۲۶ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۵۸

مدیحه‌سرایی طهماسبی؛

منم وارث ذوالفقار علی حسن زاده و جان‌نثار علی

منم وارث ذوالفقار علی حسن زاده و جان‌نثار علی

اصفهان- سید حسین طهماسبی همزمان با ماه محرم شعری را در مدح حضرت قاسم بن الحسن (ع) سروده است.

به گزارش خبرنگار مهر، سید حسین طهماسبی در شب ششم ماه محرم شعری را در مدح حضرت قاسم بن الحسن (ع) و در مراسم عزاداری اداره کل تبلیغات اسلامی استان اصفهان سروده است.

«به نام خداوندگار کریم / خداوند رحمن خداوندی رحیم

خداوند سوز دل آفتاب / خداوند تسبیح امواج آب

خداوند سرهای از تن جدا / بدیع السماوات والکربلا

یکی دشت هرگز ندیده بهار / نروییده گل نیست جز نیزه زار

جهان هرچه دارد فقط کربلا است / که این داستان خط به خط کربلاست

به چشم آمدم نوجوانی دلیر / لبش تشنه چون خاک خشک کویر

لبش تشنه و سینه‌اش غرق خون / زده خیمه در عمق خاک جنون

اگرچه قدش چون سرو بالا نبود / ولی کمتر از شیر لیلا نبود

در آغوش لطف عمویش رسید / عموجان! دگر طاقت من برید

مرا رخصت تیغ و میدان بده / مرا اذن جنگی نمایان بده

از این جنگ او را اگر باز کرد / به نام حسن رزم آغاز کرد

سپر لایق جسم پاکش نشد / زره مَحرم چوب تاکش نشد

کجا شیر را در قفس دیده‌اید / به دور عسل کی مگس دیده‌ای

چو مه پاره‌ای سوی جولان دوید / درخشان در آشوب میدان رسید

رجز خواند همچون غلامی دلیر / امیری حسینُ نعم الامیر

رجز خواند و مهبوت شد عالمین / رجز خواند و دلگرمِ او شد حسین

منم وارث ذوالفقار علی /. حسن زاده و جان‌نثار علی

منم چاک خورده همه پیرهن / منم حضرت قاسم بن الحسن

شهادت که بوی عسل می‌دهد / و این جنگ بوی جمل می‌دهد

از آن بدترش تان فروان بکُشت / فراوان از آن بدسرشتان بکشت

ولی قصه پایانش اینگونه نیست / بگو جز شهادت دگر چاره چیست

یکی سنگ در دست و دیگر کمان / امان از غریبی و غربت امان

رسیدش ز رَه نیزه داری و بعد / نصیب گلی گشت خاری و بعد

همه اسب هاشان دویدند و بعد / عسل را به صحرا کشیدند و بعد

نهال تنش قد یک سرو شد / و قاسم در آن دشت خون محو شد

لگد مال خونین پر از زخم بود / سر و پایش جسمش سیاه و کبود

تنش بر تن خاک چسبیده بود / به صحرا شدم عشق باریده بود

چنان پیکرش بر زمین جا گرفت / که پهنای آن کربلا را گرفت

چنان غنچه‌ای که شکوفا شده / چنان گیسویی که زِهم وا شده

چنان رود سرخی که دریا شده / تنش غرق امواج صحرا شده

کمی مثل زهرا قدش تا شده / کمی مثل اکبر مجزا شده

عبایی ندارد به دستان حسین / تو را می‌کشد در بیابان حسین

حسین آمد از دشت اندوه و درد / و از خاک جسم تو را جمع کرد

به پایان رسیده است روضه / ولی غریبِ همه روزگاران علی»

کد خبر 5283261

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha