خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: انقلاب اسلامی ایران هم مثل دیگر انقلابهای تاریخ، نظر بسیاری از نویسندگان، مورخان و نظریه پردازان را به خود جلب کرد و در همان دوران انقلاب اسلامی و بعد از آن مقالات و کتابهای خارجی بسیاری با موضوع «انقلاب اسلامی ایران» نوشته شد. در گزارشهای قبلی، به معرفی تعدادی از کتابها و نویسندگان آنها پرداختیم. در اولین شماره گزارش به نظریات میشل فوکو درباره انقلاب اسلامی پرداختیم و در شماره بعدی نظریات حامد الگار، متفکر انگلیسی در خصوص انقلاب را بررسی کردیم و در شماره سوم هم به روایت دو روزنامه نگار فرانسوی که در روزهای انقلاب در ایران حاضر بودند اشاره و بخشی از نوشتههای آنان را مرور کردیم؛ در گزارش پیش رو نظریات دو مورخ زن درخصوص انقلاب اسلامی را مرور میکنیم؛ خانمها ونسا مارتین و تدا اسکاچپول.
ونسا مارتین مورخ ۷۵ ساله انگلیسی و متخصص تاریخ تشیع، خاورمیانه معاصر و ایران است او استاد تاریخ خاورمیانه «دانشگاه لندن» بوده و در «مؤسسه رویال هالووی» دانشگاه مذکور مشغول به فعالیت است. حوزه اصلی تحقیق ونسا مارتین توسعه سیاسی، مذهبی و اجتماعی ایران مدرن از نوزدهم تا اواخر قرن بیستم بوده است. «اسلام و مدرن یسم: انقلاب ۱۹۰۶ ایرانیان»، «زنان، دین و فرهنگ در ایران»، «دوران قاجار: چانه زنی، اعتراض و دولت در ایران سده نوزدهم» و «ایران بین ناسیونالیسم اسلامی و سکولاریسم» از جمله آثار نوشته و ترجمه شده اوست.
ونسا مارتین در یکی از مقالاتش نوشته است: سه گونه شبکههای مردمی به خیزش و برجسته شدن نقش علما در دوران انقلاب اسلامی ایران کمک کردند. اولی سنتیها بودند، شبکههایی که نهادهای مذهبی را در بر میگرفتند. صنعتگران و کاسبان خردهپا گروه مهم حامیان آیتالله خمینی (ره) بودند، به خصوص از دهه هفتاد آنها و کارمندان و کارگرانشان بیش از یک چهارم نیروی کار شهری را تشکیل میدادند. بازرگانان سنتی در پیشههایی چون کارگشایی و فرشفروشی نیز ازجمله مهمترین حامیان آیتالله خمینی (ره) بودند. دومین گونه سازماندهی مدرنتر بود و بر کانونهای آموزشی و رفاه اجتماعی متمرکز بود به همان شکلی که در مصر حسن البنا و اخوانالمسلمین آغاز کردند. چنین گروههایی تجربه سازماندهی اعضا و تأمین مالی و نشر و پخش سریع ایدههایشان در شهرهای کوچک و روستاها و نیز برگزاری کلاس و مراکز راهنمایی مذهبی و رشد اخلاقی و فداکاری را داشتند. گونه سوم سازماندهی، شبکههای ایجادشده در بازارهای سراسر ایران بود که به شدت تحت تأثیر روشهای مورد استفاده مارکسیستها قرار داشت. شبکهای منسجم و گسترده، نظاممند و متکی به خود.
به عقیده مارتین، سیاستهای شاه در زمینه کشاورزی و صنعت باعث افزایش میزان مهاجرت روستاییان فقیر به شهرها شد. اینها که دولت حمایت اندکی ازشان میکرد، به خصوص در شرایط دشوار اقتصادی اواخر دهه هفتاد میلادی، به این نتیجه رسیدند که باید به نهادهای مذهبی اتکا کنند. هیچ نهاد مخالف دیگری به اندازه نهضت حامی آیتالله خمینی (ره) قدرتمند نبود چون هیچکدام این قدر به فقرا و مشکلات و اعتقادات و ارزشهایشان نزدیک نبودند. سال ۱۹۶۳ و در قیام ۱۵ خرداد نهضت حضور خودش را به رخ کشیده بود، واقعهای که نمادها و قهرمانها و شهدایش را به نهضت داد و نیز انسجام و هویتی که تا پیش از آن وجود نداشت.
تدا اسکاچ پل، جامعه شناس آمریکایی ۷۴ ساله از دیگر افرادیست که درباره انقلاب اسلامی ایران نظریات متعددی را بیان کرده است. اسکاچ پل، متولد میشگان آمریکاست و دکترای خود را در سال ۱۹۷۶ میلادی از دانشگاه هاروارد گرفته و هماکنون جزو استادان برجسته دانشگاه کمبریج انگلستان است. وی در تحلیل جوامع و انقلابها جزو ساختارگرایان قرار دارد. مطالعه بسیار جدی و عمیق دربارهی سه انقلاب روسیه، چین و فرانسه و مقایسهی آنها با یکدیگر ر و انتشار کتابها و مقالات متعدد در این حوزه او را در شمار نظریهپردازان مطرح در این زمینه قرار داده است.
این نویسنده با تفکیک بین انقلاب سیاسی و انقلاب اجتماعی بیان میکند که یک انقلاب سیاسی با تغییر حکومت، بدون تغییر در ساختارهای اجتماعی همراه است. همچنین، منازعات طبقاتی و دهقانی نقشی در آن ندارد. انقلابهای سیاسی ساختار حکومت را تغییر میدهند، ولی ساختار اجتماعی را تغییر نمیدهند، و ضرورتاً نیز ناشی از تعارضات طبقاتی نیستند. اما یک انقلاب اجتماعی عبارت است از: انتقال سریع و اساسی دولت و ساختارهای طبقاتی یک جامعه که با اغتشاشات طبقاتی از پایین جامعه مثل دهقانان همراهی میشود. علاوهبر این، باعث دگرگونیهای ریشهدار در ساختار طبقاتی و اجتماعی میشوند. بنابر این تعاریف، انقلاب اسلامی ایران را باید در زمرهی انقلابهای اجتماعی به نظر اسکاچ پل دانست.
این مورخ و نویسنده در خصوص انقلاب اسلامی ایران معتقد است: اگرچه این انقلاب مانند دیگر انقلابها نیست که به راحتی بتوان ماهیت آن را تشخیص داد، اما به حدّی متکی بر تودهها است و نیز به حدّی دگرگونکننده روابط بنیادی اجتماعی، فرهنگی و اجتماعی اقتصادی است که قطعاً بیشتر در چارچوب الگوی سنتی انقلابهای اجتماعی عظیم تاریخی میگنجد تا در چارچوب یک انقلاب صرفاً سیاسی که در آن صرفاً نهادهای حکومتی دستخوش تحول و دگرگونی شده باشند. انقلاب ایران را نیز باید از طریق یک چشمانداز ساختاری مبتنی بر بینش تاریخی و کلان مشاهده کرد.
اسکاچ پل در یکی از کتابهایش مینویسد: «انقلابها میآیند و نه اینکه ساخته شوند» ولی در مقالات خود انقلاب اسلامی را نقضکننده قاعده فوق و استثنایی در میان انقلابها دانست و علتش را وجود اراده دینی مطرح کرد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۸۲ م با نوشتن مقالهای با عنوان «دولت تحصیلدار و اسلام شیعه در انقلاب ایران» مینویسد: اگر در واقع بتوان گفت که یک انقلاب در دنیا وجود داشته که عمداً و آگاهانه توسط یک نهضت اجتماعی تودهای ساخته شده است تا نظام پیشین را سرنگون سازد، بهطور قطع آن انقلاب، انقلاب ایران علیه شاه است. انقلاب آنها صرفاً نیامد، بلکه بهصورت آگاهانه و منطقی ساخته شد.
اسکاچ پل در مطلبی بیان کرده است که عمده منبع رهبران روحانی برای پیشبرد انقلاب، فرهنگی بود. به تعبیر او نقش امام خمینی (ره) در مبارزه علیه رژیم طاغوت و رهبری جامعه با ظهور امام زمان (عج) گره خورده بود و توده مردم از آن چنین برداشت و روایتی داشتند؛ همچنین این نظریهپرداز به تفسیر و روایت روحانیان از اسلام و این مسئله اشاره کرده است که اسلام سیاسی ظرفیت و پتانسیل مبارزه را برای سرنگونی سلطنت پهلوی فراهم میکند. به تعبیری، اسلام شیعی با توجه به اهمیتی که برای مفهوم عدالت قائل است، از قابلیت ویژهای برای توجیه مقاومت علیه حکام نامشروع برخوردار است. در این میان قیام امام حسین (ع) ارزش و اهمیت خاصی دارد. این قیام به رهبری سومین امام شیعیان برای مخالفت با خلیفه غاصب شکل گرفت. به روایت اسکاچ پل نهضت امام حسین (ع) چهارچوبی برای مبارزه علیه یزد زمانه، یعنی شاه، فراهم کرد. در واقع ارتباط معنوی مبارزهکنندگان علیه حکومت پهلوی با امام حسین سبب میشد شهادت و دادن جان در راه مبارزه با این حکومت راحتتر پذیرفته شود. افزون بر این، اعیاد و مراسم مذهبی، نماز جمعههای هفتگی و مراسم تشییع جنازهها همگی شیوههایی برای کانالیزه کردن عمل سیاسی تودهای بودند. مضاف بر این، رهبری امام نیز از اهمیت چشمگیری برخوردار بود. رهبری ایشان به نحوی بود که حتی گروههای غیرمذهبی، یعنی سکولارها، نیز بیرق مبارزه با نظام شاهنشاهی را بر داشته بودند.
همچنین اسکاچ پل در تحلیل انقلاب ایران به نقش رهبری روحانیت و شبکهایی از مساجد، تکیهها، حسینیهها و انجمنهای آموزشی در پردازش برداشت خاصی از تشیع و تبیین استراتژی مبارزه با نظام شاهنشاهی اشاره کرده است. او که در موضع قبلی خود استدلال کرده بود انقلابها ساخته نمیشوند، بلکه به تعبیر خود او «فرا میرسند» و علاوه بر آن، در تحلیل ریشه و پیامد انقلاب بر ثانوی بودن نقش ارزشها و آرمانها در تحلیل انقلابهای دیگر همچون انقلاب فرانسه، روسیه و چین تأکید داشت، در مقابل انقلاب اسلامی ایران در اندیشههای خود بازنگری کرد.
تدا اسکاچ پل بر این عقیده است که انقلاب ایران مطمئناً از دسته دوم و دارای شرایط یک انقلاب اجتماعی است. او درباره انقلاب اسلامی مینویسد: «با این حال، وقوع آن، انتظارات مربوط به علل انقلابات اجتماعی را که من در تحقیق تطبیقی تاریخیام در مورد انقلابهای فرانسه، روسیه و چین توسعه بخشیدهام، زیر سوال برد»
نظر شما