول مانده است که امروز میبینید چطور در آمریکا و سراسر اروپا به دنبال قتل سیاه پوستی به نام جورج فلوید مجبور میشوند به میدان بیایند و علیه نژادپرستی فریاد بزنند. چیزی که دنیا برای حل مشکلاتش به آن نیاز دارد افرادی با نگاه و درکی همانند شهید مصطفی چمران است".
نظر شما