خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: معضل و «مساله» آب در خاورمیانه و ایران، از جمله اساسیترین دغدغههای مردم بوده است. این مساله همچنین نبردها و نزاعهای مهمی را نیز در طول تاریخ به همراه داشته است. اصولاً به دست گرفتن منابع آب نیز یکی از وجوه نمایش دهنده اقتدار حکومتها و دولتهای مرکزی بوده است.
مساله رساندن آب به زمینهای کشاورزی، جدا از تلاشی معمارانه و مهندسی، به ساخت فرهنگها نیز کمک میکرد که بحث مفصلی است. اما مساله اینجاست که دولتهای مقتدر پس از به دست گرفتن نظام توزیع آب، حق تعیین میزان مالیات بر کشاورزان را نیز به عنوان اهرمی برای کسب درآمد و البته اعمال حق نظارت به کار میگرفتند. مسائلی که بعدها باعث شد تا نظریههایی چون «شیوه تولید آسیایی» در نگاه اندیشمندانی چون مارکس و انگلس مطرح شود.
مساله آب و نظام توزیع آن کماکان یکی از بحثهای جدی در ایران است. همین چندی پیش بود که مساله کمبود آب و کمکاری دولت صدای بخشی از مردم شریف و روستانشین خوزستان در منطقه غیزانیه را درآورد و آنها را ناچار به اعتراض کرد. اعتراضی که البته به سختی از سوی دولت پاسخ داده شد. این مساله میان کشاورزان اصفهانی و… هم وجود دارد که گهگاه اخبار اعتراضات آنها منتشر میشود. تعارف نداریم که کشور دچار بحران کم آبی و مهمتر از آن دچار بحران مدیریت منابع آب است. بنابراین ضرورت دارد که به مساله آب به صورتی میان رشتهای پرداخته شود.
بهتازگی انتشارات دانشگاه مفید کتاب «آب، عدالت و امنیت» تالیف صدیقه نصری را با شمارگان ۳۰۰ نسخه، ۴۷۸ صفحه و بهای ۷۶ هزار تومان منتشر کرده است. او دانش آموخته دکتری رشته علوم سیاسی گرایش سیاستگذاری عمومی از دانشگاه تهران است و حوزه مطالعاتیاش به مسائل خاورمیانه مربوط است. نصری در مسائل مربوط به بحران آب در ایران مقالات متعددی را هم منتشر کرده و رویکرد او در تحلیل این بحران میانرشتهای است. بخش نخست گفتوگوی مهر با این پژوهشگر و استراتژیست را در ادامه بخوانید.
درباره توسعه نامتوازن محیط زیست در دوران معاصر ایران، بحثهای فراوانی مطرح است. طرحهای انتقال آب بویژه انتقال آب رودخانههایی که سالها و بلکم قرنها بر بستر طبیعی خود جریان داشتند، در این دهه به شدت در ایران اجرا شده و مشکلاتی را بین استانها پدید آورده است. مارکس هم در شیوه تولید آسیایی به این بحث در ساختار نظام سیاسی ایران اشاره کرده است. داستان کشاورزان اصفهانی نمونه خوبی است و البته در این روزها بحث غیزانیه هم داغ است. بفرمایید که نقد شما به روشهای مدیریت آب در ایرانِ این دهه چیست؟
یکی از نکاتی که در پاسخ و البته در تحلیل این سوال باید به آن اشاره کرد، بحث «ناپایداری» در مساله توسعه است. توسعه شتابان مشکلات زیادی را در حوزههای محیط زیست، اقتصاد، صنعت و همچنین در حوزههای فرهنگی و اجتماعی برای کشورهای مختلف در دورههای زمانی متنوع ایجاد کرده است.
در دورهای نیز با توجه به شرایطی که کشور درگیر آن بود و بهویژه عطش توسعه یافتگی که پس از جنگ پیش آمد، این مشکلات گریبان ما را نیز گرفت. آن دوران کشور به صورت ناخودآگاه دچار شوق و هیجان زیادی برای توسعه اقتصادی شد و به همین دلیل نیز از بسیاری مولفهها از جمله محیط زیست غفلت کردند. اکنون نیز شاهد هستیم که همین رویکرد در برنامههای توسعه نیز دنبال میشود. واژه پایداری به ایندلیل که کلمهای غربی پنداشته میشد، در برنامههای توسعه نامی از آن برده نشد.
توسعه شتابان مشکلات زیادی را در حوزههای محیط زیست، اقتصاد، صنعت و همچنین در حوزههای فرهنگی و اجتماعی برای کشورهای مختلف در دورههای زمانی متنوع ایجاد کرده است در سطح جهانی نیز ادبیات توسعه پایدار به ۱۹۸۰ باز میگردد. در اینسال گزارشی با عنوان «آینده مشترک ما» منتشر میشود که در آن خط مشی زیست محیطی برای جامعه بینالمللی تعیین شده و پاسخی است به نگرانی جامعه بشری در مورد رشد جمعیت و فقر و چرخه فرسایش طبیعت. این میان معضل مهم در کاهش منابعی است که روز به روز کشورها با آن درگیر میشوند.
توسعه اگر یک ضلع از یک هرم باشد دو ضلع دیگر آن امنیت و عدالت است. مقوله پایداری نیز مشترک بین مفاهیم توسعه، امنیت و عدالت است. در بررسیهای اندیشمندان مختلف اضلاع این هرم تحت عناوین جامعه، طبیعت و صنعت نیز مطرح شده است.
توسعه نامتوازن و عدم توجه به مقوله پایداری چه مشکلاتی را به زعم شما پیش آورده است؟
نکته مهمی که این میان به چشم میخورد بیتوجهی به نیاز نسل آینده است و بیتوجهی به بخشی از جمعیت و مناطق مختلف. در صحبت از از پایداری باید توجه کرد که محیط زیست فقط برای یک نسل یا یک منطقه نیست. امکانات، منابع و فرصتها باید برای همه جمعیت باشد. مطالعات و گزارشهایی در سطح جهان انجام شده است که در آن اشاره کردهاند ۲۰ درصد جمعیت جهان حدود ۸۰ درصد منابع را در اختیار دارند. در اینجا به بحث درباره آلودگی منابع و اینکه این درصد چهمقدار این منابع را آلوده میکنند، نیز پرداخته شده است. این یک نوع نگاه به توسعه ناپایدار است.
این ناپایداری چگونه به ناامنی منجر میشود؟
کار من در این کتاب بر حوزه آب متمرکز بود. اما به طور کلی وقتی بحث عدالت محیط زیست و ناامنی را مطرح میکنیم همه منابع، مثلاً هوا و خاک هم باید مورد بررسی قرار گیرند. محیط زیست محیط طبیعی ماست. مطالعات متعددی نشان میدهد آنچه باعث منازعات جدیتری بین گروههای ذینفع و گروههای دیگر میشود، «آب» است. من پیش از آنکه به این مساله بپردازم که ما تئوریهای مختلفی داریم که از مکتوبات جامعهشناختی میآیند. در این آثار بحث خشونت و منابع بهم ارتباط داده شده است که مثلاً چگونه کمبود منابع یا رقابت بر سر منابع منجر به ناامنی و خشونت میشود؟ اینجا باید مقوله پایداری و نسبت آن با امنیت را نیز لحاظ کنیم.
صدیقه نصری
در تعریفات امروزی از امنیت دیگر چالشهای سنتی ناامنی محسوب نمیشوند. امروزه نگاه به مفهوم «امنیت» تغییر کرده است. نگاه جدید چند بعدی است و دیگر نمیتوان مقوله ناامنی را با مفاهیمی چون جنگ و مداخله نظامی پیوند داد. نظریه پردازانی چون بری بوزان برای امنیت وجوه متعددی را ارائه دادهاند از جمله امنیت اقتصادی، سیاسی، انسانی و… اما یک بعد امنیت، محیط زیستی است و آن هم به صورت استفاده پایدار از منابع طبیعی برای ثبات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تعریف میشود. این نکته مهمی است. مفاهیم درهم پیچیده میشوند، بنابراین اگر امنیت محیط زیستی وجود نداشته باشد، به دلیل ارتباط داشتن آن با ابعاد دیگر، آنها نیز به مخاطره خواهند افتاد. بنابراین امنیت محیط زیستی به ناچار روی امنیت اقتصادی، اجتماعی و نظامی موثر است. چارچوبهای ژئوپولیتیکی یک کشور بازهم روی امنیت زیست محیطی تاثیر دارد.
