به گزارش خبرنگار مهر، رمان «جاده لسآنجلس» نوشته جان فانته با ترجمه محمدرضا شکاری بهتازگی توسط نشر افق به چاپ دوم رسیده است. اینکتاب دومینعنوانی است که نشر افق از مجموعه «فانته» چاپ کرده است.
جان فانته نویسنده آمریکایی اینکتاب، متولد سال۱۹۰۹ و درگذشته به سال ۱۹۸۳ است. اینکتاب او سال ۱۹۳۶ نوشته اما در سال ۱۹۸۵ منتشر شد. اینکتاب یکی از چهار اثری است که جان فانته با محوریت شخصیت آرتور باندینی نوشته است. اینشخصیت یکنویسنده ایتالیاییآمریکایی است. «جاده لسآنجلس» در واقع دومین جلدِ چهارگانه «باندینی» است و در آن، شخصیت باندینی در نوجوانیاش به تصویر کشیده میشود.
آرتور باندینی در «جاده لسآنجلس» شخصیتی سرکش و روحی ناآرام دارد و نمیتواند در یکشغل ثابت باقی بماند. علتش هم این است که آرزو دارد نویسنده شود. چارلز بوکوفسکی شاعر آمریکایی فانته را بسیار میستود و عدهای از منتقدان ادبی هم «جاده لسآنجلس» فانته را شبیه رمان «هزارپیشه» بوکوفسکی دانستهاند.
«جاده لسآنجلس» در ۲۵ فصل نوشته شده است.
در قسمتی از اینرمان میخوانیم:
خندهکنان گفتند: «خوب میشی.»
گفتند: «برو خونه. برو کتابت رو بنویس. ناسلامتی نویسندهای. واسه کنسروسازی زیادی خوبی. برو خونه و درباره استفراغ کتاب بنویس.»
قهقهههای بلند.
رفتم بیرون و دراز کشیدم روی یک کپه تور ماهیگیری که آفتاب گرمشان کرده بود و بین دو ساختمان قرار داشتند، دور از جاده اصلی که آبراه را دور میزد. صدای خندهشان را بلندتر از همهمه دمودستگاهها میشنیدم. اهمیتی ندادم، اصلا. دلم میخواست بخوابم. اما تورهای ماهیگیری مالی نبودند، بوی گند ماهی خالخالی و نمک میدادند. در عرض یکثانیه، مگسها پیدایم کردند. همیناوضاع را خرابتر کرد. کمی بعد تمام مگسهای بندر لسآنجلس از حضورم باخبر شدند. از روی تورها خزیدم روی یکتکهزمین ماسهای. فوقالعاده بود. دستهایم را دراز کردم و اجازه دادم انگشتهایم نقاط خنک ماسهها را پیدا کنند. هیچوقت چیزی آنهمه بهم حال نداده بود. حتی ذرات کوچک ماسهای که نفسم آنها را میراند، در بینی و دهانم شیرین بودند. سوسکی روی تپهای ایستاد تا از اینهیاهو سردربیاورد. در حالت عادی بدون معطلی میکشتمش. تو چشمهایم نگاه کرد، مکث کرد و جلو آمد. از چانهام بالا رفت.
گفتم: «زود باش. برام مهم نیست. اگه بخوای میتونی توی دهنم هم بری.»
از چانهام گذشت و حس کردم لبهایم را قلقلک داد. باید چشمهایم را چپ میکردم تا ببینمش.
گفتم: «بیا جلو. من کاری به کارت ندارم. تعطیلاته.»
بهسمت سوراخهای بینیام بالا رفت. بعد خوابم برد.
چاپ دوم اینکتاب همراه با چاپ اولش، با ۲۱۶ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما