خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه -مهدی جمشیدی*: تقریرِ علامه مصباح از اشکالی که دربارۀ منطقِ تکلیفگرایی مطرح شده، به زبانِ فقهی و کلامی چنین بود که چون احکامِ الهی، تابعِ «مصالح» و «مفاسد» هستند، پس وقتی تکلیفی بر عهدۀ ماست، بدین معناست که باید آن «تکلیف» را انجام دهیم تا «مصلحت» آن، تحقّق پیدا کند. برایناساس، ما موظّف به «نتیجه» هستیم. بهعنوانمثال، حکمِ جهاد برای تقویّتِ اسلام و دفعِ دشمنانِ آن است؛ بهطوریکه قرآنِ کریم میفرماید: «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً» (حج :۴۰)؛ و اگر خدا، بعضی از مردم را با بعضی دیگر دفع نمیکرد، صومعهها و کلیساها و کنیسهها و مساجدی که نامِ خدا در آنها بسیار برده میشود، سخت ویران میشد. پس ما برای حصولِ این نتیجه، باید در جنگ، نقشه و طرح داشته باشیم؛ بدین معنا که موظّفیم بکوشیم تا آن نتیجه محقّق شود و اگر بدانیم در جایی، این نتایج حاصل نمیشود، حکم نیز ثابت نمیشود.
تقریرِ علامه مصباح از اشکالی که دربارۀ منطقِ تکلیفگرایی و به زبانِ فلسفی مطرح شده است نیز، بدین شرح بود که چون همۀ ارزشهای اخلاقی، «واجباتِ بالقیاس» هستند - بدین معنا که اصل در آنها، «مطلوبیّتِ نتیجه» است، و اگر کاری، خوب شمرده میشود، به دلیلِ آن است که نتیجۀ خوبی دارد - پس اگر نتیجه تغییر کند، ارزشِ کار هم تغییر میکند. برایمثال، راستگفتن به این دلیل خوب است که موجبِ اعتمادِ مردم به یکدیگر میشود و در سایة این اعتماد، زندگیِ دنیا و آخرتشان تأمین میشود، امّا اگر در موردی، راستگویی باعث شود که جانِ مؤمنی به خطر بیفتد، دیگر راستگفتن خوب نخواهد بود. بنابراین، «ارزشِ عمل»، تابعِ «ارزشِ نتیجه» است و ما موظّفیم که نتایج را نیز در نظر بگیریم.
در این میان، علامه مصباح به این طریق، گرهِ یادشده را میگشاید که میگوید آنچه که وابسته به ارادۀ ما است، «تکلیف» است، نه «نتیجه». هنگامی که ما کاری را انجام میدهیم، تصوّرمان این است که کارِ ما، «علّتِ تامّه» برای حصولِ نتیجه است، درحالیکه عملِ ما، فقط یکی از اسباب و مُعدّاتِ تحصیلِ آن نتیجه است. بهبیاندیگر، ما تکلیف داریم که یکی از هزاران شرطِ لازم برای تحقّق یک پدیده را - که همان فعلِ اختیاریِ ماست - فراهم کنیم، امّا حصولِ نتیجه، شرطهای فراوانِ دیگری هم دارد. هماهنگیِ این مجموعه، در اختیارِ «خدایمتعال» است و اوست که در هر لحظه میتواند مُهرهها را جابهجا کند و ارادۀ اوست که غالب و قاهر است؛ «وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَی أَمْرِهِ» (یوسف: ۲۱)؛ و خداوند بر امرِ خویش، چیره است.
حتّی در همان وقتیکه ما میخواهیم انجامِ کاری را اراده کنیم، اگر خدایمتعال بخواهد، میتواند ارادۀ ما را تغییر بدهد. پس اگر امام خمینی میفرماید «ما مکلَّف به وظیفهایم»، بدین معناست که گمان نکنید شما همهکاره هستید. اگر هم نتایجی برای تکالیف بیان شده، در حدّ فهمِ ما بیان شده است، امّا ترتّبِ آن نتیجه هم به «ارادۀ الهی» وابسته است. بهاینسبب، ما باید به یاد داشته باشیم که با خدایمتعال، چه «رابطه» ای داریم و در هر لحظه، به این بیاندیشیم که او از ما چه میخواهد. البتّه چون در بسیاری از موارد، تکلیف، تابعِ نتایجِ محدودی است که ما میتوانیم آنها را «محاسبه» کنیم، باید نتایج را «محاسبه» کنیم و خودِ این محاسبه هم، جزئی از «وظیفه» است.
بر این اساس، علامه مصباح تصریح میکند که «عدم تحقّقِ نتیجۀ مطلوب»، موجبِ اسقاطِ تکلیف نمیشود؛ یعنی اگر نتیجۀ مطلوب، حاصل نشد، حتّی بهصورتِ مکرّر، این ناکامی، برای «ترکِ وظیفه» در دفعاتِ بعد، حجّت نیست، بلکه مؤمن باید طبقِ «موازینِ شرعی» دریابد که چه تکلیفی متوجّهِ او است، و همان را انجام دهد. اینکه بعد از زیارتِ عاشورا، سر به سجده میگذاریم و میگوئیم: «اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلی مُصابِهِمْ» و بر مصیبتِ سیّدالشهدا - سلاماللهعلیه - خدا را شکر میکنیم؛ یعنی علاوه بر اینکه نباید از «شکستِ ظاهریِ» آن حضرت سرخورده شویم، بلکه باید خدای متعال را هم شکر کنیم که چنین مصیبتی بر ما وارد شد و خدای متعال آنرا برای ما، وسیلۀ سعادت و رحمت و فضل در دنیا و آخرت قرار داد؛ زیرا اطمینان داریم که «اجرِ اخرویِ انجامِ وظیفه»، در هر حال محفوظ است، خواه نتیجهای که اراده کردیم بر آن مترتّب بشود یا نشود.
*: عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
نظر شما