در صحبت از از پایداری باید توجه کرد که محیط فقط برای یک نسل یا یک منطقه نیست. امکانات، منابع و فرصتها باید برای همه جمعیت باشد. مطالعات و گزارشهایی در سطح جهان انجام شده است که در آن اشاره کردهاند ۲۰ درصد جمعیت جهان حدود ۸۰ درصد منابع را در اختیار دارند بنابراین توسعه و امنیت باهم ارتباط دارند و من در کتاب مفصل به این مساله پرداختهام. رویکردهای متعددی در این زمینه وجود دارد. به باور برخی اگر توسعه خوب باشد منجر به امنیت میشود. برخی دیگر میگویند که اگر امنیت بالا باشد موجب توسعه خواهد شد. اما یک رویکرد سومی هم وجود دارد که میگوید اینها مکمل یکدیگرند. توسعه بالاتر موجب امنیت بیشتری میشود و روند توسعه شتابان و ناپیدار نیز موجب ناامنی و بی نظمی و ناکارآمدی خواهد شد. پس ما در دنیایی زندگی میکنیم با تهدیدهای جدید.
بخشی از این تهدیدهای جدید قاعدتاً ناشی از کمبود منابع است. بفرمایید که اثر جامعهشناختی این تهدیدها چیست؟
تئوریهای جامعهشناختی مهمی بوجود آمده که با بهره گرفتن از آنها بحث کمبود منابع و تاثیر آن بر خشونت را میتوان تحلیل کرد. یکی از این اثر مساله «مهاجرت» است. اینکه چطور جابجایی جمعیت از یک منطقه بر منطقه دیگر و از یک اقلیم به اقلیم دیگر میتواند منجر به موجی از تهدید در آن منطقه شود؛ یا تغییر اقلیم که یک بحث جهانی است و یک موضوع ناامنی و بیعدالتی در سطح بینالمللی به شمار میآید.
در بحث تاثیر امنیت بر توسعه و عدالت تئوریپردازانی از جمله رابرت کاپلان به بررسی میدانی آن پرداختند. او یازده کشور را بررسی و اثر تخریب محیط زیست را روی بی نظمی، جنگ و ناامنیها تحلیل کرد. نتایج این بررسی در کتاب «شگفتیهای آینده» منتشر شده است.
بحث رقابت در تصاحب منابع هم اینجا پیش میآید. به هر حال جمعیتهای انسانی وقتی دست به مهاجرت میزنند که دسترسی به منابع ندارند و میخواهند با این کار منابع را به دست بیاورند و این باعث بینظمی است و ناخودآگاه منازعه سر منابع را پیش میآورد که خاتمهای جز ناامنی و جنگ ندارد. دانشگاه تورنتو و آکادمی علوم آمریکا به همراه چند نهاد دیگر این موضوع را روی ۱۵ کشور بررسی کردند که چطور منازعه میتواند منجر به برخورد مستقیم شود.
برخی از پژوهشگران هم بهطور مشخص بحث ساخت سد و کانالهای انتقال آب را مورد پژوهش قرار دادند که اتفاقاً دغدغه شما برای انجام این مصاحبه نیز هست. بحران دارفور در سودان هم نمونه مهمی است. این بحران بسیار بزرگ بود و کشتههای زیادی برجای گذاشت. از جمله دیگر مشکلات آن تعداد زیادی پناهنده و مهاجرت نامطلوب بود و خود شورای روابط خارجی سودان اعلام کرد که این مساله به دلیل بحران آب بوده است.
اشاره شد که توسعه و امنیت دو ضلع هرم است. حال چگونه باید این را به عدالت ربط داد. اینجا سوال مهمی به اینشرح مطرح میشود که توزیع نامناسب و نامتناسب چگونه به ناامنی منجر میشود؟ وقتی توسعه یا امنیت ناپایدار باشند، آنگاه در پیوند با موضوع عدالت قرار میگیرند. بسیاری از اوقات نمود بیعدالتی از اقتصاد یا فرهنگ نیست، بلکه از محیط زیست است. وقتی منابع توزیع محیط زیست نامناسب باشد و فشار زیست محیطی پیش بیاید، این نمود بی عدالتی زیست محیطی است. بحث عدالت محیط زیست کاملاً نو و جدید است.
