خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: حوزه پژوهشهای تاریخ معاصر ایران در زمینه رجالشناسی، راههای نرفته بسیاری دارد. ما هنوز هم درباره بسیاری از شخصیتهای مؤثر ایران از دوران مشروطه به بعد، اطلاعات چندانی نداریم و ابعاد مختلف شخصیت آنها را نمیشناسیم. این روند حتی درباره شخصیتهای مشهور فرهنگی و هنری هم صادق است. به عبارتی تاریخ معاصر ایران هنوز زوایای تاریک بسیاری دارد که هیچ نوری به آنها تابانده نشده است.
برای رسیدن به وجوه کشف نشده از شخصیتها، اخبار، گزارشها و عکسهای منتشر شده در مطبوعات هر دورهای، منابع ارزشمندی برای تاریخنگاران به شمار میروند. این دست از منابع هم در تکنگاری درباره شخصیتهای ادبی، فرهنگی، هنری، سیاسی و… کاربرد دارند هم در بازخوانی جامعه شناسانه دورههای مختلف. این منابع در مواردی میتوانند دید ما را نسبت به گذشته تغییر دهند.
مدتی پیش کتاب «اخبار عارف قزوینی در مطبوعات از دوره قاجار تا عصر حاضر» به کوشش مهدی نورمحمدی، با شمارگان ۴۴۰ نسخه، ۶۰۰ صفحه و بهای ۱۴۵ هزار تومان توسط نشرعلم منتشر شد. عارف قزوینی یکی از مهمترین شخصیتهای هنری، ادبی و حتی سیاسی ایران معاصر است. پژوهشگر در این حوزه اسنادی باعث شد تا در این کتاب نکات بسیار مهمی درباره عارف قزوینی به مخاطبان ارائه شود. نکاتی که – از جمله تاریخ دقیق زمان درگذشت او – پیشتر در هیچ منبعی به آن اشاره نشده است. به مناسبت انتشار این کتاب گفتوگویی با او داشتهایم که در ادامه خواهید خواند.
نورمحمدی مورخ، پژوهشگر و سندشناس است. از دیگر کتابهای او میتوان به این موارد اشاره کرد: «ترور در بهارستان»، «قره العین؛ زندگی، عقیده، مرگ»، «خاطرات عارف قزوینی: به همراه اشعار چاپ نشده»، «تاریخچه میرزا کوچکخان: روایتی نو و متفاوت از قیام جنگل»، «مرقع دلگشا: زندگی و آثار ملک محمد قزوینی شیخ علی سکاک و محمدعلی خیارجی از پیشگامان خط تزئینی، خط گذار و نقاشی خط»، «قزوین در انقلاب مشروطیت»، «مشروطه به روایت کسروی»، «من و آزادی: خاطرات میرزا حسین خیاط (فرنیا) از دوستان عارف قزوینی و میرزا کوچک خان جنگلی»، «اخبار و اسناد قمرالملوک وزیری» و...
در نظام طبقه بندی اسنادی، مطالبی که رسانهها درباره شخصیتها منتشر میکنند، از اهمیت بسیاری برخوردار است. اگر این مطالب در سیر تاریخی خود بررسی شوند، نکات مهمی را درباره شخصیتها بیان خواهند کرد. در کتاب شما نیز وقتی اخبار و مطالب منتشر شده عارف قزوینی در طول دههها، در کنار هم قرار گرفت، روایت جذابی و نویی از این شخصیت برجسته به مخاطبان ارائه شد. دربارۀ سختیهای این روش بگویید و بفرمائید که به نظر شما چرا چنین رویکردی در پژوهش کمتر مورد توجه پژوهشگران است؟
با توجه به اهمیت روزنامهها و مجلات قدیمی در روشن کردن زوایای پنهان زندگی و آثار چهرههای مشهور ادبیات ایران، پروژۀ سنگینی را با عنوان «اخبار مشاهیر ادب معاصر در مطبوعات» آغاز کردهام که سال گذشته دفتر اول این مجموعه که به میرزادۀ عشقی، ایرج میرزا، اشرفالدین حسینی (نسیم شمال)، فرخی یزدی و حیدرعلی کمالی اختصاص داشت توسط نشر علم منتشر شد و اینک دفتر دوم این مجموعه که تمام آن به عارف قزوینی اختصاص دارد در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
پیشتر چنین تصور میشد که تصنیف مشهور به «اتحاد اسلام» از ساختههای عارف در دوران اقامت در استانبول است، اما این پژوهش نشان داد که این تصنیف حدود ۱۰ ماه قبل از سفر مهاجرت عارف در تهران ساخته شده است کتاب حاضر که بیهیچ اغراق، حاصل بررسی و تورقِ دهها هزار صفحه روزنامه و مجلات قدیمی است، آگاهیها و اطلاعات کمنظیری از زندگی و آثار عارف را در اختیار علاقهمندان قرار میدهد و زوایای پنهانی از زندگی او را که تا کنون از دسترس و دید پژوهشگران پنهان مانده و یا کمتر به آن توجه شده، آشکار میسازد. به همین دلیل، این کتاب را باید در حکم دانشنامهای ارزشمند دربارۀ این چهرۀ سرشناس ادبیات و موسیقی عصر مشروطیت و اوایل دورۀ پهلوی دانست. علت اینکه چنین رویکردی نیز تاکنون چندان جدی گرفته نشده است به در دسترس نبودن مطبوعات قدیمی برای پژوهشگران، کامل نبودن آرشیو مطبوعات در ایران و مشقتبار بودن جستوجو و کاوش در روزنامههای قدیمی بازمیگردد. در اینجا بر خود لازم می-دانم از دوست گرانقدر و یاور همیشگی جناب آقای عنایتالله رحمانی که امکان دسترسی نگارنده به مطبوعات قدیمی را فراهم آوردند صمیمانه قدردانی و تشکر کنم.
چرا اخبار عارف خود به تنهایی تبدیل به یک کتاب شده است؟
چون دربارۀ عارف نسبت به دیگر شاعران مطالب بیشتری در روزنامهها و مجلات قدیمی به چاپ رسیده است. خود عارف در نامهای به تاریخ ۲۵ آذر سال ۱۳۱۰ به محمدرضا هزار دربارۀ تعدد مطالب چاپ شده دربارۀ خود در مطبوعات چنین نوشته است: «من اگر آن قسمتهایی که در مجلات و جراید نسبت به خودم خواندهام یادداشت کرده بودم، خودِ آنها یک کتاب کوچکی میشد.»
بر اساس آنچه گفته شد، با توجه به کثرت مطالب منتشرشده دربارۀ عارف در مطبوعات، مجلد دوم «اخبار مشاهیر ادب معاصر در مطبوعات» در ۶۰۰ صفحه و ۱۱ فصل به عارف اختصاص یافت. در بررسی روزنامهها و مجلات نیز اخباری انتخاب و نقل شد که حاوی مطالب نو و قابل اعتنا دربارۀ عارف باشد و بر آگاهی و شناخت مخاطبان و پژوهشگران دربارۀ وی بیفزاید و در این گزینش، از آوردن مطالب و نوشتههایی که تکرار گفتههای پیشین و فاقد مطالب جدید بود خودداری شد، چرا که در غیر این صورت حجم کتاب به بیش از هزار صفحه افزایش مییافت.
اخبار این کتاب در زمینۀ اشعار و تصانیف عارف چه دستاوردی داشته است؟
یکی از فصول یازدهگانۀ کتاب به «اشعار و تصنیفهای عارف» که در زمان حیات او در مطبوعات به چاپ رسیده اختصاص دارد. مهمترین دستاوردهای این فصل، بدین شرح است:
الف. کشف مصرعها، ابیات، اشعار و یک تصنیف منتشرنشده از عارف که تاکنون در هیچیک از چاپهای دیوان وی به چاپ نرسیده است و باید آنها را به دیوان عارف افزود.
ب. توجه به تاریخ انتشار اشعار عارف در مطبوعات و همچنین دقت در ضبط اولیۀ آنها، در به دست دادن تصحیح جدیدی از دیوان عارف اهمیت فراوانی خواهد داشت. برای مثال، تا پیش از این چنین تصور میشد که تصنیف مشهور به «اتحاد اسلام» از ساختههای عارف در دوران اقامت در استانبول است ولی با دستیابی به این نکتۀ تازهیاب که این تصنیف در ۱۱ صفر ۱۳۳۳ برابر با ۹ دی ۱۲۹۳ در روزنامۀ نوبهار به چاپ رسیده است، مشخص شد که این تصنیف حدود ۱۰ ماه قبل از سفر مهاجرت عارف در تهران ساخته شده است.
این دستاورد جدید مشخص میکند که این تصنیف علاوه بر مطلع «ترک چشمش از فتنه کرد راست» دارای مطلع دیگری با عنوان «چشم شوخش ار فتنه کرد راست» نیز بوده است. دکتر صادق رضازادۀ شفق چه در مقدمۀ دیوان عارف و چه در مقدمۀ این تصنیف، به اشتباه آن را از ساختههای عارف در دوران اقامت در استانبول دانسته و نوشته است: «در سال ۱۳۳۶ در موقع اقامتِ استانبول به تأثیر جنگ ساخته شده.» اما با یافتن این تصنیف در روزنامۀ نوبهار و همچنین توجه به تاریخِ چاپِ آن در این روزنامه (۱۱ صفر ۱۳۳۳) مشخص میشود که عارف آن را قبل از سفر به استانبول در تهران ساخته است.
پ. بررسی اشعار به چاپ رسیده از عارف در مطبوعات و مقایسۀ آن با دیوان چاپ برلین، نشانگر این نکته است که برخی از اشعار عارف که در مطبوعات به چاپ رسیده، بعداً توسط خودِ او مورد بازبینی و اصلاح قرار گرفته و در برخی کلمات و عباراتِ آن تغییر رخ داده است. برای مثال، بیتی از غزل «طرۀ زلف پریشان» در اول آبان ۱۳۰۱ بدین ضبط در روزنامۀ شفق سرخ به چاپ رسیده است.
تا که شد پای عدو باز در ایران زآن روز * خبر خرمی از کشور ساسان نرسید
این بیت در دیوان چاپ برلین به شرح زیر تغییر یافته است:
تا که شد پای عرب باز در ایران زآن روز * خبر خرمی از کشور ساسان نرسید
و یا اینکه بیتی از غزل اول جمهوری در روزنامههای ستارۀ ایران، کوشش و نسیم صبا بدین ضبط به چاپ رسیده است.
به یک لکات اروپا بباخت خود را شاه * در این قمار کلان تخت و تاج از کف داد
این بیت در دیوان چاپ برلین به شکل زیر تغییر یافته است:
به یک نگاه اروپا بباخت خود را شاه * در این قمار کلان تاج و تخت از کف داد
مصداق در این خصوص فراوان است و خوانندگان ارجمند با مطالعۀ پاورقیها میتوانند از تفاوتهای ضبط مصرعها و ابیات اشعار عارف در روزنامهها با دیوان چاپ برلین آگاهی یابند.
ت. بررسیِ تاریخِ به چاپ رسیدنِ اشعار عارف در مطبوعات، اشتباهات دکتر صادق رضازادۀ شفق در تعیینِ تاریخِ سروده شدنِ این اشعار در دیوان برلین را مشخص میسازد. این نکته، در بررسیِ سیر تحولات اندیشهها و موضعگیریهایِ سیاسی عارف و همچنین در تصحیح نهاییِ دیوان او تأثیر بسیار مهم و ارزشمندی دارد. برای مثال، غزل با مطلع:
به غیر عشق نشان از جهان نخواهد ماند * بماند عشق ولیکن جهان نخواهد ماند
در ۲۷ و ۲۸ فروردین ۱۳۰۲ (اول رمضان ۱۳۴۱) در روزنامههای بهارستان نوبخت و کوشش به چاپ رسیده است ولی دکتر رضازادۀ شفق در دیوان برلین، تاریخ سروده شدن آن را با تردید در سال ۱۳۳۹ قمری دانسته که نادرست است و موجب به اشتباه افتادن پژوهشگران نیز خواهد شد، چون در صورت پذیرفته شدنِ این تاریخ، وجود این بیت از غزل:
گدای کوی خرابات را بشارت ده * هم عنقریب شه کامران نخواهد ماند
نشانگر فعالیتهای عارف به نفع جمهوری در سال ۱۳۳۹ قمری و اشارۀ او به خلع قاجاریه از سلطنت است، در حالی که موضوع جمهوری از اواخر سال ۱۳۰۲ در ایران مطرح شده است.
همچنین غزل «سلطنت حسن» با مطلع:
عشق، مریزادت آن دو بازوی پرزور * قادر قاهر توئی و ما همه مقهور
در تیرماه سال ۱۳۰۰ خورشیدی در مجلۀ ارمغان به چاپ رسیده است ولی دکتر رضازادۀ شفق در دیوان برلین، تاریخ سروده شدن آن را با تردید در سال ۱۳۳۷ دانسته که نادرست است و موجب به اشتباه افتادن پژوهشگران نیز خواهد شد، چون در صورت پذیرفته شدن این تاریخ، وجود این بیت از غزل:
سلطنتِ حُسن را دوام و بقایی * نیست مباش ای پسر مخالف جمهور
این گمان را ایجاد خواهد کرد که عارف از سال ۱۳۳۷ قمری در حال فعالیت به نفع نهضت جمهوری بوده است، در حالی که موضوع جمهوری به طور جدی از بهمن سال ۱۳۰۲ در ایران مطرح شده و عارف نیز در همان هنگام، فعالیتهایی به نفع جمهوری انجام داده است.
از جمله نکات تازه یاب، کشف یک تصنیف جدید از عارف است. دربارۀ این تصنیف و اینکه در کدام کنسرت خوانده شده بیشتر توضیح بدهید. به نظر شما چرا این تصنیف تاکنون ناشناخته مانده و در شمار آثار عارف نیامده بود؟
این تصنیف را عارف در شب ۲۸ ذیحجۀ سال ۱۳۳۳ قمری برابر با ۱۳ آبان سال ۱۲۹۴ خورشیدی در یک کنسرت بسیار باشکوه و پرجمعیت در گراندهتل اجرا کرده است. این کنسرت، اولین کنسرتی است که عارف بعد از احداث گراند هتل توسط باقراف در سالن این هتل به روی صحنه برده است. تا پیش از ساخته شدن گراندهتل، به علت فقدان یک سالن مناسب برای اجرای نمایش در تهران، عارف کنسرتهای خود را در فضاهای باز عمومی نظیر: منزل ظهیرالدوله، پارک امینالدوله و پارک ظلالسلطان اجرا کرده بود.
