به گزارش خبرنگار مهر،کتاب «کاهن معبد جینجا» تازهترین اثر وحید یامینپور با استقبال مخاطبین مواجه شده است و چاپهای متعدد را تجربه کرده است. به همین مناسبت اسماعیل بنده خدا در یادداشتی این اثر را بررسی کرده است. مشروح این یادداشت به شرح ذیل است:
سفر رفتن و گشتن و دیدن، هم لذت بخش است و هم بسیار آموزنده. علامه دهر هم اگر باشیم، سفر برایمان آموخته های نابی به همراه دارد که هم از جهان پیرامون مان نشات میگیرد و هم از درون پر تلاطم خودمان. انسانی که درون ساکن و ایستا و بدون تلاطمی داشته باشد، اساسا اهل رفتن و گشتن نیست. سفر همیشه جا به جایی مکانی نیست و گاه انسان در درون خویش به شیوه ای منحصر به فرد شروع به سفر میکند. گاهی سفر درونی انسان را وادار به سفر مکانی و کسب تجربه های خاص میکند و گاه یک سفر ساده ی مکانی، سبب سفر و کاوش درونی و انفسی برای انسان میشود. اهل هر کدام از این دو سفر که باشید، خواندن و شنیدن وصف های نویسندگان و اهالی ملک قلم از سفر های شان، همواره جذاب و خواستنی است. چراکه سفرنامه نوشته ای است که برآیند تجربه ی نویسنده از سفر و فلسفه ی زندگی او و نگاهش به جهان است. بنابراین با خواندن آن فراتر از یک گزارش ساده درباره ی یک مکان خاص دستیگرمان میشود.
جدید ترین سفرنامهای که اخیرا وارد دنیای کتاب کشورمان شده است، کتاب «کاهن معبد جینجا» به قلم وحید یامینپور است. او که اکنون هشتمین اثر خود را به مخاطبان عرضه کرده است، پس از دو کتاب اخیر موفق خود یعنی «نخل و نارنج» و «ارتداد»، سراغ گونه ادبی متفاوتی رفته است و یک سفرنامه منتشر کرده است. این کتاب روایت سفر او و چند نفر از اهالی فرهنگ و هنر و رسانه است که به دعوت موزه صلح ژاپن به مناسبت سالگرد فاجعه بمباران هیروشیما و ناکازاکی صورت گرفته است. پرویز پرستویی، حبیب احمدزاده، عبدالحسین برزیده، مازیار میری و محسن یزدی مستندساز از سرشناس ترین های این گروه هستند که ترکیب به ظاهر نامتجانسی را تشکیل داده اند. یامین پور در این سفرنامه سعی کرده است با زبانی خودمانی و گاها با چاشنی هایی از طنز لطیف، برداشت های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از مشاهدات خود در این سفر را به مخاطب انتقال دهد. در ابتدای کتاب میخوانیم:« ژاپن ناشناخته و جادویی قرنهاست به اصالت و افتخار شهره است و به خون سرخی که از تیغ شرافت سامورایی مغرور میچکد و به گلهای فریبنده نقش بسته بر کیمونو که تن تسلیم و نجیب زنانش را میپوشاند و به قلبهای مطیعی که بر خدایگان و وطن سجده میبَرد و به چشمان کشیده ظریفی که نمیتوان به عمق آن راه یافت و به سکون و آرامشی که در نوشیدن چای سبز لانه کرده است. اصالت، شرف و افتخار، قرنها چون جواهری با خنجر جنگجویان در جان معابد جینجا محافظت شد. ژاپن همچنان در شعر شاعرانِ شیفته آفتاب، رؤیای رومانتیک مردانِ ستبر سنگی با دشنهای در پهلو و زنان نازکتراش خاموش با بادبزنی پرنقش و نگار باقی بود؛ حتی پس از گشوده شدن دروازه جهنمِ غرب بر روی این باغ اصیل شرقی که آغاز تغییر بود. تغییر تدریجی زمین و زمان، انسان و سیاره، آنچنانکه نیکوس کازانتزاکیس مرثیهاش را بر این تغییر خوانده و و بر آن گریسته:« اروپاییان همراه با مسیحیتشان، تفنگ و سفلیس و توتون و تجارت بردهشان را نیز بدین سرزمین بکر بردند. تمدن غربی ریشههای خود، بازرگانان بی انصاف، دزدان دریایی فرنگ، ربایندگان زنها و دائمالخمرها را همه جا گسترد.»