ادبیات بحث عدالت محیط زیست در ایران چگونه است؟ متونی در این موضوع تولید شده؟
سالی که مشغول جمعآوری داده برای رسالهام بودم، شاید صرفاً دو مقاله به زبان فارسی منتشر شده بود. البته این ادبیات عمر طولانی در جهان ندارد. سال ۱۹۸۰ تازه این اصطلاح در جهان و در کشور آمریکا ایجاد شد. ابداع این مفهوم در پاسخ به بی عدالتیهایی بود که در آن کشور انجام میشد و روال معمول بود. من در یک مطالعه تطبیقی بحث عدالت محیط زیست در ایران و آمریکا را مورد بررسی قرار دادم.
نمودهای عینی بیعدالتی محیط زیستی در آمریکا را هم مثال بزنید.
در ایالات متحده آمریکا بحث دفن زبالهها مطرح بود. معمولاً مناطقی به دفن زبالهها اختصاص پیدا میکرد که سیاهپوستان در آن سکونت داشتند. این نمود بارز عدالت زیست محیطی در آمریکاست. اما تعریفی که کمیسیون حقوق بشر آمریکا و آژانس حفاظت از محیط زیست این کشور از عدالت ارائه دادهاند مبتنی است بر یک رفتار عادلانه و مشارکت معنی دارد همه مردم بدون آنکه مولفههایی چون جنسیت، میزان درآمد، قومیت و… در آن مطرح باشد. بنابراین عدالت یعنی رفتار عادلانه و توزیع مناسب منابع و امکانات. پس در این کشور زبالهها در نزدیکی و یا حاشیه محلات زندگی سیاهپوستان دفن میشوند. تئورسینهایی چون ریچارد گلدمن توزیع فشارهای ناشی از مخاطرات محیط زیستی را مورد تحلیل قرار داده و بررسی کردند که یکی از دلایلی که افراد از مناطق ضعیف نمیتوانند جا به جا شوند این است که مقاومتشان کم است و توانایی مقابله و یا جلوگیری از مخاطرات را ندارند.
وقتی توسعه یا امنیت ناپایدار باشند، آنگاه در پیوند با موضوع عدالت قرار میگیرند. بسیاری از اوقات نمود بیعدالتی از اقتصاد یا فرهنگ نیست، بلکه از محیط زیست است. وقتی منابع توزیع محیط زیست نامناسب باشد و فشار زیست محیطی پیش بیاید، این نمود بی عدالتی زیست محیطی است ببینید بگذارید همینجا بگویم که غیزانیه بجز بحران آب مساله دفن زباله را هم دارد. روستایی در غیزانیه یکی از مناطق مهم دفن زباله است. این دفن زباله نمود بارز بیعدالتی محیط زیستی است، چرا که معمولاً زباله در محل زندگی افرادی دفن میشود که در ساختار قدرت جایی ندارند و توانایی مقابله و لابی کردنشان ضعیف است و درگیر مسائل گوناگون هستند. آنها مشکلات و فشارهای مالی دارند، مساله بیکاری آنجا غوغا میکند و اشتغال خوبی ندارند و چون آموزش هم ندیدهاند، توانایی مقابله ندارند. این مساله فقط در ایران رخ نمیدهد. اشاره کردم که در آمریکا هم یکی از دلایلی که مفهوم عدالت محیط زیست شکل گرفت افزون بر مساله دفن زباله و انتشار گزارشهایی در این خصوص،مناقشات ابی در حوضه آبی (مثل سن خواکین-ساکرامنتو ) بود.
حدود ۴۰ درصد مکانهای دفن زباله در سه محله آلاباما، لوییزیانا و کتلمان در کالیفرنیا هستند. مثلاً در شهر امل آلاباما حدود ۷۸/۹ درصد آمریکایی آفریقایی زندگی میکنند یا حدود ۹۳ درصد جمعیت لوییزیانا را که در بخش اسکاتلندی از همین آمریکایی آفریقاییها تشکیل میدهد. کتلمن کالیفرنیا نیز حدود ۷۸/۴ درصد جمعیتش را سیاهپوستان تشکیل میدهند. در آمریکا حتی در قوانینی که برای ممنوعیت دفن زباله تدوین و تصویب شده، نابرابری موج میزند. به عبارتی شما اگر در مناطق سفیدپوست زبالهای دفن میکردید، مقدار جریمه ۵۰۰ برابر جریمه ممنوعیت دفن در مناطق سیاهپوستان یا دیگر اقلیتها بود. گزارشی توسط آقایان لاول و کوئل به سال ۱۹۹۲ درباره این موضوع منتشر شده بود.
