خبرگزاری مهر -گروه دین و آئین: از زمانی که قیام سیدالشهدا (علیه السلام) سوالهایی در میان نخبگان و اندیشمندان و حتی مردم عادی مطرح بوده است که، انگیزه اصلی امام حسین (ع) از اقدام به چنین کاری چه بوده است؟ آیا دعوت مردم کوفه فلسفه قیام آن حضرت بوده، یا قیام امام (ع) علت دعوت کوفیان؟ آیا برقراری حکومتی اسلامی به شیوه امام علی (ع) علت اصلی و غایت نهایی این نهضت بوده است یا ایجاد اصلاحات و تغییرهای محدود در ساختار حکومت اسلامی هم میتوانست هدف امام (ع) را تأمین کند؟ این پرسشها و مانند آنها، هر کدام حاکی از نگرشها و دیدگاههای خاص افراد به این حادثه است. با عنایت به چنین واکنشهای گوناگون از زمان وقوع این حادثه تا به امروز، هر اندیشمند مسلمانی که با تاریخ عاشورا سروکار داشته است، به فراخور فهم و برداشت خویش از این واقعه، درباره قیام کربلا و اهداف آن، سخن گفته است. خبرگزاری مهر به مناسبت ایام سوگواری سید و سالار شهیدان در محرم ۱۴۰۰ شمسی، به بازخوانی اندیشههای اندیشمندان مسلمانی نظیر آیت الله خامنهای، علامه محمدتقی جعفری، آیت الله جوادی آملی، امام موسی صدر، شهید دکتر بهشتی، شهید سید محمدباقر صدر، آیت الله سید محمود طالقانی، شهید دکتر محمدجواد باهنر، آیت الله صفایی حائری، دکتر سید جعفر شهیدی، شهید عبدالکریم هاشمی نژاد، آیت الله مصباح یزدی و… خواهد پرداخت.
بخش چهارم از این سلسله مطالب مربوط به اندیشههای آیت الله علی صفایی حائری (عین صاد) است که در کتاب وارثان عاشورا آمده است و در ادامه آن را میخوانید:
اهداف امام حسین (ع)
تا به حال از مفهوم، از اساس و مبنا و از مجاری و حوزهها و از نتایج و دستاوردهای حق گفت و گو کردیم و دیدیم که حتی به هدف و برنامهریزی و مدیریت و تشکل و تربیت دینی جدیدی راه مییابد. امشب میخواهم از مجموع بیانات امام حسین به اهداف او توجه کنیم، که شهادت است، که اصلاح است، که امر به معروف و نهی از منکر است، که تشکیل حکومت است و باز میخواهم به خودمان و اهدافمان در این مقطع و به نیازهای این اهداف و به تبعات و گرفتاریهای این اهداف بپردازم و سپس به مطالبی در مورد قائد و رهبر و طرق و راه و سنت و فقه و آداب حرکت، اشاره نمایم.
پیامدهای حق و باطل
پیش از بررسی این دو مطلب از اهداف حسین و اهداف خود ما در امروز، میخواهم به بعض دیگر از تبعات حق و باطل، گذشته از مطالب سابق باز گردم که در این آیات از سورهی محمد آمده است. کفر و جلوگیری از راه خدا باعث گم شدن اعمال و بن بست و بی حاصل ماندن کارهاست و ایمان به غیب و به الله و به معاد، ایمان به وحی و به حقی که بر رسول نازل شده باعث تمامیت اعمال ناتمام و ناقص و حتی کفاره و جبران بدی هاست و از این گذشته باعث اصلاح التهاب روحی و فراغت بال و اصلاح درون است. و آن گم شدن و بی حاصل ماندن عمل در کافر و این تمامیت و جبران و فراغت و اصلاح در مؤمن به خاطر این نکته است. «ذلک بان الذین کفروا اتبعوا الباطل و ان الذین آمنوا اتبعوا الحق». این دستاورد به خاطر تبعیت از باطل و تبعیت از حق است. و این حاصل به خاطر هم سویی با جهت و هماهنگی با نظام و همراهی با روشها و سنتها و آداب و احکامی است که این فراغت و شهامت و راحتی را به دنبال میآورد و حتی در متن بحران آرامش را میسازد که میفرماید: «أولسنا علی الحق… قال اذا | لا تبالی». علی اکبر در برابر آماده باش پدر این گونه میگوید: اگر ما بر حق باشیم و در راه باشیم دیگر باکی نیست… که این بشارت جبران و این اصلاح روح و روان، ضامن اجرایی این اهداف سنگین و این راههای جان سوز توان سوز تنها و غریب است.
کلمات حسین، آمادگی برای شهادت و حفظ حرمت حرم و امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت و جلوگیری از بدعتها و اقامهی سنت و امامت و تشکیل حکومت هست. بعضی خیال میکنند که باید به یکی از این اهداف روی آورد و از میان این ها با تعارض و ترجیح انتخاب کرد. همان طور که یک دسته گذشته از این ها معتقد هستند که حسین برای کاری نیامده بود و هر گاه اجازه میدادند باز میگشت و حتی پس از شهادت تمامی یارانش آماده بازگشت و انصراف بود. با آن چه که در این شبها مطرح کردیم، میتوانیم به راحتی تمامی این احتمالات را جمع کنیم که اعتقاد به حق ناچار اهداف حکومت و برنامهریزی و تشکل و سازمان و تربیت نیروهای مناسب و جایگزین کردن آنها را به دنبال میآورد. وضع امامت و اعتقاد به امامت از این همه جدا نیست، و در هنگامی که عده و عده فراهم نشده باشد و تلقی آدمها از خود عوض نشده باشد و مهرهها فراهم نشده باشد و در جایگاه خود نشسته باشد، طبیعی است که دیگر مبارزه و درگیری ادامه نیابد و حتی پس از شهادت کسانی که خیری در عیش بعد از آنان نیست، دوباره باز گردد و زمینهها را فراهم نماید. امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امر امت و محو بدعت و اقامهی سنت و امامت و تشکیل حکومت، این ها با یکدیگر تعارضی ندارند، که تمامی این ها موضوع و زمینه دارند و در یکدیگر نهفته هستند. همان طور که خروج از مدینه به خاطر فرار از بیعت و خروج از مکه به خاطر حفظ حرمت و آمادگی برای شهادت و زیر بار بیعت یزید و ذلت نرفتن، انتخابهایی هستند که در هر کدام از این شرایط با حساب و سنجش به دست آمده اند. در صورتی که زمینه عوض شود و شرایط متحول شود، بازگشت و انصراف صورت میپذیرد و این انصراف، انصراف از تشکیل امامت و برنامهریزی های بعدی برای حکومت علوی و اسلامی نیست. کسانی که طالب حکومت اسلامی با رهبری معصوم و ولایت انسان کامل هستند و کسانی که با توجه به حق و به ساخت جهان و انسان، هدفهایی در سطح آزادی و عدالت و آگاهی و تکامل و رفاه و امن و رهایی را کافی نمیدانند و با واقعیت انسان و جهان هماهنگ نمیبینند و معتقد هستند که هدفها بالاتر و حوزهی حکومت گستردهتر از هفتاد سال است و در این حوزه و با این اهداف، چارهای جز حکومت خدا و محمد صلیالله علیه و آله و معصوم نیست و دیگران باید به این جریان دعوت کنند و برای این هدف زمینه ساز باشند، کسانی که این هدف و این روش و این راه و رهبری را انتخاب کردهاند، ناچار باید برای دو چیز آماده شوند:
۱. تأمین نیازها
۲. تحمل تبعات و لوازم و رنجهای سنگین، که طبیعی این اهداف بلند و خواستههای سنگین است.
۱- این حکومت و این هدف، زمینهی تربیتی، معرفتی و محبتی میخواهد.عده و مهرههای کارساز میخواهد.عده و امکانات میخواهد و طرح و نقشه و در نتیجه جایگزین شدن در مواضع کلیدی و جایگاههای حیاتی را میخواهد. و در مرحلهی تربیت باید به سنگینی اهداف و مراحل تا هدف و نیازها در هر مرحله توجه داشت. همان طور که باید به حوزههای کار و میدانهای مبارزه و آفتهای این میدانها و مصونیت در برابر آنها پرداخت و از ظرفیت و ظرافت بهره گرفت و از کید و مکر دشمن نهراسید و از استمرار برخوردها نرنجید و باید آماده شروع جدید و آغاز روز به روز بود و از برخوردهای بد دوستان باز نگشت و دل پر کینه ننمود که حساسیت شرایط ناچار اختلاف دیدها و عملها و بدبینیها و خشونتها را طبیعی میسازد و در این شرایط حساس طبیعی نفی توقع برای اثبات تحمل، ضروری است.
۲- این تفکر و این بینش، صف و درگیری دارد و درگیری چهرههای گوناگون و لوازم متعدد دارد. برخورد با منافع دشمن، ایجاد تعارض و درگیری میان آنها و بهره برداری از نقطههای ضعف و اختلافها، ضروری و لازم است. نمیتوان با دشمن در خانه خود جنگید که باید او را در خانهاش در گیر کرد و باید نقطه ضعفهایش را فشار داد. اگر ما معتقد هستیم که هدف داری و قانونمندی وجود دارد و اگر معتقدیم که راه، فقط یک راه هست، دیگر از قوتهای دشمن هراسی نیست که این نیروها در بن بست انفجار میآورد و با شتاب زیادتر به درگیری و برخورد شکننده دچار میشوند. برای کسی که از راه بیرون رفته، تو بیشتر از سقوط و برخورد و درگیری، عذابی نخواهی داشت.
البته دشمن که با قدرت و صنعت همراه است و با ثروتهای ما به فقیر کردن ما میپردازد و از کیسهی نفت و امکانات ما خرج میکند و از ما غرامت میگیرد و بازار صنایع نظامی و غیر نظامی خویش را از رکود نجات میبخشد، این دشمن از تجربهها و بن بست تجربهها و راهها و فرارها غافل نیست که او هم به قانون اختلاف و نقطه ضعف و درگیری آشناست و میداند که چگونه باید جبهههای جدید باز کرد و در برابر جلوههای دنیا و جاذبههای جنسی و نقطه ضعفهای جوانان و پیرمردان، برنامهریزی کرد و از فشارها چند ساله و برخوردهای دنیا طلبانه و توزیع غلط امکانات و بهرهمندی چشم گیر مسؤولان و برداشتهای وسوسهانگیز اجاره نشین های فارغ و کاخ نشین های شبکه دار و خودخواه، به استدعای رفاه و لذت و عصیان و نفرت دامان زد و نوارهای سکس را از داخل تهیه کرد و به خارج فرستاد و با عطش این نسل سر کش آتشها بپا کرد. این تجربههای مکرر به دشمن هم آموخته که نقطه ضعفهای ما، او را از هجوم بی نیاز میکند که یک لعبت زیبا به من اعتنا ندارد و به من هجوم ندارد ولی نقطه ضعف من و شهوت سرکش من مرا آرام نمیگذارد و حتی در دورهی اقتدار اندلسی من، مرا به زنجیر میکشد تا چه رسد به دورهی گرفتاریهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و روانی من. در هر حال با تمامی این رنجها و مشکلات نمیتوان از رفتن چشم پوشید و باز گشت که در نهایت باید از شکست درس پیروزی گرفت و نقطه ضعفها را پر کرد و از یک سوراخ دو بار گزیده نشد که: لا یلسع المؤمن من جحر مرتین.
نظر شما