به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «سنت زیباییشناسی آلمانی» نوشته کای همرمایستر بهتازگی با ترجمه محمدرضا ابوالقاسمی توسط نشر ماهی منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب سال ۲۰۰۲ توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شده است.
نویسنده اینکتاب میگوید زیباشناسی فلسفی نهتنها در آلمان زاده شد، بلکه تحول این رشته نیز بنا به دو دلیل مشخص عمدتا به دست آلمانیها صورت گرفت. اولا سنت زیباییشناسی آلمانی به شکلی غریب در برابر تاثیرات خارجی بسیار مقاوم بود. نویسندگانی که جزئی از این سنت بودند در مباحثه با یکدیگر از ایدههای رایج در مباحثات سایر زبانها بهره نمیگرفتند، البته بهجز ارجاعات معمول به فلسفه باستان. ثانیا، گرچه سنت زیباییشناسی فلسفی آلمانی خودبسنده است، فیلسوفانی بیرون از این گفتمان به مفاهیم آلمانی واکنش نشان میدادند، بیآنکه خود تاثیر چشمگیری در شکلگیری اینسنت داشته باشند. به اینترتیب، دیویی، سارتر، کروچه، سانتایانا، دانتو، لانگر و ریکور از جمله فیلسوفان بیشماریاند که همگی مفاهیم پرورشیافته در زیباشناسی آلمانی را به کار میگرفتند؛ فلسفه هنری که طی قرون نوزدهم و بیستم در بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، ایالات متحده و سایر مناطق خلق میشد بر سنت آلمانی مبتنی و متکی بود.
خلاصه حرف اصلی کای همرمایستر پیش از شروع بحثهای اصلی کتابش این است که رشته زیباشناسی فلسفی، یکسره در تفکر آلمانی شکل گرفته و بدون شناخت دقیق آن، اینسنت فهمیده نخواهد شد.
همرمایستر میگوید درست بود عنوان کتاب را سنت زیباشناسی آلمانیمآب بگذارد. چون تمام نویسندگانی که در اینکتاب از آنها صحبت شده، آلمانی نیستند و حتی برخی از آنها به زبان آلمانی هم نوشتهای ندارند. بههرحال اینکتاب شرحی بر پیدایش و پردازش اندیشههای زیباشناختی در فلسفه آلمانی است. یکی از مسائلی که نویسنده کتاب در پی نشاندادن آن بوده، این است که فیلسوفان گوناگون به رغم تفاوت در رویکردها و مسیرهایشان، همگی با پرسشهای مشترکی در حوزه زیباشناسی روبرو بودهاند. اینپرسشها در طول مسیر کتاب تبیین میشوند و سپس کای همرمایستر نشان میدهد فهم اندیشههای زیباشناختی فلاسفه مورد توجه در کتاب، مستلزم تعیین جایگاه آنها در این سنت فلسفی است که همانطور که گفته شد، ریشه در فلسفه آلمانی دارند.
کتاب «سنت زیباییشناسی آلمانی» ۳ بخش اصلی با عناوین «بخش اول: عصر الگووارهها»، «بخش دوم: چالش با الگووارهها» و «بخش سوم: تجدید الگووارهها» دارد. بخش اول، خود شامل اینپنج عنوان میشود: «باومگارتن، مندلسون»، «کانت»، «شیلر»، «شلینگ» و «هگل». در بخش دوم هم مخاطب با اینعناوین روبرو میشود: «شوپنهاور»، «کرکگور، نیچه».
سومین بخش کتاب هم دربرگیرنده ۳ عنوان اصلی «کاسیرر، لوکاچ»، «هایدگر، گادامر» و «آدورنو» است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
دو مفهومی که کرکگور از امر زیباشناختی پیش مینهد _ و یکی به هنر اشاره دارد و دیگری به زندگی _ از لحاظ پیامدهای زمانیشان با یکدیگر در تناقضند. او به مفهوم کلاسیک هنر باور دارد که براساس آن اثر هنری بر گذر زمان غلبه میکند و در قلمرو فراتاریخی به حیاتش ادامه میدهد و در عین حال معتقد است زندگی بهمثابه اثری هنری هرگز نمیتواند از جریان زمان بگریزد و لذا کارستانهای هنری را به امر جاودان دسترسی نیست. حتی زندگی اخلاقی نیز نمیتواند امر جاودان را به چنگ آورد و این کار فقط از زندگی دینی برمیآید. اما زندگی برای رسیدن به این سومین مرحله ابتدا باید از مرحله زیباشناختی بگذرد و سپس از مرحله اخلاقی. به اینترتیب، مرحله اخلاقی، از طریق انتخاب و البته بدون نفی کامل امر زیباشناختی، جایگزین بیاعتنایی زیباشناختی میشود. زندگی اخلاقی شامل امر زیباشناختی نیز هست و آن را رفع، حفظ و دوباره صورتبندی میکند و به سطح بالاتری ارتقا میدهد. از همین روست که کرکگور از زیبایی اخلاقی سخن میگوید: «بنابراین، فقط آنگاه که زندگی را از منظری اخلاقی مینگرم زیباییاش را میبینم و فقط آنگاه که زندگی خودم را از منظری اخلاقی مینگرم زیباییاش را میبینم.» این بازتاب زیبایی در شخصیت اخلاقی در حکم صورتبندی دوباره مفهوم لطافت نزد شیلر است، گرچه نه دقت آن را دارد و نه وضوحش را.
اینکتاب با ۳۲۴ صفحه، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۵۷ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما