به گزارش خبرنگار مهر، سومین نماهنگ پروژه «روایت طف» از اجتماع عظیم «عشیره عاشورا» با عنوان «پلک دوم؛ اهلا و سهلا» به روایت حامد عسگری توسط دستاندرکاران مجموعه «فطرس» به عنوان مرکز حفظ و نشر آثار محمود کریمی ذاکر اهل بیت (ع) منتشر شد.
«طَف» نام دیگر سرزمین کربلاست که در ادبیات مرثیه خوانی و ذکر مصائب حضرت امام حسین (ع) از این عنوان بسیار استفاده شده که دربرگیرنده عنوان کربلای معلی است.
در متن سومین نماهنگ پروژه «روایت طف» آمده است:
تا همین دو هفته پیش اینجا پرنده پر نمیزد. من بودم و سکوت. من بودم و چند سرباز و پیرمردی که کاجها و چنارها را آب میداد.
خودم بودم و خلوت و مرور قصههای پدر.
یکهو شلوغ شد؛ شلوغی مرا یاد پدرم میانداخت.
میگفت: بیابان بود، خلوت بود. گرم بود. پرنده پر نمیزد. هیچکس نبود. جز ما که زودتر رسیده بودم. ما بودیم که قافله وارد شد.
پدرم میگفت: ما توی نیزارها بودیم که دیدیم از اسب پیاده شد. نشست و یک مشت خاک برداشت و بو کرد و بعد از آب و استرجاع گفت: اتراق میکنیم.
محملها را باز کرد و خیمهها را به شکل هلال بر بال تپهای زیتونی رنگ علم کردند.
پدر میگفت: ما خجالت میکشیدیم جلو برویم و چیزی بگوییم، سکوت بودیم و تماشا میکردیم. ولی درست شبیه فرات زندگی بود که جاری بود و به رغم زوزه کفتارها در دوردست از یکی از خیمهها صدای خندههای کودکان بلند بود.
از خیمهای دیگر نجوای نوزادی با مادرش که از ذوق پا می کوفت به شنهای خنک و نرم و خاک کف خیمهها را کمی گود میکرد. درست شبیه اسماعیل در آغوش هاجر.
امیر قبیله حج را نیمه کاره رها کرده بود برای مهمترین کار و شب، سرمهای و غلیظ مومنانه و موقر خیمهها را در آغوش میگرفت و نسیم ملایم و نرم و محترم گونههای کودکان را نوازش میکرد.
سنجاقکهای فرات بر یال خنک و ابریشمی و لَخت اسبها مینشستند و دلتنگی را زمزمه میکردند.
پدر میگفت: چندفرسخ آن دور تر مرگ بود که سلانه سلانه دنبالشان میآمد و کاری از دست هیچکس بر نمیآمد.
نظر شما