پس برای مقابله با بیعدالتی جنبشهایی شکل میگیرد، اما مهم این است که آندسته از جمعیتهای انسانی که قدرت سیاسی و اقتصادی ندارند، مجبور به تحمل آثار منفی محیط زیستی هستند. حال ممکن است این تبعیض عمدی باشد یا غیر عمدی که اگر عمدی اوضاع وخیمتر میشود و حجم نگرانیها بیشتر.
در بسیاری از نقاط تبعیض به شکل عمدی است و مثلاً صاحبان تولید به جای اینکه زبالهها را در مناطق استاندارد که خالی از سکنه است، دفن کنند، زبالهها را به محلات فقیرنشین میبرند که توانایی مقابله با اینکار را ندارند. یعنی کارخانهداران برای سود خود و کم کردن هزینهها به آسیبهایی که به ساکنان محلات دفن زبالهشان وارد میآید، بیتوجه هستند. فارغ از این مساله بحث آلودگی هوا نیز مطرح است. این دو مولفه باعث بیماریهای متعدد خواهند شد. بسیاری از بیماریهای تنفسی و گوارشی از آلودگی آبهای زیرزمینی – که بر اثر دفن غیراصولی زباله پیش میآید – و آلودگی هوا پیش میآید. و البته آلودگ خاک را هم این دو معضل موجب میشوند. پس مسالهای که ما متوجه میشویم این است که به بحث عدالت در محیط زیست باید به طور کلی پرداخت و همه جوانب را در آن دید.
اگر بخواهیم به موضوع اصلیمان که در حوزه توزیع منابع آب است بازگردیم، نکتهای را اشاره کردید درباره رفابت در هنگامهای که منابع کم است و این تاثیر مستقیم روی امنیت دارد. سوال اینجاست که آیا بحران صرفاً در زمان کمبود منابع پیش میآید؟
توزیع منابع، رقابت بر سر منابع کم و کمبود منابع منجر به یکسری از منازعات میشود، بنابراین امنیت را با اختلال مواجه خواهد کرد. من به بحران دارفور اشاره کردم. بحرانهایی که در سطح جهان ایجاد شدند قابلیت بررسی در سطوح مختلف را دارند. کمبود آب یکی از عوامل موثر بر ناامنی برخاسته از محیط زیست است. البته مساله ما فقط کمبود آب نیست، ما مشکل آلودگی و همانطور که بارها گفتم مشکل توزیع آب را هم داریم. برخی از مشکلات و درگیریها اتفاقاً در مناطقی رخ داده که منابعشان کم نبوده است. من برای مصاحبه میدانی به نیشابور و سد بار و همینطور جغتای سبزوار رفتم. این مناطق چندان درگیر کمبود منابع آب نیستند. سال ۹۳ یا ۹۴ مشکلی در این مناطق رخ داد که حتی یک نفر هم کشته شد و این بسیار نگران کننده بود. بنابراین مساله بحران آب فقط به کمبود آب ربط ندارد. مساله توزیع نامناسب که اینجا مصداق داشت. نبود قوانین مناسب باعث شده بود همه دینفعان خواستار بیشتر شدن آن میزان که داشتند، باشند.
در فلات مرکزی و حوزه زاینده رود و حتی در حوزه آبریز ارومیه که سه ذینفع یعنی دو استان آذربایجان و استان کردستان دارد، منازعاتی رخ داده است. همه ما کمابیش توسط رسانهها از جریان قطع انتقال آب یزد مطلع شدیم. سالهای گذشته نیز بحث انتقال آب بین چهارمحال بختیاری و اصفهان و انتقال آب سمیرم به رفسنجان مشکل ساز شده بودند. از این موارد زیاد داریم و صرفاً محدود به نوع مشکل غیزانیه نیست. بنابراین باید بپذیریم که منازعه سر آب وجود دارد و البته که این منازعه صرفاً در سطح ملی نیست.