بررسی اشعار به چاپ رسیده از عارف در مطبوعات و مقایسۀ آن با دیوان چاپ برلین، نشانگر این نکته است که برخی از اشعار عارف که در مطبوعات به چاپ رسیده، بعداً توسط خودِ او مورد بازبینی و اصلاح قرار گرفته و در برخی کلمات و عباراتِ آن تغییر رخ داده است از جمله نکات برجستۀ این کنسرت موفق، میتوان به همکاری درویش خان با عارف در تهیۀ ارکستر و حضور هنرمندان برجستهای چون: حسین خان اسماعیلزاده، شکرالله قهرمانی، اسماعیل قهرمانی، عبدالله دوامی و چند نفر دیگر اشاره کرد. در آن دوران جنگ جهانی اول تازه آغاز شده و ایران نیز ناخواسته درگیر این جنگ شده بود. چند روز از اجرای این کنسرت نگذشته بود که عارف به همراه عدهای از اعضای حزب دموکرات و رجال سیاسی آن عصر که خواهان پیوستن ایران در جنگ جهانی اول به نفع آلمان بودند عازم قم، کرمانشاه، قصرشیرین، بغداد و استانبول شد و چهار سال بعد از این سفر که سفر مهاجرت نام گرفت به ایران بازگشت. در آن کنسرت، عارف ابتدا غزل معروف خود با مطلع:
لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست
چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست
را در ابوعطا خواند و پس از آن تصنیف تازه یاب:
کشیده ترک چشمش ز خال و خط سیاهی
مگر به دل بیابد در این منازعه راهی
را نیز در ابوعطا برای حاضرین اجرا کرد. در ادامه نیز، غزل دیگری با مطلع:
گذشت زاهد و لب تر ز دور باده نکرد
ببین چه دور خوشی دید و استفاده نکرد
را در بیات ترک خواند. این اطلاعات منحصر به فرد و تازهیاب را که پیش از این، هیچ گونه اطلاعاتی دربارۀ آن موجود نبود، در یکی از شمارههای کمیاب روزنامۀ نوبهار که توسط ملکالشعرای بهار در تهران منتشر میشد به دست آوردهام. با توجه به رویۀ معمول عارف که کنسرتهای خود را در دو پرده اجرا میکرد و در هر پرده یک غزل و تصنیف میخواند، احتمال دارد که بعد از خواندن غزل «زاهد و باده» در بیات ترک، تصنیفی نیز در این دستگاه خوانده باشد که در روزنامۀ نوبهار به آن اشارهای نشده است و فعلاً اطلاعی در این خصوص موجود نیست.
اما در خصوص اینکه چرا این تصنیف تاکنون ناشناخته مانده باید بگویم که دو دلیل برای این امر میتوان متصور شد. دلیل اول اینکه این تصنیف جزو تصنیفهای مناسبتی عارف محسوب میشود. تصنیفهای مناسبتی عارف تصانیفی هستند که بر خلاف تصنیفهای عاشقانۀ وی، بعد از مدتی تاریخ مصرف خود را از دست دادهاند و چون هیچ گاه در محافل رسمی توسط خوانندگان دیگر بازخوانی نشدهاند، از یادها رفتهاند. مانند مارش جمهوری که پس از شکست نهضت جمهوریخواهی از زبانها افتاد و اینک نیز بیشتر مردم آهنگ آن را به درستی نمیدانند.
تصنیف تازهیاب «کشیده ترک چشمش ز خال و خط سیاهی» نیز در شمار تصنیفهای مناسبتی عارف محسوب میشود، زیرا وی در این تصنیف از احمد شاه قاجار که در آن تاریخ بین مردم و آزادیخواهان از محبوبیت برخوردار بود ستایش کرده است. اما اینکه مدتی بعد، این تصنیف منسوخ شده باشد بسیار طبیعی است، چرا که به تدریج از محبوبیت احمد شاه نزد مردم و مشروطهخواهان کاسته شد و حتی خود عارف در تصنیف دیگری، ابیاتی در مذمت آخرین شاه قاجار سروده است. با انقراض قاجاریه و روی کار آمدن پهلوی نیز این تصنیف به کلی کاربرد خود را از دست داد، تا اینکه به کلی از یادها رفت.
اما دلیل دوم ناشناخته بودن این تصنیف این است که ملکالشعرای بهار که تازه از خراسان به تهران آمده بود، در سرودن قسمتهایی از اشعار این تصنیف با عارف همکاری داشت. در آن دوران، عارف به دلیل تحکیم رشتۀ دوستی با بهار از او میخواست تا در اتمام اشعار تصنیفها با او همکاری داشته باشد. در این تصنیف نیز بنا به خواهش عارف، بهار در سرودن قسمتی از اشعار مشارکت کرد که پس از مدتی به دلیل رقابت با عارف بر سر ساخت تصنیف که عارف آن را ناشی از حسادت بهار به خود دانسته است، روابط عارف و بهار تیره شد. پس از ایجاد کدورت بین دو شاعر، عارف این گونه تصنیفهای مشارکتی را «تصنیف حرامزاده» لقب داد و از آوردن آنها در دیوان خود احتراز کرد که این عامل نیز از دلایل ناشناخته ماندن این تصنیف محسوب میشود.
درباره نقدهای نشریه ملانصرالدین به عارف هم بگویید. دلیل انتشار این مطالب گزنده چه بود؟
دلیل این مطالب گزنده به موضوع آذربایجان و دفاع عارف از ایرانی بودن این ایالت زرخیز بازمیگردد. اولین جدال قلمی عارف با شخصیتهای ادبی و یا سیاسی عثمانی نظیر سلیمان نظیف که خواستار الحاق آذربایجان به عثمانی (ترکیه) بودند به حضور عارف در سفر مهاجرت بازمیگردد. در این سفر، عارف با سرودن قصیدۀ مفصلی به سلیمان نظیف نویسندۀ کردتبار ترکیه که خواستار الحاق آذربایجان به عثمانی بود حمله کرد و تجزیهطلبان از همان موقع با عارف و علاقۀ شدید او به آذربایجان به عنوان جزو جداییناپذیر ایران آشنایی داشتند. البته ناگفته نماند عارف در ابتدای ورود به استانبول به دلیل اینکه عثمانیها متحد آلمان بودند، به طرفداری از آنان برخاست ولی پس از اشغال تبریز توسط ارتش عثمانی و برملا شدن نیات تجزیهطلبانۀ عثمانیها موضع خود را در قبال آنها تغییر داد.
بر خلاف تصورات رایج مبنی بر فوت عارف در دوم بهمن ۱۳۱۲ مشخص میشود که بر اساس نوشتههای روزنامههای شفق سرخ و اطلاعات تاریخِ صحیحِ فوتِ عارف یک شنبه اول بهمن ۱۳۱۲ است بعد از اینکه عارف در اواخر مهر سال ۱۳۰۳ راهی تبریز شد و تصمیم گرفت در این شهر کنسرت اجرا کند، به طور هماهنگ مطالبی علیه او در روزنامههای استانبول و همچنین در روزنامۀ ملانصرالدین قفقاز که توسط جلیل محمدقلی زاده به چاپ میرسید منتشر شد و نکتۀ جالب این بود که سفیرکبیر عثمانی در اعتراض به عزیمت عارف به تبریز، تا یک سال با وزارت خارجۀ ایران به نامهنگاری مشغول بود. من در این کتاب، سه شماره از روزنامۀ ملانصرالدین را که حاوی مطالب و کاریکاتورهایی علیه عارف است آوردهام. این شمارهها در هیچیک از کتابها و پژوهشهایی که تاکنون دربارۀ عارف در ایران به چاپ رسیده نیامده و برای اولین بار است که منتشر میشود.
این مقالهها در ۱۵ آبان ۱۳۰۳، ۹ خرداد ۱۳۰۴ و ۲۹ اردیبهشت ۱۳۰۵ به چاپ رسیدهاند و در یکی از آنها کاریکاتوری از عارف به شکل یک میمون که در حال نواختن تار است به چاپ رسیده است که همین مسئله، عمق کینۀ آنان را به عارف نشان میدهد. در همین جا بر خود لازم میدانم از دوست دانشورم آقای دکتر فرهاد دشتکینیا که زحمات فراوانی بابت ترجمه و ارسال این سه مقاله کشیدند، تشکر و قدردانی کنم.