قرنها بعد، من در جستجوی شرف و اصالت اسطورهای سرزمین آفتاب تابان، از ایران، از قلب کهن سرزمین عرفان، هنر و ادب ره سپردهام؛ با این آرزوی پنهان شده در تودرتوی خاطراتم که هرچه به شرق بروی، اشعه درخشانتری از خورشید بر جانت خواهد نشست.»
یکی از اصلی ترین نقاط قوت محتوای کتاب، توجه ویژه بر «انسان ژاپنی» است . مسئله ای که در سفرنامه جدید رضا امیرخانی یعنی «نیم دانگ پیونگ یانگ» هم شاهد بودیم و آن جا نیز توجه ویژه به «انسان کره شمالی» بود. در دنیای کنونی که رسانهها به جد درصدد القای تفکر خود تحقیری و دیگران پرستی و به اصطلاح تفکر «مرغ همسایه غاز است» برای مردم کشور ها به خصوص کشور ما هستند، شناخت انسان های کشورهای دیگر از طریق افراد مطمئن و موثق برای مردم کشور ما بسیار لازم و ضروری است تا تصویری حقیقی و راستین از مختصات زندگی جمعی و شخصی خود داشته باشیم. یامین پور به هیچ وجه در این کتاب سعی نکرده است با عناد، تصویر سیاه و زشت غیر واقعی از زندگی مردم ژاپن به مخاطب انتقال دهد. او در جاهایی که لازم دیده است، به تعریف و تمجید از زیست انسان ژاپنی پرداخته و آن ها را ستوده است. اما در عوض در جاهایی که تصویر واقعی و حقیقی تاریک و نازیبایی از زندگی آن ها دیده است، بدون لکنت و ترس و کاملا رک و پوست کنده آن را بیان کرده است. این نکته باعث شده است که مخاطب احساس کند که با کتاب و نویسنده ای عادل و منصف مواجه است و هر دو نکات مثبت و منفی کتاب را پذیرا میشود.
در بخشی از کتاب میخوانیم:«گویی آماتراسو - الهه آفتاب تابان - واپسین کیمونوی ابریشمی را از تن سیمینش بیرون آورده و آن را بر آسمان خراشی در میانه توکیو آویخته، با دشنهای اخته میآید تا سر سنت و شرافت بیوفای ژاپن را گوش تا گوش ببرد و بر گوشهی عرش در انتهای اقیانوسی که دیگر آرام نیست، بیاویزد. آنگاه چهار زانو در معبد آساکوسا بنشیند و فریاد بزند: «آری این است جزای خیانت به هزاران سال نجابت و افتخار؛ دیگر هیچ خنجری پهلوی هیچ سامورایی مغروری را نخواهد درید. شما ستیزهجویی و شجاعت را فراموش خواهید کرد و آن شرم پنهان همیشگی را که در گوشه چشمهای زنان نازک اندامتان گنجانده بودم. شما را مجبور خواهم کرد تا ابد با نظمی آهنین کار کنید و ثروت بیافرینید. مجازات شما این است که روزنامه بخوانید و همسران خود را عاشق نباشید.»