در آمریکا هم یکی از دلایلی که مفهوم عدالت محیط زیست شکل گرفت افزون بر مساله دفن زباله و انتشار گزارشهایی در این خصوص،مناقشات ابی در حوضه آبی (مثل سن خواکین-ساکرامنتو ) بود. اصولاً منازعات آبی در سه سطح محلی، ملی و جهانی یا بینالمللی بررسی میشوند. هر کدام از سطوح میتوانند بحث امنیت را به صورتی کاملاً جدی با مشکل مواجه کنند. نگاه دیگری هم نسبت به مساله منابع آب وجود دارد. برخی اعتقاد دارند که ممکن است آب محلی برای منازعه نباشد. مثلاً فرانکلین فیشر معتقد است که اتفاقاً حوزه رود نیل آب باعث همکاری بین کشورها شده است. برعکس در حوزه آسیای مرکزی آب باعث منازعه شده است. در حوزههای دیگر هم بیشتر منازعه بر سر آب دیده میشود تا همکاری.
در ایران منازعات آبی چه درجهای داشته است؟
بستگی دارد که درجه کمبود چقدر باشد؟ و چقدر این کمبود میتواند به مساله ناامنی منجر شود؟ مولفه دیگر این است که حوزه اشتراک منابع چقدر گسترده و بزرگ است؟ در نیشابور یا جغتای منازعه کاملاً محلی بود. در منازعه محلی مشکل راحتتر حل و فصل میشود، چرا که حوزه آبریز گسترده نیست. اما در محلهایی چون فلات مرکزی و حوزه زایندهرود مشکل بسیار جدیتر است، چرا که گستردگی حوزه اشتراک منبع را دارد. بحث قدرت هر حوزه آبریز را نیز باید در نظر گرفت. به عنوان مثال در حوزه آبریز رود اردن، طبق مستندات بسیار اسراییل دارد حق دیگر کشورها را ضایع میکند. کتابها و پژوهشهای خوبی در این رابطه منتشر شده است.
نکته دیگر در بحث حوزه آبی مشترک دسترسی یا عدم دسترسی هرکدام از ذینفعها به منابع جاگیزین است. برخی کشورها منابع دیگری هم دارند و چندان تمرکزشان روی آن حوزه مشترک نیست. اما برخی کشورها نیازهایشان جدی است و طبیعتاً چون منابع جایگزین ندارند دغدغهشان هم بیشتر است. کنار همه این موارد نباید آلوده سازی منابع آب را نیز از یاد برد. در این صورت آب وجود دارد اما قابل استفاده نیست.
در بررسی هیدرولوژی ایران، ۶ ابرحوزه آبی را برای کشور مشخص کردهاند. ایران هم مانند دیگر کشورهای خاورمیانه مشکلات عظیمی در زمینه منابع آب دارد. متوسط بارش کشور ما کم و متغیر است و ضمن کم و متغیر بودن، توزیعش نیز غیریکنواخت است. به عبارتی در فصول مختلف میزان بارش بالا و پایین میشود و در توزیع غیریکنواخت هم بین شمال و جنوب کشور تفاوت بسیار جدی در میزان بارش داریم.
سطح منازعات در حوزههای آبریز مشترک با کشورهای همسایه را چگونه میبینید؟
منابع آب ما به طور کلی شامل منابع داخلی است و منابعی که وارد کشور میشوند. برخی از رودخانههای کشورهای همسایه مثل افغانستان به منابع آبی ما وارد میشوند. در سمت ترکیه هم از طریق ارس آب وارد کشور ما میشود، اما خروجی آب ما بسیار بیشتر از مقدار ورودی است. اطلاعات این حوزه هم سری است و چندان منتشر نمیشود. با این اوصاف ما حدوداً دو میلیارد متر مکعب آب را از کشورهای همسایه دریافت میکنیم و حدود ۹ میلیارد مترمکعب نیز آب از کشور خارج میشود. حوزههای زاب کوچک و زاب بزرگ و اروند بخشی از منابع آبی ما را به سمت عراق میبرند و بخشی از حوزه کشف رود نیز به سمت ترکمنستان میرود. بنابراین ما مشکل منابع آب مرزی را هم داریم. حدود ۸۹ رودخانه مرزی در کشور جریان دارد. پس این موارد نشان میدهد که مشکل نه صرفاً در سطوح محلی و ملی که در سطح منطقه هم دارد خود را نشان میدهد.
ادامه دارد…
نظر شما