دربارۀ تاریخ درگذشت عارف هم به نکتۀ تازهای رسیدید؟ به نظر میرسد که درباره تاریخ فوت عارف منابع تاریخی دچار اشکالند؟
در فصل ششم که «نوشتهها دربارۀ مرگ عارف» نام دارد، اخباری که دربارۀ درگذشت عارف در روزنامهها به چاپ رسیده گردآوری کردهام که بعضی از آنها برای اولین بار به چاپ رسیده است. مهمترین دستاورد تازه یاب این فصل این است که بر خلاف تصورات رایج مبنی بر فوت عارف در دوم بهمن ۱۳۱۲ مشخص میشود که بر اساس نوشتههای روزنامههای شفق سرخ و اطلاعات تاریخِ صحیحِ فوتِ عارف یک شنبه اول بهمن ۱۳۱۲ است. بر اساس این سند، عارف نه در روز دوشنبه ۲ بهمن که در شبِ دوشنبه، یعنی یکشنبه شب و یکمِ بهمن ۱۳۱۲ بدرود حیات گفته است.
کتاب دربارۀ کنسرتهای عارف چه دستاوردهای جدیدی دارد؟
در فصل سوم به اعلان و اخبار کنسرتهای عارف که در مطبوعات به چاپ رسیده است پرداختهام. در این فصل، اعلانات و آگهیهای کنسرتهای عارف از قدیمیترین دوران تا کنسرت جمهوری جمعآوری شده است. اخبار گردآوری شده، اطلاعات ارزشمندی دربارۀ مکان، زمان و مناسبت اجرا، نوازندگان همکار، اشعار و تصنیفهایِ خوانده شده، قیمت و مکان فروش بلیط این کنسرتها در اختیار میگذارد که در منابع دیگر نمیتوان به چنین اطلاعات ارزشمندی دست یافت.
دستیابی به این آگاهیها در فهرست کردنِ تعدادِ واقعیِ کنسرتهایِ عارف نقش مهمی خواهد داشت.
مهمترین دستاوردهای نویافتۀ این فصل، عبارتند از:
الف. بر خلاف نوشتۀ عارف، کنسرت به نفع آسیبدیدگان حادثۀ آتشسوزی بازار که به همت ظهیرالدوله و انجمن اخوت به روی صحنه رفت، نه در ۲۹ مرداد سال ۱۲۸۸ که در دی ماه همین سال به اجرا درآمده است.
ب. گاردن پارتی پارک ظلالسلطان که منجر به کتک خوردن عارف به دست نوکران سپهدار تنکابنی شد، بین ۱۹ تا ۲۶ اردیبهشت سال ۱۲۹۳ اجرا شده است.
پ. اولین کنسرت عارف در گراند هتل در شب ۲۸ ذیحجۀ ۱۳۳۳ (۱۳ آبان ۱۲۹۴) به روی صحنه رفته و در این کنسرت بینظیر که با موفقیت فراوانی همراه بوده، درویش خان موسیقیدان برجستۀ عصر قاجار با عارف همکاری داشته است.
«تنگ شدن جا»، «ازدحام فوقالعاده»، «انبوه جمعیت»، ««بالا رفتن قیمت بلیط» و «ارکستر بینظیر»، از جمله توصیفاتی است که روزنامههای آن عصر دربارۀ این کنسرت به کار بردهاند.
ت. اولین و دومین کنسرت عارف پس از بازگشت از سفر مهاجرت، در ۲۴ ذیحجۀ ۱۳۳۷ (۲۸ شهریور ۱۲۹۸) و ۲۸ ذیحجۀ ۱۲۹۸ (۱ مهر ۱۲۹۸) در گراند هتل به روی صحنه رفته است.
