در یک نشست مطرح شد؛

آیا انسان شناسی و مردم شناسی با یکدیگر فرق دارند؟

آیا انسان شناسی و مردم شناسی با یکدیگر فرق دارند؟

حسن‌زاده، دکترای مردم‌شناسی از دانشگاه گوته گفت: ما کلمه مردم و انسان را به یک معنا در زبان ایرانی استفاده می‌کنیم. در حالیکه ما باید تفاوت‌ها را بیشتر درک کنیم.

به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «مطالعه فرهنگ؛ مردم‌شناسی یا انسان‌شناسی؟» هم‌زمان با روز مردم‌شناسی با حضور علیرضا حسن‌زاده (دکتری مردم‌شناسی از دانشگاه گوته) و دبیری مصطفی اسدزاده (دکتری سیاستگذاری فرهنگی و عضو گروه فرهنگ و جامعه پژوهشکده فرهنگ پژوهشگاه) برگزار ‌شد.

حسن زاده در این نشست طی سخنانی گفت: مردم‌شناسی به نسبت فرهنگی اعتقاد دارد و هر عنصری را متناسب با وضعیت و بافت فرهنگی خودش می‌سنجد. او با اشاره به موقعیت پارادوکسیکال خود گفت: من در نوشته‌های خود از واژه انسان‌شناسی استفاده می‌کنم اما در پژوهشکده‌ای کار می‌کنم که نامش مردم‌شناسی است!

این انسان‌شناس با طرح سوالاتی بحث خود را ادامه داد و افزود:‌ آیا اصطلاح شناسی موضوعی علمی است یا در عین حال با ساختار قدرت، نهادهای علمی، رقابت اساتید انسان‌شناسی یا رقابت سنت‌های انسان‌شناسی با هم ارتباط دارد؟ آیا کارکردهای زبان در جوامع مختلف از جمله ایران مبتنی بر ارتباط است یا زبان دارای کارکردهای دیگر هم هست؟ اینکه زبان فارسی حامل هویت تاریخی ماست و زبان میان قومی است آن وقت می‌دانیم که کاکرد زبان فارسی فراتر از ارتباط کلامی است؟

او با اشاره به سخنان کسروی درباره زبان پاک و آلوده گفت: زبان فارسی در نام‌گذاری ها پدیده پیچیده‌ای است و نامگذاری در حوزه علم هم همان پیچیدگی را دارد. سوال دیگر این است که تجربه های انسان‌شناسی ایرانی با تجربه‌های خارجی آن برابر است؟

حسن زاده در این باره پاسخ داد: ما یک انسان‌شناسی پیش مدرن داریم که متعلق به ابوریحان بیرونی است و روش‌شناسی مدرنی دارد و یک انسان‌شناسی مدرن داریم که از سنت ابوریحان بیرونی فاصله دارد و عصر مشروطه زمان ظهور مجدد انسان‌شناسی در ایران است.

او با اشاره به سه نوع سنخ انسان‌شناسی در ایران توضیح داد: در ایران انسان‌شناسی به مثابه گفتمان، نهاد و علم در ایران وجود دارد. انسان‌شناسی به مثابه گفتمان در آثار جمال زاده دیده می‌شود. بعد از آن در سال ۱۳۱۵ گفتمان به مثابه نهاد و بعدتر به مثابه علم در سال ۱۳۳۷ شکل می‌گیرد.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه گفتمان روشنفکرانه انسان‌شناسی مقدم بر گفتمان نهادی و پژوهشگاهی و گفتمان نهادی هم مقدم بر گفتمان پژوهشگاهی است یادآور شد: در گفتمان روشنفکرانه کلمات انسان، خلق و توده کلماتی است که در تاریخ معاصر ایران از آن استفاده شده و متاثر از این تاریخ است. گزارش‌هایی از کتاب بنه نوشته صفی نژاد نشان می‌دهد انسان ایرانی در عصر ملوک الطوایفی هیچ بوده است و در رمان‌ تهران مخوف نشان داده شده که چه بحران‌های ملوک الطوایفی در ایران وجود داشته است.

به گفته حسن زاده، انسان ایرانی تا قبل از عصر مشروطه دچار بحران بود و کتاب «دختران قوچان» همه بحران‌های جامعه ایرانی را نشان می‌دهد اما انقلاب مشروطه مفهوم مردم و ملت را عوض کرد و حتی به تفسیر انقلابی از آن مانند خلق و توده رسیدیم.

او با بیان اینکه در ادبیات عرفانی ایران تضاد بین انسان‌شناسی و مردم‌شناسی دیده می‌شود و بحث تعریف استعلایی فرهنگ پیش و پس از اسلام آن را نشان می دهد افزود: ما یک اسطوره شناسی آریایی داریم که در کارهای پورداوود و هدایت دیده می‌شود اما در پهلوی دوم یک ضد گفتمانی شکل می‌گیرد و با حضور مهرداد بهار اسطوره شناسی ماقبل آریایی شکل می‌گیرد. گفتمان اول مبتنی بر متن است اما گفتمان دوم بر آیین تمرکز دارد و در اینجا ما تضاد با انسان‌شناسی و مردم‌شناسی را مشاهده می کنیم.

این انسان‌شناس با تاکید بر اینکه ما باید زبان شناسان را دعوت کنیم که وارد این بحث شوند گفت: ما کلمه مردم و انسان را به یک معنا در زبان ایرانی استفاده می‌کنیم. در حالیکه ما باید تفاوت‌ها را بیشتر درک کنیم. ما اگر مفهوم قدرت را فوکویی و بوردیویی نگاه کنیم؛ رقابت آکادمیک در حوزه پژوهشگاهی و دانشگاهی شکل می‌گیرد این رقابت نهادها، آدمها، گفتمان‌ها، سنت‌ها و ... است. کسی دعوای خانلری و شیرازی را باور نمی‌کند. اما وقتی درباره رقابت حرف می‌زنیم این‌ها معنا می‌یابد.

او در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه در خود غرب هم بر روی تعریف انسان‌شناسی و مردم‌شناسی هم اختلاف وجود دارد توضیح داد: رشته مردم‌شناسی یا انسان‌شناسی در ایران مدیون چند صدایی شدن فرهنگ ایرانی است. این موضوع ویژگی‌های مثبت و منفی دارد؛ خوبی‌اش این است که می توانید صداهای مختلف را از مردم‌شناسی ایران بشنوید. بلوک باشی می‌گوید مردم‌شناسی ایران طی صد سال اخیر فراتر از گفتمان های سیاسی بوده و ابزار نشده است. به عبارت دیگر ابزار دانش قدرت نشده برای اینکه بر اجتماع‌های محلی و مردمی غالب شده و آنها را فریب بدهد. بنابراین انسان‌شناسی در ایران با غرب متفاوت است که بازار قدرت شده است.

او گفت: ما در رشته کلونیا انتروپولوژی از شناخت فرهنگ برای برنامه‌ریزی کشورهای استعماری برای مستعمره‌های استفاده شده است. مردم‌شناسی در ایران دانش شناخت خود است اما در غرب مردم‌شناسی دانشی برای شناخت دیگری و حتی شناخت دیگری دور است!

حسن زاده با تاکید بر اینکه مردم‌شناسی ایران خودش را در خدمت بازتعریف هویت ملی قرار می‌دهد نه قدرت! یادآور شد: بررسی علم مردم‌شناسی باید در ایران آغاز شود. البته چند کتاب منتشر شده اما تاریخ انتقادی نیست مثلا کار دالوند بسیار عالی است اما تاریخ انتقادی نیست.

به گفته او، تاریخ مردم‌شناسی یا انسان‌شناسی در ایران و غرب متفاوت است و یکی گرفتن تاریخ این رشته در ایران با غرب اشتباه است چون در غرب شناخت دیگری مورد تاکید است اما در ایران شناخت خود مد نظر بوده است.

او افزود: وحدتی نسب می‌گوید ما در ایران پیپولوژی نداریم اما چه کسی گفته است مردم people هستند؟ مردم واژه‌ای است که امتیازش نسبت به کلمه انسان در غرب این است که انسان را به معنای یک واحد و یک جمع در نظر می گیرد و آیا شناخت فرهنگ چیزی به غیر است انسان به معنای جمع است؟ آیا فرهنگ به معنای مطالعه انسان منزوی است؟ بنابراین انسان‌شناسی آنتروپولوژی است و کالچرال آنتروپولوژی مردم‌شناسی است.

او ادامه داد: وحدتی نسب باستان‌شناسی و انسان‌شناسی را شبیه هم می‌بینند ولی این موضوع چالش برانگیز است چون دپارتمان‌های این دو در دنیا اگرچه به هم نزدیک است و از کالچرال آنتروپولوژی فاصله دارد؛ اما به هر حال این دو رشته ساختارهای جدایی در سنت‌های آکادمیک غرب دارند و اگرچه روابط میان رشته‌ای آنها غیرقابل‌انکار است؛ اما یکی دانستن آن اشتباه است؛ چون باستان‌شناسی دانش شناخت گذشته است. در گذشته جایگاه باستان‌شناسی در رشته مردم‌شناسی بسیار کم بوده؛ ولی اکنون کارهای بیشتری صورت گرفته است.

حسن زاده با بیان اینکه در غرب هم آنتروپولوژی و آنتولوژی با هم همزیستی دارند و در کنار هم کار می‌کنند عنوان کرد: اما انتخاب یک ترم باید بر اساس اصل توافق هابرماس باشد چون هر جامعه‌ای واژه مورد نیاز خود را استفاده می‌کند. ما سنت‌هایی داریم که هویت‌ مستقلی دارند و راه خود را می‌روند.

او با تاکید بر اینکه ما باید مدارا را در حوزه‌های آکادمیک در ایران بالا ببریم گفت: دوستان در پژوهشکده مردم‌شناسی می‌گویند ما انتروپولوژی هستیم در حالی که پروژه‌های آن‌ها نشان می دهد چنین رویکردی ندارند. باید ببینیم در قرن ۱۵ ترم‌های این رشته در ایران چه تغییری می‌یابند. می‌شوند مخاطب محور حرکت کرد و درک آنها را از این رشته پرسید و می‌شود این موضوع را حل کرد.

این انسان‌شناس افزود: هر دو نام مردم‌شناسی و انسان‌شناسی یکی است و هر دو مدعی آنتروپولوژی هستند و نه اتنولوژی. این کلمات مناقشه اشان بر اساس روابط قدرت آکادمیک و سطوح رقابت‌ها میان استادان است. کلمه مردم کلمه خاصی در فرهنگ ایران است و تشرفی در آن است. استعلایی در این واژه است که انسان و جمع را نمایندگی می‌کند. کلمه آنتروپولوژی در کشورهایی مثل فرانسه همان انسان‌شناسی و کالچرال آنتروپولوژی همان مردم‌شناسی است. همانطور که گفتم برای من بین این دو واژه تفاوتی نیست چون من خودم را آنتروپولوژیست می‌دانم. اما در ایران گفتمان غالب مردم‌شناسی فرهنگی است.

حسن زاده در پایان گفت: من به قطعیت وحدتی‌نسب انسان‌شناسی را برابر با مردم‌شناسی نمی دانم چون امر نسبی است و به هرمنوتیک علوم انسانی در ایران بر می‌گردد و این هرمنوتیک هیچ گاه مورد بررسی نبوده است.

کد خبر 5299774

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • باستانشناس IR ۰۰:۳۴ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۴
      0 1
      آقای حسن زاده، باستانشناسی علم نیست بلکه شبه علم است و پلی است بین رشته های هنری و معماری با دروس پزشکی. بله انسان شناسی بخشی از باستانشناسی است. و کاری که یک باستانشناس انجام میدهد شناخت فرهنگ و رفتار انسان از روی آثار به جا مانده است. از نظر تمامی ما باستانشناس ها، انسان شناسی همان باستانشناسی اس