کشور و مردم ژاپن، برای انسان ایرانی همیشه در هالهای از شکوه و رازآلودگی بودهاست: مظهر رشد اقتصادی و نظم اجتماعی، در کنار پایبندی به سنتها. از اوشین و سوباسا و خاطرات دهه شصتی و هفتادی مان تا سونی و تویوتا که اعاظم تکنولوژی و کیفیت و پیشرفتند برایمان و حتی تلفن روی میز رییس جمهور آمریکا (که یک اشتباه ازلی ابدی در ذهن ماست که پاک هم نمیشود)، همیشه سوژههایی خاطرهانگیز از سنت و دستاوردهای جامعه ژاپنی برای ما بودهاند. تا جاییکه خیلی از روشنفکران و سیاستمداران ما، سادهاندیشانه، تلاش کردهاند این مدل را در ایران پیاده کنند. نهایتاً بجای سنت بودا و شینتو، سنت اسلامی ایرانی را قرار دهند. نکته ی عجیب اینجاست که با وجود این پس زمینه ی ذهنی، تقریبا میتوان گفت ما هیچ سفرنامه ی مشهور و نامداری از کشور ژاپن نداریم. آیا هیچ نویسنده و متفکری به این فکر نیفتاده که به این کشور سفر کند و روایت زیست انسان ژاپنی را برای مردم بازگو کند و از واقعیات زندگی آن ها با ما سخن بگوید؟
«کاهن معبد جینجا» در این زمینه تلاش موفقی است. هنر مهم کتاب، همین است که بخوبی نشان داده که چطور سنت و فرهنگ ژاپنی با الزامات اقتصادی لیبرال جمع شدهاند؟ و آیا اصلا جمع شده اند یا نه؟ و اگر جمع نشده اند، آثار تحلیل رفتن سنت و فرهنگ غنی ژاپنی در مدرنیته ی مریض و تحقیر کننده ی آمریکایی چه بوده است؟ بررسی و عیان کردن نحوه مواجهه و بده بستان سنت ژاپنی با ارزشهای لیبرال، نقطه برجستگی اصلی کتاب است . نیمه اول کتاب، بیشتر با برنامههایی رسمی میگذرد، اما یامین پور در نیمه دوم، برنامه رسمی سفر را میپیچاند و با دو رفیق جدید ایرانی محصل در ژاپن بنا میکنند به گشتن توکیو و مترو و معابد و دانشگاههایش. موشکافیهای فکری فرهنگی جدی کتاب در خلال همین گردشها شکل میگیرند. روایت سبک زندگی و نوع گذران صبحتاشب کارمند ژاپنی، از بخشهای جذاب کتاب است و چیزهای جالبی درباره آن میخوانید که احتمالاً تا حالا نمیدانستید.
کتاب قطع خوبی دارد و اصطلاحا خوش دست است. لابهلای کتاب عکسهایی از سفر نیز گنجانده شده است که فی نفسه کار خوبی است اما هر عکس، یک صفحه کامل و گاها دو صفحه کامل را پوشش میدهد که تماما سیاه و سفید و عموما کم کیفیت هستند. از انتشارات برجسته ای مانند امیرکبیر انتظار میرفت که تدبیر بهتری برای عکس ها و اندازه شان و محل قرار گیریشان می اندیشید. اشتباهات تایپی هم گرچه اندک اما متاسفانه دیده میشود. چاپ فعلی کتاب نوعی شتابزدگی در چاپ را به مخاطب القا میکند.
روایت کلی کتاب، دلنشین است و نویسنده درصدد بوده است که فضای دوستانه و صمیمانهای را با مخاطب ایجاد کند که البته موفق هم بوده است. تکه متن های ادبی ابتدای هر فصل، بسیار زیبا و هنرمندانه هستند و بیشتر به متون ادبی کهن ترجمه شده میمانند. شما با «کاهن معبد جبنجا» سفری را تجربه میکنید که در کنار دیدن ظاهر کوچه و خیابان و بازار شهر های ژاپن جدید، با فرهنگ و سنت و تاریخ آن کشور نیز آشنا میشوید و تغییر عجیب و شگرف این فرهنگ و سنت را پس از فاجعه بمباران اتمی آمریکا به نظاره مینشینید. پیشنهاد میکنم حتما این سفرنامه ی خوب را در لیست خرید و مطالعه تان قرار دهید و از یک سفر لذت بخش در این روز های سخت و ساکن کرونایی بهره مند شوید.
نظر شما