ث. در بین دو پردۀ برخی از کنسرتهای عارف و در هنگام استراحت عارف و نوازندگان، یک نمایش کمدی به اجرا درمیآمده است.
ج. با دستیابی نگارنده به یادداشتی که اسماعیل یکانی بر اولین کنسرت عارف پس از بازگشت وی از سفر مهاجرت در روزنامۀ ایران به چاپ رسانده است، تردیدی باقی نمیماند که شعر تصنیف «بهار دلکش» به طور قطع و یقین، سرودۀ ملکالشعرای بهار است.
چ. با توجه به عبارات توهینآمیزی که در اشعار عارف دربارۀ قوامالسلطنه و وثوقالدوله وجود داشته، دولت در صدور مجوز برای اجرای کنسرت به یاد کلنل محمدتقی خان پسیان تردید داشته است.
ح. بررسی اعلان کنسرتهای عارف و ادبیات و عباراتی همچون: «زنده کنندۀ موسیقی» و «تجدیدکنندۀ ادبیات» که از سوی مدیران جراید در وصف عارف به کار رفته، نشانگر این نکته است که کنسرتهای عارف در آن دوران، در حکم یک رویداد بزرگ فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی بوده است.
خ. این کنسرتها با استقبال فراوان تماشاگران روبهرو میشده و گاهی تشویقها، کف زدنها و فریادهای تحسین و هلهلۀ آنان تا یک ربع ساعت نیز به طول میانجامیده است، به طوری که عارف مجبور به تکرار اشعار میشده است.
د. کنسرتهای عارف مشتاقان و شیفتگان فراوانی داشته ولی عارف به دلایلی چون: خستگی و افسردگی روحی و جسمی و مشکلاتی که در گردآوردن نوازندگان و همکاری با آنان داشته، اجرای کنسرتها را به مسامحه و تعلل میگذرانده و در نهایت در مقابل اصرارهای فراوان حاضر به اجرای کنسرت میشده است.
ذ. عارف منافع و عوائد یکی از کنسرتها را برای چاپ دیوان خود در برلین اختصاص داده است.
س. از دستاوردهای مهم و تازهیاب این فصل که تاکنون هیچ گونه اطلاعاتی دربارۀ آن وجود نداشته، کنسرت عارف با بلیط ارزان قیمت برای کارگران و افراد طبقۀ سوم در ۲۶ فروردین ۱۳۰۲ (۲۹ شعبان ۱۳۴۱) است که نشانگر توجه ویژۀ عارف به رنجبران و زحمتکشان بوده است.
ر. گریه کردن حضار، تسلط عارف بر روح جمعیت حاضر در کنسرت و حضور مرتضی نیداود به عنوان نوازنده، از جمله نکات برجستۀ کنسرت جمهوری بوده است.
البته به غیر از گریۀ حضار، خودِ عارف نیز برخی از کنسرتهای خود را با چشم اشکبار اجرا میکرده است.
ص. در کنسرتی که عارف در ۲۲ فروردین ۱۳۰۲ به طرفداری از سید ضیاالدین طباطبایی اجرا کرد، تماشاگران ابیات تصنیف را به دلیل خوشآهنگ بودن با او تکرار کردهاند. همچنین در هنگام اجرای این کنسرت، تماشاگران علاوه بر تشویق جانانۀ عارف، با فریادهای «مرده باد نصرتالدوله» مراتب نفرت و انزجار خود را از این رجل سرشناسِ خاندانِ قاجار آشکار ساختهاند.
من در سالهای ۱۳۸۶ و ۱۳۸۹ در کتابهای «زندگی و آثار موسیقیدانان قزوین» و «دیوان عارف» چاپ سخن، برای نخستین بار کنسرتهای عارف را فهرست کرده بودم که امیدوارم با بهرهگیری از این اطلاعات جدید و بسیار ارزشمند، فهرست جدیدتری از کنسرتهای عارف را به محضر علاقهمندان عرضه کنم.
نظر شما